فضل الله کجوری، مشهور به شیخ فضلالله نوری از مجتهدان طراز اول تهران و از پیشروان جنبش مشروطه در ایران به شمار می رود. شخصیت این عالم بزرگوار به گونه ای بود که حتی مخالفانش نیز از او به نیکی یاد کرده اند، برای نمونه ناظم الاسلام کرمانی درباره او می نویسد: وی شخص اول عالمان اسلام و از لحاظ سلوک، دارای حسن و مراتب علمیه بوده و نکات ریاست و سیاست را بهتر از دیگران شناخته است. (۱) ملک زاده از دیگر مخالفان شیخ نوری نیز در وصف وی چنین می نویسد: از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی، از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته است. (۲)
نگاه شیخ فضل الله نوری به مشروطه
پیروزی انقلاب مشروطیت در زمان مظفرالدینشاه قاجار یکی از بزرگترین تحولات سیاسی و مذهبی تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. در این میان، گروهی از روحانیون با طرح مساله مشروطه مشروعه کوشیدند، برای حفظ پیوند جامعۀ مسلمانان ایران با آیین اسلام و مقابله با نفوذ اندیشههای غربی، قرائت تازهای از اندیشۀ سیاسی تشیع دربارۀ معیارهای مشروعیت یا عدم مشروعیت نظام مشروطه ارایه دهند. شیخ فضلالله نوری یکی از برجستهترین این روحانیون محسوب میشود اما بعد از مدتی ایشان با باور به وجود تضاد بنیادین میان نظام مشروطیت با مبانی اسلام به مخالفت با مشروطیت پرداخت. البته شیخ فضل اللّه با مشروطیت مخالفتی نداشت و بحث او در کیفیت آن بود. در واقع این عالم برجسته نسبت به مشروطه بدبین بود، زیرا زوایایی از آن را میدید که با اصول شریعت تطابق ندارد و معتقد بود، ورود این اندیشه به ایران که ظرفیت لازم برای هضم آن را ندارد نهتنها مفید نیست، بلکه مضراتی هم دارد و می گفت: من مخالف اساس مشروطیت نیستم؛ بلکه اول شخصی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابقت با شرع داشته باشد.
این مبارز مشروطه خواه معتقد بودند، چون بیشتر مردم مسلمان و پیرو دین اسلام هستند، باید حکومت آنان هرچند به صورت مشروطه اما از نوع حکومت مشروطه مشروعه باشد، یعنی قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی آن باید با احکام قوانین اسلامی مطابقت داشته باشد. وقتی مخالفانش به او تهمت مخالفت با مشروطه و طرفداری استبداد شاهنشاهی می زدند، او در پاسخ فرمود: من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی دین و فرقه گمراه و گمراه گر مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند.(۳)
در حقیقت شیخ فضل الله مسیر خود را از مسیر مشروطه خواهان جدا کرد و بر خواست خود یعنی تطبیق قوانین با شرع تاکید کرد به همین دلیل خیلی زود مخالفان وی را محکوم به اعدام کردند. در تشریح این موضوع امام خمینی (ره) می فرمایند: «تاریخ یک درس عبرت است برای ما شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید می بینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دست هایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد، نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه... تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری در ایران برای خاطر اینکه می گفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای [دار] او رقصیدند یا کف زدند.»(۴)
دیدگاه شیخ فضل الله نوری در مورد مجلس قانون گذاری
مخالفت شیخ فضلالله با مجلسی بود که پذیرای احکام و قوانین الهی نبود و می گفت: «من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان، آن را میخواهند به این معنا که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفری(ع) قانونی نگذارد.» وی همچنین قانون اساسی را نیز لازم دانسته و اظهار داشت: «مجلس شورای ملّی و اجتماع وکلا و مبعوثین در آن و مقصد رفع ظلم و نشر عدالت و اصلاح مملکت بدون نظامنامه که عموم اهالی و حکام و کارگزاران ممالک به آن رویه حرکت نمایند، چگونه تصور میشود.» و در ادامه افرادی را که مخالف وجود قانون اساسی هستند، مورد سرزنش قرار میدهد و میگوید: «این حرف بر جمیع تقادیر، غلط و موجب تضییع حقوق نفوس است، بلکه مؤدی به فساد اصل مجلس است.» در ضمن شیخ بر اسلامی بودن قانون اساسی تأکید دارد. (۵)
شیخ فضل الله نوری بارها تاکید کرد: ایها الناس من به هیچ وجه مخالف فکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه دخلیت خود را در تاسیس آن اساس بیش از همه می دانم، صریحا می گویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را می خواهم که عموم مسلمانان آن را می خواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی می خواهند که اساسش به اسلامیت باشد و برخلاف شریعت محمدی و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذراند. (۶) با وجود مواضع صریح و شفاف شیخ فضل الله نوری در نهایت مجلس برپایه آنچه که خواسته عوامل بیگانه و روشنفکران غربزده بود، تشکیل شد و با شعار اصلاحات، مسیر انقلاب را منحرف و ارزش های غربی را جایگزین ارزش های دینی کردند.
