همانگونه که در رسانه های بین المللی شاهد هستیم، تشدید تنش های سخت در روابط آمریکا با چین طی چند ماه اخیر با اعمال فشار فزاینده آمریکا به همپیمانان خود (به طور مشخص در ائتلاف پنج چشم شامل کانادا، انگلیس، استرالیا، نیوزیلند و ...) برای تحریم و قطع همکاری با کمپانی فناوری هوآوی به اوج خود رسید، ده ها دانشمند چینی در آمریکا بازداشت یا اخراج شدند، کنسولگری چین در هیوستون تگزاس به بهانه جاسوسی سایبری و سرقت اطلاعات بسته شد و فعالیت شبکه های اجتماعی تیک تاک و وی چت در آمریکا ممنوع شد و در لیست سیاه قرار گرفت.
این تنش ها پس از فراز و نشیب های فراوان، در نهایت به جایی رسید که ماه گذشته میلادی (ژوئیۀ ۲۰۲۰) مایک پومپئو وزیر خارجۀ امریکا با متهم کردن حزب کمونیست چین به دیکتاتوری و نقض حقوق بشر و ... رسماً اعلام کرد که استراتژی «تعامل کورکورانه» با چین شکست خورده است و این کشور دیگر نمیتواند اختلافات ایدئولوژیک خود با حکومت چین را نادیده بگیرد!.
واقعیت این است آنچه از منظر سیاسی «اختلافات ایدئولوژیک» نامگذاری شده، در تاریخ روابط دو کشور موضوع جدیدی نیست. قدمت این اختلافات به بیش از شش دهه می رسد و همواره نیز از سوی آمریکا در قالب تهدیدات کلاسیک بیان می شده است. حتی آمریکا در سال ۲۰۱۲ به همین بهانه سیاست نگرش به شرق آسیا برای مهار چین را در پیش گرفت.
با اینحال در اوج تنش های کلاسیک، آمریکا تنها اقدام به برگزاری مانور نظامی می کرد، رژیم های تحریم برقرار می ساخت، سلاح نظامی به تایوان می فروخت و یا تعرفه ای حداکثر تا سقف ۲۰۰ الی ۵۰۰ میلیارد دلار به کلاهای چینی می بست. اما هیچگاه تنش ها به این درجه از اقدامات خصمانه و آشکار نرسیده بود که یک طرف یعنی آمریکا، رسما اعلام شکست در مدیریت روابط دو کشور کند.
مساله مهمی که در تنش های اخیر دو کشور وجود دارد، این است که سنخیتی بین اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک کلاسیک آمریکا با چین و جنس اقدامات عملیاتی که علیه چین اتخاذ شده، وجود ندارد.
این اقدامات نه ارتباطی با دعوا و منازعه کلاسیک آمریکا با چین در حوزه موضوعات سیاسی (همچون حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی جریان اینترنت و ...) دارد و نه ارتباطی با توسعه طلبی چین در منطقه شرق آسیا (همچون اختلافات در دریای جنوبی چین، مساله تایوان و هنگ کنگ و ...). اما یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه همگی در حوزه فناوری و عرصه سایبری اتفاق افتاده است.
لذا سوال اصلی این است که ریشه تشدید این منازعه در ماه های اخیر چیست؟ آمریکا در کجا احساس خطر کرده است؟ و چرا به رغم روایت کلاسیک از اختلافات سیاسی دو کشور، آمریکا در عرصه سایبری دست به اقدام عملیاتی علیه چین می زند؟
پاسخ به این سئوالات را باید در یک نبرد حساس فناورانه در عرصه سایبری جستجو کرد که تا آستانه گذار پارادایمی مهم در الگوی حاکم بر روابط بین المللی نیز پیش رفته است. برخی از ابعاد این نبرد فناورانه به شرح ذیل است:
الف) از اواخر سال ۲۰۱۷ دنیا در حال گذار مهم در حوزه زیرساخت های مهم اطلاعاتی و ارتباطی از فناوری نسل چهارم به فناوری نسل پنج (۵G) است. به اعتقاد تحلیلگران، فناوری وایرلس نسل پنج، انقلابی در زیرساخت های کلیدی جهان محسوب شده و درست همانند دیگر مقاطع حساس تاریخ (همچون اختراع صنعت چاپ، اختراع رادیو و تلویزیون، اختراع ماهواره و اختراع اینترنت)، تحولی شگرف و بنیادین در نظم و الگوی حاکم بر روابط بین الملل ایجاد خواهد کرد.
ب) اشرافیت راهبردی در حوزه فناوری نسل پنج و به این اعتبار تضمین قدرت و نفوذ جهانی، از آن کشوری است که بتواند در این زمینه استانداردسازی کند، پروتکل های اطلاعاتی و امنیتی این فناوری را توسعه دهد و به جامعه جهانی تحمیل کند؛ درست همان کاری که آمریکا چند دهه پیش از طریق آیکان (ICANN) و آیانا (IANA) در زمینه اینترنت و در سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ در زمینه فناوری نسل چهار با جامعه جهانی انجام داد.
