من در سالنامه «ایران» در اسفند ۹۷ با توجه به تداوم تحریم امریکا، تنگتر شدن حلقه فشارها علیه ایران، هدفگیری شکستن فیزیکی جامعه در کنار آن فروریختن ذهنی جامعه و از سویی مشاهده برخی اختلافات در ساخت قدرت که به جامعه کشیده شده بود و بیان آن در میان جامعه و تصور مردم از اختلاف در نخبگان سیاسی و با سابقهای از اتفاقات دی ۹۶ یک پیشبینی از ظرفیت هیجانی جامعه در سال ۹۸ داشتم و نوشتم: «برای جامعه امکان بروز تحرکات اجتماعی و انتقال ناآرامیهای ذهنی به ناآرامیهای فیزیکی را کاملاً متصورم.» در آبان ۹۸ همان پیشبینی محقق شد و مطابق سابقه آمریکا و تحریمگران که درصدد سوءاستفاده از اعتراضات هستند در آنجا نیز برای تداوم نا آرامیها به تحریک رسانهای و موجسواری پرداختند.
حال در هفته گذشته حکم اولیه سه نفر از جوانان مرتبط با اتفاقات آبان ۹۸ اعلام شد که در شرایط کنونی بازتابهای مختلفی را دربرداشت. بازتابهای این حکم که طیف بسیار متنوعی از گرایشها را از سوی فعالان سیاسی و مدنی و جوانان و گروههای اجتماعی دربرمیگرفت که با نوعی نگاه همدلانه هشتگی را داغ کردند.
مطابق معمول در کنار یک خواست طبیعی افکار عمومی - که به اعتقاد من باید به آن احترام نهاد زیرا هر اقدامی که از سوی دولت به مفهوم اعم صورت میگیرد، باید با نگاهی به مصلحت و منفعت مردم، ثبات و آینده ایران و جامعه باشد - این بار هم در یک برنامه موجسوارانه رییس جمهوری آمریکا با وقاحتی باورنکردنی در توییتی به زبان فارسی خواستار توقف اعدام این متهمان شد.
ترامپ میان اظهارنظر طبیعی یک جامعه و گفتوشنودی که میباید بین آنان صورت گیرد دخالتی مداخلهگرانه کرده که اتفاقا نه تنها هیچ کمکی به این گفتوشنود نکرده بلکه با پارازیت این گفتوگوی طبیعی را دچار اخلال مینماید. من معتقدم که غرب و بهخصوص آمریکا همیشه به زیان دموکراسی در ایران عمل کرده و به قصد موج سواری و بهم زدن اوضاع فرآیند گفتوگو و نتیجهگیری در ایران را با بنبست مواجه می کنند. اینان نه تنها هیچ دلسوزی برای جان سه جوان ایرانی ندارند، بلکه همانگونه که شواهد نشان میدهد کشته شدن کودکان و آوارگی میلیونها نفر نیز برای آنها دارای هیچ اهمیتی نیست. او ظاهراً فراموش کرده که همین چند ماه پیش و پس از قتل وحشیانه «جورج فلوید»، صدای میلیونها نفر را که خواستار پایان دادن به دههها تبعیضنژادی علیه رنگینپوستان در آمریکا بودند، نشنیده گرفت و هنوز هم مفتخرانه از برپا ماندن تمثال قهرمانان بردهداری در گوشه و کنار امریکا حمایت میکند. این نباید باعث شود که واکاوی جامعهشناختی و بیرون کشیدن حقیقت از میان انبوهی از زواید دروغین را کنار بگذاریم. این حساسیت فکری که میراثی از مردمسالاری در انقلاب اسلامی است، ما را دعوت به شنیدن و اندیشیدن پیرامون هر آن پژواکی میکند که مظنون به انعکاس دادن دیدگاه حتی جزئی از ملت ماست.
البته در عصر رسانههای مجازی، تشخیص صداهای اصیل و برخاسته از بطن جامعه از صداهای جعلی و هدایت شده از دستگاه تبلیغاتی دشمنان آسان نیست، اما ما با این اعتقاد که باید برای تحمل همدلانه و گذشتن از شرایط سخت همه صداها را شنید با تفکیک اعتراض از تخریب، گریزی از ارتقای مهارتهای خود در تشخیص این تمایزها نداریم.
چهل سال پیش، وقتی مردمسالاری دینی را به عنوان سرشت انقلاب اسلامی برگزیدیم، میدانستیم که این انتخاب بیهزینه نیست. به رسمیت شناختن حق اعتراض، خطر تحریک سوءاستفادهکنندگان به اقدامات جهتدار را هم به دنبال دارد و تعهد به شنیدن صدای مردم، مستعد موجسواری دشمنان هم میشود؛ اما هیچیک از این مخاطرات، نه ما را به پاک کردن صورت مسأله تشویق میکند و نه ما را از تعقیب و اصرار بر مردمسالاری و افزایش مشارکت مردم منصرف خواهد کرد.
