درگیری آذربایجان و ارمنستان بر سر حاکمیت قرهباغ این منطقه را به کانون تنش در منطقه تبدیل کرده و کل قفقاز را تحت تأثیر قرار داده است. این مناقشه یکی از بحرانهای بینالمللی دوران پساجنگ سرد و دارای پیچیدگیهای بسیار است. اگرچه این مناقشه ریشهها و زمینههای تاریخی طولانی و عمیقی دارد، اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این اختلاف وارد مرحله تازهای شد. ناگورنو قرهباغ (ارتفاعات قرهباغ) منطقهای محصور در خشکی با مساحتی حدود ۴۴۰۰ کیلومترمربع در قفقاز جنوبی و در جنوب شرقی کوههای قفقاز کوچک واقعشده است. این منطقه از غرب با جمهوری ارمنستان، از جنوب با ایران و از شمال و شرق با جمهوری آذربایجان هممرز است. قرهباغ دارای پیوندهای تاریخی و دینی با جهان اسلام است و از اهمیت ژئوپلیتیک فراوانی برخوردار است.
نگاهی به مناقشه قرهباغ
منازعه بر سر مالکیت منطقه قرهباغ به سالها پیش از استقلال دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان بازمیگردد. مناطق شمالی رود ارس که در اوایل دوره قاجار متعلق به ایران بود، در جریان قراردادهای گلستان و ترکمانچای به روسیه تزاری واگذار شد و تا زمان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نیز تحت حاکمیت تزار روس اداره میشد. در سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مناقشه قرهباغ به بزرگترین مسئله و چالش سیاست خارجی ارمنستان و آذربایجان در سالهای پس از استقلال مبدل شده است. بهنحویکه امروزه شناخت سیاست خارجی ارمنستان و آذربایجان بدون شناخت دقیق بحران قرهباغ امکانپذیر نیست.
از لحاظ تاریخی میتوان تصمیم رهبران شوروی در سال ۱۹۲۳ مبنی بر معرفی منطقه قرهباغ کوهستانی بهعنوان یک ایالت خودمختار در ترکیب سیاسی جمهوری آذربایجان را مبنای بروز اختلاف میان طرفین تلقی کرد. این وضعیت هرگز رضایت ارامنه و آذریها را به دنبال نداشت و مقدمهای برای درگیریها و تنشهای بعدی شد، زیرا ارمنیان خواهان الحاق قرهباغ به ارمنستان و اهالی آذربایجان از روند تبدیل شدن این منطقه به استانی خودمختار ناراضی بودند.
با روی کار آمدن «میخائیل گورباچف»، در سال ۱۹۸۵ بهعنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی فضا برای طرح خواستههای قدیمی درباره قرهباغ آغاز شد، یکبار دیگر درگیریهای پراکنده و سپس جنگ همهجانبه میان آذربایجان و ارمنستان روی داد. همزمان با استقلال جمهوری آذربایجان و ارمنستان، منطقه قرهباغ ازنظر جغرافیایی و مکانی در داخل خاک آذربایجان قرار گرفت، اما این امر باعث اعتراض دولت ارمنستان شد. بهنحویکه با حمایت دولت ارمنستان، در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۹۱، رفراندومی در قرهباغ برگزار شد که طی آن بیشتر مردم خواستار کسب استقلال کامل از آذربایجان شدند. این موضوع به نبرد مسلحانه میان دو کشور از ۲۰ فوریه ۱۹۸۸ تا ۱۲ می ۱۹۹۴ انجامید که به کشته، زخمی و آواره شدن گروه زیادی از مردم منجر شد.
با بروز درگیری بین ارمنستان و آذربایجان، شورای امنیت سازمان ملل در سه قطعنامه از آذربایجان و ارمنستان درخواست کرد که اختلافهای خود را در چهارچوب گروه «مینسک» حلوفصل کنند. سازمان ملل بازگشت صلح به قرهباغ را به سازمانهای منطقهای بهویژه سازمان امنیت و همکاری اروپا واگذار کرد. سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز در سال ۱۹۹۲ گروه موسوم به «گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا» را با عضویت ۹ کشور و به ریاست آمریکا، روسیه و فرانسه تشکیل داد. گروه مذکور توانست در دوازدهم ماه می ۱۹۹۴، آتشبس را بین طرفین مناقشه در بیشکک برقرار کند. در سالهای بعد، گروه مینسک برای حل مناقشه قرهباغ دست به انجام ابتکارات و ارائه طرحهایی زد که تاکنون هیچیک از آنها موفق نبودهاند. همچنین ایران در اردیبهشت سال ۱۳۷۱ برای میانجیگری در بحران قرهباغ پیشقدم شد و اقدام عملی لازم را انجام داد. کفیل ریاست جمهوری آذربایجان، «یعقوب محمداف» و «لئون پتروسیان»، رئیسجمهور ارمنستان به دعوت «اکبر هاشمی رفسنجانی» رئیسجمهور وقت ایران به تهران آمدند و در پایان مذاکرات سهجانبه بیانیهای مشترک مبنی بر آتشبس را صادر کردند،اما همزمان با صدور بیانیه مشترک تهران، شهر شوشا توسط ارامنه اشغال شد. این شهر در حالی سقوط کرد که ایران با حضور دو کشور درگیر جنگ و نماینده سازمان ملل متحد طرح آتشبس جامعی را نهایی کرده بود، این اقدام و حسن نیت کشورمان نتوانست به حل مناقشه قرهباغ کمک کند.
