در واقع جایگاه سوق الجیشی خاورمیانه عربی و وجود منابع سرشار انرژی از نفت، رودخانههای پرآب، منابع تامین غذا، دسترسی به آب های گرم و ارتباط استراتژیک سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا موجب طمع و دست اندازی و ماجراجویی نظام سلطه در این منطقه شده است. بررسی سیر حوادث این انگیزه و نیت آمریکا و رژیم صهیونیستی چه در جنگ های نیابتی، دخالت های مستقیم و چه روابط دیپلماتیک و اقتصادی به ظاهر دوستانه قابل مشاهده است.
دکترین آمریکا و نظام سلطه در خاورمیانه مبتنی بر حفظ برتری امنیتی و اقتصادی رژیم جعلی اسرائیل و تضمین وجود آن به هر شکل و با هر هزینه ممکن است که از رهگذر تحقق چند راهبرد دنبال می شود:
۱- تحویل زمین سوخته در کشورهای مخالف موجودیت اسرائیل در راستای کاهش تهدیدات بلندمدت و حفظ کمربند امنیت رژیم صهیونیستی
۲- تقویت روند ایجاد روابط دیپلماتیک میان کشورهای عربی و اسرائیل با هدف اضمحلال تدریجی اقتصاد و فروپاشی سیاسی درونی
آنچه در سوریه، لبنان، عراق، یمن، لیبی و سودان اتفاق افتاده ناظر به پیگیری تحقق جهت گیری های راهبرد نخست از سوی ایالات متحده آمریکا و نظام سلطه است. بدون تردید انفجار اخیر بندر بیروت و جنگ نیابتی در سوریه با استفاده از پیاده نظام داعش و مزدوران بین المللی، بخشی از دکترین آمریکاست.
انفجار مهیب و دلخراش بیروت یک زلزله اقتصادی برای لبنان و خاورمیانه عربی بود، بی شک طراحان پیدا و پنهان انفجار به دنبال فروپاشی نظام حاکم بر لبنان بوده و هستند و تنها منتفع آن چه از بعد اقتصادی و چه سیاسی رژیم صهیونیستی است.
همچنین بی ثباتی سیاسی در عراق و دخالت های پنهان و آشکار آمریکا در حوزه تصمیم سازی و سیاست داخلی این کشور نشان دهنده هراس نظام سلطه از تهدید مرزهای غربی اسرائیل به ویژه به مخاطره افتادن حوزه خلیج عقبه تا بحر المیت و شکست کمربند امنیتی این رژیم از رهگذر تقویت جبهه مقاومت و انسجام حشدالشعبی است و این نگران موجب دستپاچگی آمریکا در عراق شده است.
اما نظام سلطه با محوریت ایالات متحده آمریکا برای تحقق راهبرد دوم و مشروع جلوه دادن رژیم صهیونیستی در جهان عرب و امت اسلامی به دنبال ایجاد روابط دیپلماتیک و اقتصادی علنی میان اسرائیل و کشورهای عربی است. امریکا از رهگذر اجرایی شدن این راهبرد دو مساله را پیگیری می کند:
الف - تضعیف جبهه مقاومت اسلامی و کم رنگ جلوه دادن "گفتمان مقاومت و ایستادگی" و در نهایت ارائه چهره بزک کرده و به اصطلاح صلح طلب از اسرائیل جنایتکار و تروریست.
ب - فروپاشی نرم اقتصادی و امنیتی کشورهای طرف رابطه با رژیم صهیونیستی در میان مدت و دراز مدت
تاریخ معاصر منطقه بخوبی ثابت کرده است هیچ کشوری از طریق ارتباط با اسرائیل به ثبات و امنیت سیاسی و اقتصادی نرسیده و برعکس علاوه بر بی ثباتی در نهایت به دره فروپاشی و اضمحلال داخلی سقوط کرده است که نمونه بارز آن رژیم های سیاسی حاکم بر مغرب، مصر و لیبی بودند.
روابط دیپلماتیک و اقتصادی اعلام شده امارات متحده عربی با رژیم صهیونیستی در قالب راهبرد دوم قابل ارزیابی است اما در نهایت و از جهت نتیجه هیچ تفاوتی با راهبرد نخست دکترین امنیتی آمریکا در حوزه خاورمیانه نخواهد داشت.
امارات با علنی کردن ارتباط دیپلماتیک خود با اسرائیل پس از یک دهه روابط پنهانی با دو چالش جدی مواجه شده و خواهد شد:
۱- اعتراف رسمی امارات به برقراری روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی ضمن اینکه خیانت آشکار به آرمان فلسطین و قدس شریف است، به نوعی تخطی از مفاد مصوبات اتحادیه کشورهای عربی (الجامعه العربیه ) از اجلاس انشاص مصر در سال ۱۹۴۶ تاکنون است.
نشست اتحادیه کشورهای عربی در شهر انشاص در مصر در ۲۸ ماه مه سال ۱۹۴۶ میلادی، تاکید بر "عربی بودن فلسطین و اینکه مسئله فلسطین، مسئله همه جهان عرب به شمار می رود"، بود. این بیانیه همچنین تاکید کرد که "سرنوشت فلسطین، سرنوشت همه کشورهای عضو اتحادیه جهان عرب است و باید به ملت فلسطین با پول و همه ابزارهای ممکن کمک کرد".
همچنین در اجلاس اسکندریه مصر در سال ۱۹۶۴ مهمترین مصوبات بیانیه پایان اجلاس "طرح فعالیت گروهی عربی برای آزاد سازی دیر یا زود فلسطین و استقبال از تاسیس سازمان آزادیبخش فلسطین در این سال به عنوان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین در داخل و خارج و حمایت از مصوبات آن در تاسیس ارتش آزادیبخش عربی" بود.