در میان همه آنهایی که خواستار توقف اعدام آن متهمان بودند، شاهد همصدایی تعدادی از هنرمندان و فعالان اجتماعی خوشنام هم بودیم که نه تعلق سیاسی به حزب و جناحی دارند و نه به فکر انجام یک عمل سیاسی بودند و شاید فقط از سر نگرانی ملی به این کارزار مجازی پیوسته باشند. همینطور میتوانستیم هزاران توئیت دیگر را ببینیم که چه موافق آن باشیم و چه مخالف، باید بپذیریم که دارای خاستگاهی طبیعی درون جامعه ایران نیز هستند. در طیف دوم، انبوه توئیت دیگر را میتوان سراغ گرفت که بطور مشخص برخاسته از سودجویی و فرصتطلبیهایی بود که نه تنها تمایلی به تمام شدن ناآرامیهای آبان ۹۸ نداشتند و برای آنها تداوم خشونت ایده و ایدهآل است و امروز نقاب کهنه انداخته و در قامت دلسوزان قربانیان به میدان آمدهاند.
طی روزهای اخیر یک گسست آشکار میان تفسیرها این ماجرای حکم اعدام به چشم میخورد. برخی از متنهایی که آن بالا در قاب کوچک توئیت نوشته شده بود با آن چیزی که در پایین متن به شکل هشتگ درآمده هیچ شباهتی نداشت. به عنوان مثال وقتی توئیتی با عنوان «ایران را سراسر آبان می کنیم» در فضای مجازی منتشر میشود به راحتی میتوان دریافت که چنین گزاره در خفا، در اعماق کانونهای بدخواه ایران و «توئیت به مزد» طراحی شده برای ایجاد گسست در همان هشتگ. همجوارسازی منافقانه آن گزاره و این هشتگ به طور روشن در خدمت القای یک خط و شکل دادن یک واکنش است:به عبارت روشنتر برخی از آن توئیتهایی که هشتگ را درپای خود داشت، لزوماً به معنای «اعدام نکنید» نبود، دقیقاً برعکس؛ هدفی جز تسریع و القای شتابزدگی در صدور و اجرای حکم تعقیب نمیکرد. هوشمندی ما در این است که در این دام نیفتیم. هدف اینان کوبیدن بر طبل خشونت در جامعه ایران است و نه دفاع از جان سه جوان.
دسته سوم، دولتهای بدخواه ایران بودند که مثل همیشه فرصت مداخله پیدا کرده و از جوشش احساسات طبیعی مردم برای پیشبرد اهداف سیاسی خود بهره میبرند. دو دسته اخیر همان زواید و حاشیههایی هستند که باید دور ریخته شوند، اما هنر سیاسی انقلاب ما در این است که اجازه ندهیم دغدغه و صدای گروه اول در این هیاهو شنیده نشود. آنها به هر تعدادی که باشند، جزئی از ملت و مردم ما هستند و به همان اندازه اهمیت دارند.
مجاب شدن این شهروندان به اینکه عدالت در میهن آنها در عالیترین شکل خود به اجرا گذاشته میشود، حق آنهاست و مجاب کردن آنها تکلیف ما. اما خطرناکتر از مداخله ترامپ و نتانیاهو در این ماجرا، باور آنهایی است که گمان میکنند چون دشمنان ایران بر این موج سوار شدند، پس مقابله با آنها مستلزم عملی برخلاف آن خواستهای است که بر زبان راندهاند. ظواهر همیشه فریبآمیزند. آمریکا و اسرائیل از حامیان سرسخت آشوب و هرج ومرج در ایران بوده و همچنان هستند. حتی اگر وانمود کنند که مخالف اعداماند، از صمیم قلب از اعدام آنها خرسند خواهند شد.
من معتقد به درایت قوه قضائیه و رِییس محترم آن هستم که به نحوی عمل خواهند کرد که با آگاهی از همه ابعاد موضوع و لحاظ حساسیت کافی و مبانی حقوقی، رأفت و عدالت توأمان با حفظ منافع عامه و ثبات را بکار میگیرند. خوشبختانه قانون اساسی در کنار قوانین کیفری ما این عدالت را تضمین میکند، صرف نظر از بهرهجوییها و مداخلههای خارجی، تلاش مدنی شهروندان برای شنیده شدن و پاسخ حاکمان برای شنیدن صدای بیپیرایه مردم، از برکات انقلاب است که فرصت تجدید عهد با آرمانهای انقلاب ما را فراهم میکند. این یکی از مهمترین دارایی ماست که ارزش پاسداری و مباهات دارد.
دستیار ارتباطات اجتماعی رییس جمهوری و سخنگوی دولت
نظر شما