محمد سالارکسرایی امروز دوشنبه در وبیناری با عنوان چالش حکمرانی و پیامدهای جهانی کشورها در زمان شیوع کرونا افزود: نخستین مدل حکمرانی در مواجهه به کرونا مدل کشور چین به عنوان مرکز تولید و شیوع این ویروس است. از سال ۱۹۴۹ میلادی که جمهوری چین و حکومت کمونیستی ایجاد شد، این کشور نظام سیاسی خود را بسته نگه داشت. این نوع سیاست کشور چین در زمان شیوع ویروس کرونا که از شهر ووهان آغاز شد، به نحوی کمک کننده شد تا ووهان را قرنطینه کنند.
وی گفت: فعالیت گسترده پلیس نیز سبب شد تا ووهان ایزوله شده و به عبارتی چینیها مفاهیم جدیدی از حکمرانی را ترسیم کردند که سبب شد از گسترش ویروس کرونا به دیگر شهرهای بزرگ از جمله پکن و شانگاهی جلوگیری شود.
عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی نظری و فرهنگی پژوهشکده مطالعات اجتماعی افزود: دومین مدل نیز به حکمرانی در کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرقی مانند کره جنوبی، ژاپن و سنگاپور مربوط است که به دلیل برخورداری از فرهنگ نظم پذیری از نمونههای موفق در حکمرانی با برنامه و منظم بودند تا کرونا در این کشورهای کنترل شده و از شیوع بیشتر به کشورهای همسایه از جمله تایوان جلوگیری شود.
کسرایی به مدل سومی از حکمرانی اشاره کرد و افزود: اسم این مدل از حکمرانی را لغزان گذاشتم و به کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا مربوط است که به رغم اینکه میتوانستند شهرهای پرخطر را قرنطینه کنند، ولی به دلیل بدهکاری به اتحادیه اروپا و توریست پذیر بودن این کشورها، چنان درمانده شدند که حتی از دیگر کشورها برای مقابله با کرونا پزشک وارد کرده و برای کمک دست به دامان مجامع جهانی شدند.
وی درباره نوع چهارم حکمرانی در مبارزه با کرونا توضیح داد: نوع چهارم مربوط به کشورهایی مانند آلمان و فرانسه است که عنوان حکمرانی دمکراتیک محافظه کارانه برای آنها انتخاب شده است. در این حکمرانی برخورد با جامعه برای مقابله با کرونا ملایم بود و در ادامه سیستم بهداشتی منظم عمل کرد. این نوع عملکرد سبب شد تعداد کشته شدگان کرونا به حداقل برسد و بتوانند ویروس را با نوع سیاست معتدل خود کنترل کنند.
عضو انجمن علوم سیاسی ایران با تاکید بر قابل بحث بودن نوع پنجم حکمرانی در مواجهه به کرونا اظهار داشت: کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس در مواجهه با کرونا حکمرانی سردرگم را انتخاب کردند. این در حالی بود که نخست وزیر انگلیس در زمان شیوع کرونا بدون رعایت اصول بهداشتی در بین مردم حضور مییافت تا سرانجام خود او به کرونا مبتلا شد.
کسرایی با تاکید بر اینکه آمریکا به دلیل اتخاذ سیاست متناقض در مواجهه با کرونا، بیشترین مرگ و میر را به خود اختصاص داد، اظهار داشت: در بخش سیاسی آمریکا گفته میشد از کرونا نترسید، ولی در بخش بهداشت به رعایت فاصله گذاری اجتماعی و رعایت پروتکلهای بهداشتی تاکید میشد که این تناقض سبب افزایش آمار مرگ و میر شد.
وی درباره ایران نیز گفت: در ایران میتوانستیم در همان روزهای ابتدایی که شیوع کرونا از شهر قم آغاز شد، با قرنطینه کردن شهر، مانند ووهان مانع شیوع آن به دیگر شهرها شویم.
عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی پژوهشکده مطالعات اجتماعی دانشگاه با بیان اینکه در مواجهه با کرونا در ایران می توانستیم از جامعه مدنی نیز به بهترین شکل استفاده کنیم، افزود: جامعه مدنی به صورت خودجوش وارد کارزار مقابله با کرونا شد. در حالی که اگر این جامعه مدنی نظم بهتری میگرفت، نتایج بهتری نیز در مبارزه با کرونا عاید کشور میشد.
کسرایی با بیان اینکه از بین رفتن اعتماد و سرمایه اجتماعی بزرگترین ضربه به هر حکومتی است، گفت: بحرانها در هر کشوری ممکن است نظام دمکراتیک آن کشور را به چالش بکشد و حتی این احتمال وجود دارد که سبب نیستی هر نظامی شود.
عضو انجمن علوم سیاسی ایران خاطرنشان کرد: سردرگمی در حکمرانی تبعات زیادی در اقتصاد، اجتماع، صنعت گردشگری و ... دارد و حتی میتواند سبب ایجاد اعتراضات خیابانی نیز شود؛ رویهای که امروز در آمریکا شاهد آن هستیم و مردم به نشانه اعتراض در خیابانها تجمع میکنند.
نظر شما