از سوی دیگر در اجلاسیه خارطوم سودان که در سال ۱۹۶۷ بعد از پایان جنگ ژوئن همان سال برگزار شد، خواستار برچیده شدن آثار تجاوزگری اسرائیل شد و بر سه پاسخ منفی جهان عرب شامل "نه به صلح، نه به مذاکره با اسرائیل و به رسمیت نشناختن آن" تاکید کرد.
در همین چارچوب و به رغم تنازلات فراوان حاکمان کشورهای عربی مدعی دفاع از آرمان قدس در مقابل رژیم صهیونیستی، اتحادیه کشورهای عربی در نشست سال ۲۰۰۲ با حضور سران تصریح می کند "تمام دولت های عضو اتحادیه عرب در صورتی به روند صلح خاورمیانه می پیوندند که اسرائیل از تمام مناطق اشغالی ۱۹۶۷ عقب نشینی کند" یعنی عقب نشینی از اراضی کرانه غربی لازمه و شرط برقراری روابط قلمداد شده است . همچنین مصوبه ۸۴۵۷ نشست فوق العاده شورای اتحادیه کشورهای عربی در سطح وزرای امورخارجه به ریاست عراق در ۲۰۲۰/۲/۱ درباره معامله قرن بر عربی و فلسطینی بودن قدس تاکید و با اعلام آن بعنوان پایتخت اسرائیل مخالفت جدی می شود.
لذا امروز امارات متحده بدون تحقق هیچ کدام از بندها و شروط مصوب اتحادیه کشورهای عربی در خصوص اراضی اشغالی ۱۹۶۷ و قدس شریف اقدام به علنی کردن روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود با رژیم صهیونیستی کرده و پا بر همه تعهدات و مفاد میثاق نامه کشورهای عربی و مطالبات افکار عمومی مردم منطقه نهاده است.
جالب اینجاست که محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی درخصوص این توافق، مدعی شده است که امارات توانسته در چارچوب این طرح، طرح اسرائیل به منظور الحاق بخش زیادی از کرانه باختری را متوقف کند.
اما پس از چند دقیقه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنانی ضمن رد ادعای ولیعهد امارات مبنی بر لغو اجرای طرح الحاق اعلام کرد: من بررسی موضوع الحاق را روی میز قرار دادهام و به اجرای آن فقط از طریق هماهنگی با دولت آمریکا پایبند هستم. رییس جمهور آمریکا از اسرائیل خواست تا برای اجرای موضوع الحاق موقتا منتظر بماند.
دولت امارات پس از این ذهن کجی آشکار به آرمان فلسطین و قدس شریف باید در انتظار "موج خشم و تنفر" جهان عرب و اسلام و نیز "تاوان سخت" باشد. البته امارات هیچ گاه در خط مقدم تقابل با رژیم صهیونیستی نبوده و نیست و دست و پا زدن آن برای تغییر جهت گیری افکار عمومی جهان عرب و تحقق رویاهای انتخاباتی رونالد ترامپ هیچ نتیجه ای نخواهد داشت زیرا نگاه اکثریت توده های عربی به گزینه جبهه مقاومت و نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف است.
۲- بی ثباتی سیاسی، فروپاشی امنیتی و تزلزل اقتصادی تنها حاصل و رهآورد روابط با رژیم صهیونیستی برای دولت امارات متحده عربی خواهد بود.
رخدادهای خاورمیانه و شمال آفریقا به روشنی برای همگان ثابت کرده است که رژیم صهیونیستی از رهگذر برقراری ارتباط دیپلماتیک با کشورهای مختلف به دنبال ایجاد پایگاه امنیتی و تجسس از شهروندان همان کشورها، پهن کردن دام اطلاعاتی برای گردشگران و سربازگیری جهت شبکه های جاسوسی خود است.
از سویی رژیم صهیونیستی باید به سران کشور طرف رابطه با خود ثابت کند که نزدیکی آنان به اسرائیل دشمنان و مخاطراتی دارد، لذا ترور مقامات سیاسی کشور امارات، بمب گذاری و ایجاد انفجار های هدفدار مانند حادثه تلخ بیروت در دستور کار موساد قرار خواهد گرفت که نتیجه آن فروپاشی نظام سیاسی حاکم بر امارات و نابودی اقتصادی دبی و شارجه است، نباید فراموش کرد حفظ برتری امنیتی و اقتصادی رژیم جعلی اسرائیل هدف اصلی راهبردهای نظام سلطه است.
در مجموع باید گفت شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، انفجار بیروت و امروز اعلام روابط دیپلماتیک و اقتصادی امارات و بحرین، سه ضلع راهبرد نظام سلطه برای شکل گیری خاورمیانه جدید در راستای تحقق معامله قرن و تضعیف "جبهه فراگیر مقاومت اسلامی" در بازه زمانی کنونی است، لیک به دلیل عدم درک درست آمریکا و اسرائیل از منبع اقتدار و مولفه های ماندگاری جبهه مقاومت، بدون تردید سه تاکتیک دکترین ایالات متحده آمریکا در نهایت به بن بست خواهد خورد و در عوض به تقویت موقعیت گفتمان مقاومت در عموم جهان اسلام و عرب و همچنین تحقق رهنمودهای مقام معظم رهبری به عنوان الهام بخش جبهه مقاومت، در خصوص نزدیکی به نقطه فروپاشی رژیم صهیونیستی منجر خواهد شد.
سردبیر ومدیر مسئول هفته نامه بیان خوزستان
نظر شما