کارشناسان میگویند مساله قرهباغ در سالهای گذشته به موضوعی حیاتی برای دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان تبدیلشده است. بهویژه که دشمنی بین دو طرف منحصر به مسائل سیاسی و ارضی نبوده، بلکه جنبههای قومی را نیز در برگرفته است. نکته قابلتوجه اینکه در سالهای اخیر، مناقشه قرهباغ علاوه بر جنبههای قومی دارای ابعاد مذهبی نیز شده است. به این معنا که برخی در جمهوری آذربایجان و ارمنستان، مناقشه قرهباغ را به رویارویی مسلمانان و مسیحیان تفسیر و تعبیر میکنند و از این طریق تلاش دارند تا حمایت سایر کشورها را به دست آورند. بیشک پررنگ شدن جنبههای دینی مناقشه در کنار جنبههای قومی میتواند بر پیچیده شدن و نقشآفرینی بازیگران مختلف تأثیرگذار باشد.
نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در روابط آذربایجان و ارمنستان
تحلیلگران روابط بینالملل بر این باورند که مناقشه قرهباغ بهعنوان یکی از مهمترین مباحث موجود در منطقه قفقاز مطرح بوده و به همین سبب سیاست خارجی کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ را تا حد زیادی به خود معطوف کرده است. بهنحویکه ایران، ترکیه و روسیه بهعنوان سه کشور منطقهای مرتبط با مناقشه قرهباغ، همواره سیاستهای خاصی را نسبت به آذربایجان و ارمنستان اتخاذ کردهاند. از سوی دیگر بازیگران فرا منطقهای نظیر آمریکا نیز بهنوعی برای گسترش نفوذ خود در منطقه در مناقشه قرهباغ درگیر شده است. روسیه نیز بهواسطه مناقشه قرهباغ موفق به فروش تسلیحات به هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان شده و درآمد قابلتوجهی را کسب کرده است. علاوه بر این، مسکو تلاش میکند با حضور فعال در حلوفصل بحران قرهباغ در چارچوب گروه مینسک، فرصت ابتکار عمل در اختیار آمریکا قرار نگیرد تا بدین ترتیب، مانع از فراهم شدن زمینه توسعه حضور و نفوذ قدرتهای بیگانه در معادلات و مبادلات منطقه گردد. با توجه به اینکه روسیه هنوز هم قفقاز را در حوزه سیاسی و امنیتی خود بهحساب میآورد، سعی دارد جایگاه خود را بهعنوان قدرت برتر حفظ کند و روند صلح و ثبات منطقه را به خود وابسته سازد.
آمریکا نیز در روابط خود با ارمنستان و جمهوری آذربایجان تلاش کرده از وجود مناقشه قرهباغ به نفع نفوذ خود سود ببرد. بهنحویکه میتوان راهبرد اصلی آمریکا در منطقه قفقاز را حفظ وضع موجود در مناقشه قرهباغ تلقی کرد. زیرا از این طریق میتواند به کسب و توسعه نفوذ در هر دو کشور ارمنستان و آذربایجان بپردازد. بخصوص که هم از لحاظ سیاسی، حمایت آمریکا از هریک از طرفین حائز اهمیت است و هم از لحاظ نظامی، کمکهای ایالاتمتحده میتواند توازن قوا را بر هم زند. ازاینرو آمریکا سعی میکند ضمن حفظ روابط با هر دو طرف درگیر، از طریق تداومبخشی به مناقشه، نفوذ سیاسی، امنیتی و نظامی خود را گسترش دهد و از این طریق حتی روسیه را تحتفشار بگذارد.
مواضع جمهوری اسلامی در خصوص مناقشه قرهباغ
ایران تنها کشوری است که هم با ارمنستان و جمهوری آذربایجان و هم با منطقه مورد مناقشه قرهباغ دارای مرز مشترک زمینی است. به همین دلیل بررسی مناسبات ایران با دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته در قبال مناقشه قرهباغ، پیوسته سیاست مصالحه، تعادل و آشتیجویی بوده است و تهران تلاش کرده تا در سیاستگذاریهای خود، سیاست متوازنسازی و خط و مشی حلوفصل اختلافات کشورهای همجوار را دنبال کند.
از دید جمهوری اسلامی ایران، ثبات منطقه که لازمه آن حل مناقشههای موجود و جلوگیری از بروز زمینه برای هرگونه مناقشه جدید است، صرفاً در چارچوب همکاریهای منطقهای میسر است و نیروهای فرا منطقهای در این مورد اقدام مثبت و مؤثر انجام نداده یا قادر به انجام آن نیستند. ایران، تشدید درگیریها در قرهباغ را موجب ناامنی در منطقه میداند و همواره خواهان توقف فوری هرگونه خشونت و درگیری بوده است.
نظر شما