نصرت رحمانی دهم اسفند ۱۳۰۸ خورشیدی در تهران متولد شد، رحمانی را شاعر نوگرا مینامند. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به مدرسه پست، تلگراف و تلفن رفت و شاید به همین علت بود که ابتدا برای کار وارد رادیو شد و سپس به نشریه زن روز رفت.
رحمانی در نشریه زن روز مسوولیت بخش شعر را بر عهده داشت. در همین دوران بود که مجموعههای شعر خود را گردآوری می کرد. نخستین مجموعههای نصرت رحمانی در دهه ۳۰ خورشیدی به نامهای کوچ، کویر و ترمه منتشر شد. این شعرها فضایی بسیار محزون داشت که شاید به همین علت از ابتدا او را شاعر شعر سیاه خواندند.
رحمانی در مقدمه یکی از کتاب هایش می نویسد: " شعر یا شعر است، یا نیست. دنیای شعر و شاعری چون دنیای ورزشی نیست که به شعر درجه یک، نشان طلا، به شعر درجه دو، نشان نقره و به شعر درجه سه، نشان برنز بدهند. شعر درجه نمی شناسد، داور شعر یک شاعربازنشسته چون مربی ورزش نیست. داور شعر حتی منتقدان و شعر شناسان نمی توانند باشند. داور شعر یک ملت است، نسل پشت نسل! "
رحمانی سال های آخر عمر خود را در رشت در کنار همسرش پوران شیرازی و پسرش آرش سپری کرد. همسرش می گوید: زندگی با شاعری مثل نصرت، مثل نگهداری از یک شیشه عطر گرانبهاست.
پسرش آرش می گوید: رفتارش با رفتار شاعرچندان مناسبتی ندارد. شاید بدین سبب که ما ظرافت را برازنده قامت شاعر می پنداریم، در حالیکه در روزگار ما شعر از ظرافت روی بر می گرداند و شاعر نهاد زمان خویش می شود.
رحمانی در جایی دیگر درباره ماهیت و تبیین خود از شعر می گوید: شعر یک امر کاملا ارادی نیست. اگر نه من دلم می خواهد شعرم بجای بوی باروت عطر گل را داشته باشد. چه بسا کوشیده باشم در یک باغچه شعرم گل یخ بکارم، اما یک وقت به خود آمده ام که بوی باروت تمام باغچه و حیاط و خانه ام را مال خود کرده بود. آدم باید خیلی با خودش و اطرافش غیر صمیمی باشد که در چنین دورانی و در جهانی چنین ظلمانی خصیصه ِ سیاسی بودن را از کارش کنار بگذارد. این کار انقدر زحمت دارد که می شود گفت تقریبا غیر ممکن است.
نصرت رحمانی سرانجام در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ خورشیدی در رشت دار فانی را وداع گفت و در آرامگاه سلیمانداراب در حوالی مقبره میرزا کوچک جنگلی به خاک سپرده شد.
سبک و ویژگی ادبی
نصرت رحمانی را میتوان شاعری دانست که با تکیه بر سبک رماتیک، شعر اجتماعی میگفت. در واقع سبک وی را میتوان شبیه به رمانتیک جامعه گرا دانست. شاید مهمترین دلیل این وجه اجتماعی شعرهای نصرت رحمانی، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی و تبعات و شرایط جامعه پس از آن بود. در این دوران تمام روشنفکران تحت فشار روحی و سیاسی بودند. شاعران این دوره که از نسل نیما یوشیج بودند، می کوشیدند تا افکار خود را در قالب شعر نمادین و به گونهای رمز گونه بسرایند. آنها احوالات خود و جامعه را در شعر خود میگنجاندند و شاید بدین سبب بود که اغلب شعرهای این دوره شعرهایی محزون و تاریک هستند.
نصرت رحمانی نیز مانند بسیاری از شاعران که گرایشهای رمانتیک داشتند، ابتدا شعرهایی با گرایشهایی فردی و با موضوعاتی نظیر عشق میسرود، اما تحت تاثیر اتفاقات سیاسی و اجتماعی بود که او این مضامین را به کناری گذاشت و شعر خود را به ارزشهای انسانی و مسایل مردم معطوف کرد. شاید به همین علت است که در مقایسه اشعار نصرت رحمانی در زمانهای گوناگون ممکن است، تناقضها و تضادهای زیادی را اعم از ایدئولوژی کلی و ... شاهد باشیم. مسیر شعری نصرت از غزل شروع شده و بعد به چهارپاره و شعر نیمایی رسید. او پس از انتشار مجموعه کوچ به شهرت رسید و این مجموعه مورد استقبال فراوان قرار گرفت.