هـنگامی که در مـجلس ضرورت تدوین قانون اساسی احساس شد، اختلافات بنیادین و ریشهای شیخ و روشنفکران غربگرا نیز آغاز شد. روشنفکران غربگرا بر آن بودند که قانون اساسی بعضی از کشورهای غربی را عینا ترجمه و به عنوان قـانون اسـاسی کشور بـه تصویب برسانند. در مقابل، علما و به خصوص شیخ فضل الله اعتقاد داشت که قانون اساسی باید برگرفته از قوانین دیـن مبین اسلام باشد. شیخ در این خصوص گفت: «چه افتاده است کـه امـروز بـاید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید.»(۷) اما سرانجام وضعیت به نفع روشنفکران غـربزده پیـش رفت و هیات تدوین کننده قانون اساسی مرکب از؛ سعدالدوله، تقیزاده، حاج امین الضرب، مـستشارالدوله، مـشار المـلک و نصرالله اخوی با استفاده از قانون اساسی بلژیک، فرانسه و کشورهای بالکان به تدوین قانون اساسی پرداخـتند و پس از مدتی به تدوین متمم قانون اساسی مشغول شدند.
با این وجود شیخ از پای نـنشست و اعلام داشت: «نظامنامه قـانون اسـاسی و قانونیت مواد سیاسیه و نحوها من الشرعیات باید به موافقت با شریعت منوط باشد.» وی افکار خود را بعدها در این زمینه با عنوان لوایح منتشر کرد. شیخ همچنین پیشنهاد نظارت مجتهدان بر کار مـجلس را داد که مجلس را موظف میکرد در هر دوره پنج تن از علمای معرفی شده را به حکم قرعه یا رأی تعیین نمایند که بر مصوبات مجلس نظارت کنند و در صورت مخالفت با قوانین شرع، آنها را رد نمایند تا عـنوان قـانونیت پیدا نکند. (۸) طرح این پیشنهاد مخالفت عدهای را برانگیخت و روزنامه صبح صادق به جرم انتشار این پیشنهاد مورد حمله و غارت جماعت آزادی طلبان قرار گرفت. شماری نیز فحاشی نسبت به شیخ را آغـاز کـردند و روزنامه حبل المتین اصل یاد شده را محکوم کرد. برخی از نمایندگان مجلس از سیدین خواستند در این خصوص با شیخ مذاکره کنند و در عین حال خود نیز گفت وگوهایی را با شیخ پیرامون این طـرح داشـتند. سرانجام طرح شیخ در دستور کار مجلس قرار گرفت و بیشتر نمایندگان با آن موافقت کردند و مراجع نجف هم به پشتیبانی از آن پرداختند. تنها تقی زاده و دو نفر دیگر از نمایندگان آذربایجان کماکان با طـرح شـیخ مـخالفت میکردند. آنها تهدید کردند اگـر شـیخ دسـت از لجبازی خود برندارد، کشور را به آشوب میکشانند و به خصوص مردم آذربایجان را به واکنش تند وادار خواهندکرد. (۹) آمریکا و انگلیس نیز از مخالفان این طـرح بـه شـمار میرفتند. سفیر انگلیس پیش بینی کرد بعد از ایـنکه آزادیـخواهان زمام امور را به دست گیرند، این اصل به حالت تعلیق درخواهد آمد. این پیشبینی نیز درست از آب درآمد و اجرای این اصـل عـملا از همان دوره اول تعطیل شد.
