میگوید نامش «عارف» است و با خانوادهاش در تهران زندگی میکند؛ سه برادرند و با پدر و مادر در خانهای کوچک در غرب تهران ساکن هستند؛ قد بلند و کشیدهاش او را ۱۵ ساله نشان میدهد اما در واقع ۱۲ سال دارد.
کارشناسان سن کودکی را تا ۱۸ سال اعلام کردهاند و بر اساس آن عارف ۱۲ ساله، کودک است؛ او که کارگر ساختمانی است، میگوید روزها در کارگاه ساختمانی کارگری میکند؛ هر کاری که صاحب کارش از او بخواهد انجام میدهد و روزی ۱۲۰ هزار تومان درآمد دارد.
درآمد خوبی است و میگوید سرکارگر به بقیه کارگران روزی ۱۶۰ هزار تومان هم مزد میدهد اما به او بیشتر از ۱۲۰ هزار تومان نمیدهد.
عارف میگوید «آدم نباید بیکار باشد و باید کار کند؛ اگر کار نکنیم، زندگی سختتری خواهیم داشت».
او درآمدش را به مادر میدهد تا هم در خرج خانه کمک کند و هم بخشی را برای آینده پسانداز کند تا وقتی خواست به کشورش یعنی افغانستان برگردد، دست خالی نباشد ...
کودکان کار تعدادشان زیاد است اما مسئولان میگویند آمار دقیقی از این کودکان در دست نیست.
«سید مالک حسینی» مدیرعامل سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران میگوید: از آنجا که بسیاری از این کودکان افغانستانی و مهاجر هستند و برخی نیز شناسنامه ندارند نمیتوان آمار مشخصی از آنان ارایه کرد اما یک موسسه غیردولتی تعداد کودکان شهر تهران را چهار هزار کودک تخمین زده است.
در شهر تهران که تردد میکنم؛ با «مسعود» هم آشنا میشوم؛ او را در چهارراهی در خیابان دماوند تهران دیدم؛ پشت چراغ قرمز تمام انرژیاش را به کار میبندد تا فال حافظ مچاله شدهای را به من بفروشد.
میگویم به فال اعتقادی ندارم؛ «این فال هم که قبلاً توسط فرد دیگری خوانده و دور انداخته شده است!» که میگوید: این فال زندگی شما را تغییر میدهد، باور ندارید؟ آن را بخرید و امتحان کنید.
قبلا فال را ۵۰۰ تومان میفروخت اما کرونا گویا مدتی او را بیکار کرده است و اکنون میگوید «کمتر از ۲ هزار تومان نمیدهم»؛ از او میپرسم دخل روزانهات چقدر است؟ که عدد ۳۰ هزار تومان را میشنوم.
درآمد «مسعود» کمکخرج خانوادهاش است و او که اهل یکی از شهرستانهای شرقی ایران است به همراه برادرش برای کار به تهران آمدهاند؛ چهرهای سبزه و چشمانی براق دارد و میگوید ۹ سال دارد اما بزرگتر به نظر میآید.
از او میپرسم همیشه سر همین چهار راه هستی؟ که میگوید «اخیرا گیربازار شده و هرجا اوستا ما را ببرد، همانجا میایستیم و کار میکنیم».
کودکان کار را در اغلب خیابانها و در بسیاری از چهار راهها میتوان دید؛ در دوران کرونا آنان را کمتر میدیدیم اما طی روزهای اخیر که فعالیت شهر بیشتر شده است، فعالیت خود را از سر گرفتهاند.
«سمیه» کودککار دیگری است؛ مانتو مشکی و روسری سبز رنگ بر سر دارد؛ جوشهای عجیبی روی صورتش پیداست؛ دلیل جوشها و تاولهای صورتش را نمیداند و دکتر هم نرفته است.
او قوطی فلزی با دسته سیمی همراه دارد که کمی اسفند درون آن میریزد و دود غلیظی را در هوا پخش میکند؛ میگوید درآمد اسفند دودکنی را صرف هزینههای خانوادهاش میکند؛ شاید به زودی ازدواج کنم و شاید هم به دلیل جوشهای صورتش کسی با او ازدواج نکند.
به نظر میآید که موضوعی را مخفی میکند و دوست ندارد دربارهاش صحبت کند؛ خود را اهل یکی از شهرستانهای ایران معرفی میکند و میگوید «مردان خانه ما زیاد اهل کار نیستند و باید من و خواهرم کار کنیم؛ خواهرم در یک کارگاه کار میکند و من هم اسفند دود میکنم».
برای یافتن کودکان کار تلاش زیادی لازم نیست و آنان را بیشتر در سر چهار راهها، ایستگاههای بیآرتی و پایانههای اتوبوس تهران میتوان مشاهده کرد؛ برخی اسفند دود میکنند، برخی شیشه خودروها را تمیز میکنند و در ملا عام قابل دسترس و قابل مشاهدهاند.
اما برخی در کارگاههای ساختمانی مشغول به کار هستند یا در خانه ها به مادران خود کمک میکنند و برای امرار معاش سبزی پاک میکنند یا کارهایی از این قبیل انجام میدهند.
برخی از کودکان نیز برای جمعآوری پسماند به خدمت پیمانکاران درآمدهاند و در حقیقت زبالهگرد هستند و در پایان روز بر اساس حجم زبالهای که به پیمانکاران تحویل میدهند، بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان مزد میگیرند.
«صمد» کودک زبالهگردی است که وقتی از او میپرسم که چند سال داری؟ میگوید «۱۸ ساله هستم» اما با وجود جثه درشتش، مشخص است که ۱۸ سال ندارد و چون نمیخواهد پاسخ شفافی به ما بدهد، خود را ۱۸ ساله معرفی میکند.
صمد میگوید افغانستانی است و کار میکند تا هزینه خانوادهاش در افغانستان را بپردازد؛ میگوید وقتی پولش به اندازه تشکیل خانواده شد، به کشورش باز میگردد و با دختر یکی از اقوامش ازدواج میکند.
او مبلغ درآمد ماهیانهاش را بیان نمیکند اما میگوید که از وضعیت راضی است و از آنجا که هزینه زیادی برای زندگی نمیپردازد، بیشتر درآمدش را پسانداز میکند.
اغلب شهروندان تهرانی وقتی از خانه خارج میشوند با صحنه شبیه آنچه ذکر شد، مواجه میشوند؛ صحنههایی که بسیاری از آنها دلخراش است و گاهی نیز موجب اذیت و آزار شهروندان میشود.
«محمدرضا جوادی یگانه» معاون شهردار تهران معتقد است که سوءاستفاده از کودکان خط قرمز است و شهرداری تهران با هر نوع سوءاستفاده از کودکان برخورد میکند.
او از شهروندان تهرانی خواست تا هر نوع سوءاستفاده احتمالی از کودکان کار را به سامانه ۱۳۷ گزارش دهند و در مقابل این تخلف ساکت ننشینند.
کار کودکان موضوعی جهانی است و مختص به کشور ایران نیست تا جایی که روز ۱۲ ژوئن به عنوان روز جهانی «مبارزه با کار کودک» نامگذاری شده است.
کودکانی که سهمشان از برنامهریزیها، تنها شنیدن شعار بوده است؛ شعارهایی امیدبخش اما بیثمر؛ هرساله این شعارها تکرار میشوند اما نه تنها تعداد کودکان کار و خیابانی کم نمیشود بلکه افزایش هم مییابد و به نظر میرسد حلقه مفقوده را باید در فرهنگسازی و جلب مشارکت مردم دنبال کرد.
نظر شما