سه مجموعه نخست به نامهای کوچ، کویر و ترمه دارای ساختار چهارپاره هستند و از نظر مضمون بسیار تاریک و عصیان گر هستند. در این مجموعهها نخستین دیدگاهها و ایدئولوژی نصرت رحمانی را شاهد هستیم که البته همانطور که گفته شد، بعدها تغییرات زیادی پیدا کرد. در این سه مجموعه، رحمانی عشق زمینی را با تمام خصایص زمینی خود به تصویر میکشد. به طور کلی شعر چهارپاره بیشتر نکات عاطفی و فردی را بیان میکند و با گفتن از درونیات فردی مخاطب خود را به خوبی تحت تاثیر این احساسات و هیجانات قرار میدهد. به همین دلیل است که شاعران رمانتیک قالب چهارپاره را بسیار مورد استفاده قرار میدهند.
نصرت رحمانی نیز با این قالب شروع کرد و با همین قالب بود که مشهور شد. او با اینکه قالبهای دیگر مانند قالب نیمایی و شعر نو را نیز مورد استفاده قرار داد، اما همواره شناختهترین آثار خود را در قالب چهارپاره سرود و همواره تا پایان عمر به این قالب علاقه داشت. شعر نصرت رحمانی را با وجود تمام تاریکیها در کل میتوان شعری خوش آهنگ و نرم دانست که میتواند دل مخاطب خود را به راحتی بدست آورد. این خصیصه نیز یکی از خصایص شاعران رمانتیک است. رحمانی توانایی بالایی در ترکیب واژهها به شکلی آهنگین و موزون دارد. او واژههایی دلنشین را جوری ترکیب می کرد که به مضامینی تازه و نو می رسید.
آثار و اشعار
نصرت رحمانی توانست با شناختن خوب و عمیق زبان مردم جامعه، اصطلاحات و حتی افعال رایج در جامعه را وارد شعر کند. او خود نیز به این موضوع اذعان دارد و تاکید می کند که عامدانه محاوره را به درون شعر خود کشیده است. میتوان گفت که نصرت رحمانی در دوره نخست زندگی شعری اش که بیشتر فردگرا بود با شعر خود تصاویری وهم انگیز و خیال گونه را تصویر میکند که در نهایت شعر او به مثابه اثری انتزاعی به چشم مخاطب میآید. او به گونهای انتزاعی مضامینی، چون مرگ و وحشت را به قلم میآورد.
یکی دیگر از مضامینی که همواره از ابتدا و تا انتهای شعر نصرت رحمانی وجود دارد، مضمون مرگ و اندوه است. این مرگ طلبی و اندوه جاری در اشعار نصرت رحمانی ریشههای فلسفی، سیاسی و اجتماعی دارد که تحت تاثیر دوران خود بوجود آمده است. پس از کودتای ۱۳۳۲، نصرت رحمانی نیز تحولات زیادی را در شعر خود به وجود آورد. در آثار او سمبولیسم یا نماد گرایی را به وضوح میتوان شاهد بود. او در این دوران بود که شعر نو را مورد توجه قرار داد و حتی شعر نوی حماسی را نیز تجربه کرد.
رحمانی در مجموعه "میعاد در لجن" وزنهای شعر را نیز به چالش میکشد و به نوعی با آن بازی میکند. او در میعاد در لجن به نوعی از فردیت به طور کامل رها میشود و به یک جمع میپیوندد. او در این مجموعه نشان میدهد که احساس را دیگر با احساس نمیآمیزد، بلکه احساس را با اندیشه و تفکر آمیخته است.
آن شب درید سینه مردی را
مردی که شادمانی اش ازغم بود
مردی که دربه درپی خودمی گشت
مردی که قفل بان ِ جهنم بود
در این اشعار میبینیم که نصرت رحمانی دیگر به هیچ وجه درگیر فرد و من نیست، بلکه او به نوعی با پیرامون و اطراف خود یکی شده است. البته این نکته که یک شاعر رمانتیک هرگز خصوصیات شعر رمانتیک را رها نمیکند، تنها آنها را به شکلی و با نگاهی دیگر در شعر خود جاری میسازد. به طوری که شعرهای اجتماعی رحمانی به وضوح خصایص عاطفی و احساسی دارد اما میتوان گفت که تحول نصرت رحمانی از من به ما و از فردگرایی به جمع گرایی دارای اندیشه و تفکر بود و نتیجه آن نیز موفقیت آمیز بود. آثار دیگر نصرت رحمانی عبارتند از:
• کوچ ۱۳۳۳
• کویر ۱۳۳۴
• ترمه ۱۳۳۴
• میعاد در لجن ۱۳۳۶
• حریق باد ۱۳۴۹
• درو
• شمشیر معشوقه قلم
• پیاله دور دگر زد
• در جنگ باد
همچنین او یک اتوبیوگرافی دارد که نام این کتاب "مردی که در غبار گم شد" است.
نظر شما