آزادی و مساوات در اندیشه شیخ شهید
شیخ فضلالله در تبیین آزادی از منظر مشروطهخواهان غربزده میگوید: «این آزادی که اینها تصور کردهاند، کفر در کفر است. آیا گفتهاند شخصی که دارای این آزادی است، باید توهین از مردمان محترم بکند؟ آیا گفتهاند فحش باید بگوید و بنویسید؟ آیا گفتهاند آشوب و فتنه در مملکت حادث کند؟ از همه این مراتب گذشته، آزادی قلم و زبان برای این است که جراید آزاد، نسبت به ائمه اطهار(ع) هر چه میخواهند بنویسند؟» از این نوشته بر میآید که شیخ فضلالله با آزادی به معنای حلال شمردن محرمات الهی و مخالفت با دین و مذهب مخالف است نه با آزادی از ظلم و ستم. در جایی دیگر شیخ شهید تبیین خود را از آزادی اینگونه بیان میکند: «مراد از حریت، حریت در حقوق مشروعه و آزادی بیان در مصالح عامه است تا اهالی این مملکت مثل سوابق ایام، گرفتار ظلم و استبداد نباشند و بتوانند حقوقی که از جانب خداوند برای آنها مقدر است، مطالبه و اخذ نمایند، نه حریت ارباب ادیان باطله و آزادی در اشاعه منکرات شرعیه که هر شخص آنچه بخواهد بگوید و به موقع اجرا بگذارد.» (۱۰)
شیخ فضلالله اصل مساوات به عنوان تساوی همه آحاد ملّت، اعم از شاه و مردم، در برابر قانون را پذیرفته و برای اجرا شدن آن تأسیس عدالتخانه را مطرح ساخته است. اما وی با اصل مساوات مشروطهخواهان مخالفت کرد و آن را اصلی موذی اعلام کرد. زیرا مساوات مد نظر مشروطهخواهان را حذف تفاوتهای حقوقی در فقه اسلام نسبت به طبقات و گروههای مختلف میدانست. وی در اصل، مساوات غربی را که درصدد است تا احکام جدیدی وضع کند، دکانی در مقابل شرع معرفی میکرد.
تالیفات
از شیخ فضل الله نوری آثار بسیاری به یادگار مانده که از آن جمله می تـوان بـه رساله المشق، صحیفه قائمیه، لوایح (مقالات، نامهها و اعلامیههای وی)، رساله فقهی عدم لزوم الترتیب فی قضاء الصلاهالخمسه، رساله حـکم التـجری فی حجیه القطع، رساله التجزّی فی الاجتهاد، حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر مکاسب، حاشیه بر شواهد الربوبیه ملاصدرا، رساله قاعدة ضـمانِ یـد، بیاض، رساله پرسش و پاسـخ، رسـاله تحریم مشروطیت و رساله فقهی منظوم الدْررالتنظیم اشاره کرد. (۱۱)
سرانجام
پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه از سلطنت اقدام کنندگان علیه مشروطه دستگیر و در دادگاه عالی انقلابی محاکمه شدند و سرانجام شیخ فضل الله نوری نیز با این اتهام واهی در ۱۲ مرداد ۱۲۸۸ خورشیدی به وسیله یپرم خان ارمنی رییس نظمیه تهران به دار آویخته شد تا بنابه گفته آیت الله سیدمحمود طالقانی لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاده شود بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری استعمارگران بیش از همه خوشحال شدند. سرجورج بارکلی در تلگرافی که به وزیر امورخارجه انگلیس می فرستد در این باره می نویسد: «شیخ فضل الله برای ملکت خودخطر بزرگی بود. خوب شد که ایران او را از میان برداشت. (۱۲) در واقع اعدام شیخ فضل الله نوری یکی از فرازهای مهم و تلخ تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. واقعه ای تلخ که در پشت پرده آن، توطئه بیگانگان و همچنین قدرت طلبی برخی از مشروطه خواهان مشهود بود که استبدادستیزی و استعمارستیزی این مبارز انقلابی آنها را به ستوه آورده بود. جلال آلاحمد در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران می نویسد: من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.
منابع
۱- ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۱، ص ۵۰۴
۲- مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج ۶، ص ۱۲۵۷
۳- تاریخ پیدایش مشروطیت، ص ۱۳۹
۴- صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۱۷۰ - ۱۷۱
۵- محمد ترکمان، رسائل و اعلامیهها و... شیخ فضلالله نوری، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ص۳۴۷-۳۵۱
۶- ترکمان، مکتوبات و اعلامیهها... شیخ فضل الله نوری، تهران، رسا، ج ۲، ص ۲۴۵
۷- محمد ترکمان، رسـائل، اعـلامیه هـا، مکتوبات شیخ فضل الله نوری، خدمات فرهنگی تهران، ج۱، ص۱۵۰
۸- یـحیی دولت آبـادی، حـیات یحیی، نشر فردوسی، تهران، ۱۳۷۱، ج۲، ص۱۰۸ و ۱۰۹
۹- احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، امیرکبیر ۱۳۶۳، ج۱، ص۳۱، تـاریخ بـیداری ایرانیان، همان، ج۱، ص۳۱۷
۱۰- محمد ترکمان، رسائل و اعلامیهها، و... شیخفضلالله نوری، همان، ص۳۶۶، ۲۱۰
۱۱- محمد ترکمان، رسـائل، اعـلامیه هـا، مکتوبات شیخ فضل الله نوری، خدمات فرهنگی تهران، ج۱، ص۲۲و۲۱
۱۲- کتاب آبی، ج ۳، ص ۷۰۰
نظر شما