به عبارت دیگر همانطور که ماهواره، اینترنت و فناوری نسل چهار تسلط آمریکا بر جهان را برای چند دهه تضمین کرد، امروزه توسعه فناوری نسل پنج تضمین کننده قدرت، نفوذ و سلطه جهانی کشورها در چند دهه آینده است.
پ) برخلاف اینترنت و فناوری نسل چهار که استانداردها و پروتکل های امنیتی آن تماما در اختیار آمریکا بود، در فناوری نسل پنج -تا زمان حاضر- چین پیشگام بوده است. در بین غول های فناوری جهان، هوآوی بزرگترین کمپانی آیتی و تجهیزات مخابراتی چین، در تنظیم پروتکل ها و استانداردهای فناوری نسل پنج پیشگام است.
بر اساس برآوردهای جهانی از بین پنج شرکت بزرگ آیتی جهان، کمپانی هوآوی با اختلاف بسیار زیادی بیشترین تعداد استاندارد و پروتکل امنیتی مربوط به فناوری نسل پنج را توسعه داده است. پس از آن به ترتیب شرکت های اریکسون، نوکیا، کوالکام و چاینا موبایل در رده های بعدی قرار دارند. جالب آنکه در بین پنج کمپانی برتر، دو کمپانی چینی هستند.
ت) اسناد رسمی چین در خصوص فناوری نسل پنج حکایت از سرمایه گذاری عظیم ۱۰۰۰ میلیارد دلاری همراه با نیروی کار ۹.۵ میلیون نفری در این کشور تا سال ۲۰۳۵ دارد. این میزان در آمریکا ۷۱۹ میلیارد دلار همراه با نیروی کار ۳.۴ میلیون نفری می باشد.
با توجه به نقشه راه سرمایه گذاری چین در فناوری نسل پنج، این کشور پا به پای احیای «جاده ابریشم» کلاسیک، به طور جدی نقشه «جاده ابریشم اطلاعاتی» از طریق پروژه های کابل نوری زیردریایی بین قاره ای و ارتباطات فضایی (ماهوارهای) را نیز در دست توسعه دارد که کرانه های آن آمریکا، اروپا، آسیا و آفریقا را نیز شامل می شود.
در دسامبر ۲۰۱۶، چین از یک برنامۀ بلند مدت در زمینۀ ساخت و بروزرسانی شبکه های مخابراتی در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و حتی اروپا رونمایی کرد که سرمایۀ مورد نیاز آن رویهمرفته معادل ۱۷۳.۷۳ میلیارد دلار تخمین زده شده است .
در بخشی از این پروژه بلند مدت، شرکت چاینا کام سرویس، یکی از شرکت های تابعۀ چاینا تلکام، ساخت مشترک ابربزرگراه اطلاعاتی آفریقا بین چین و آفریقا را با سرمایه گذاری ۱۵ میلیارد دلاری و یک کابل نوری ۱۵۰هزار کیلومتری که ۴۸ کشور آفریقایی را تحت پوشش قرار می دهد، آغاز کرده است. همچنین چاینا یونیکام در حال کابل کشی فیبر نوری برای اتصال آسیای میانه، آسیای جنوب شرقی و امریکای جنوبی است. مشابه همین برنامه را نیز چین در کشورهای اروپای شرقی از جمله ترکیه (خرید شرکت مخابراتی نتسا)، لهستان، چک و ... دنبال می کند .
ث) صرف نظر از مزیت های فناورانه نسبت به نسل چهار، فناوری نسل پنج در اقتصاد سیاسی قرن ۱، دو معنا و دلالت مهم دارد:
۱- ده ها تریلیون دلار درآمد برای کشورهای صاحب این فناوری در چند دهه آینده. باید دانست که فناوری نسل پنج نه فقط حوزه تلکام و اپراتورهای مخابراتی، بلکه تمامی حوزه ها اعم از سلامت، کشاورزی، اقتصادی، گردشگری، فرهنگ، بانکداری، امنیت، بیمه، و ... کشورها را متحول خواهد ساخت. قابل ذکر است که گردش مالی فناوری نسل ۵ تنها در حوزه سلامت تا سال ۲۰۲۵، ۱.۳ تریلیون دلار پیش بینی شده است .
۲- ایجاد وابستگی جهانی و تضمین سلطه و دسترسی راهبردی به تمامی زیرساخت های کلیدی جهان (به خصوص کشورهای مصرف کننده این فناوری) در آینده. در حال حاضر، رقابت بسیار سنگین و نزدیکی بین چین و آمریکا برای دسترسی به این منبع عظیم درآمد و نیز ایجاد وابستگی جهانی به خود در حوزه فناوری نسل پنج در جریان است. کشورهای ژاپن، آلمان، انگلیس با اختلافات بسیار فاحش در رده های بعدی قرار دارند.
براین اساس، به نظر می رسد در پَس این تهدیدات کلاسیک و سنتی از اختلافات آمریکا با چین، روایت و واقعیت کاملا متفاوتی وجود دارد. به رغم ادعای این اختلافات در قالب روایت های سنتی، نبرد واقعی در حوزه فناوری و در عرصه سایبری بین دو کشور در جریان است.
براساس ارزیابی های فعلی، چین به پشتوانه قدرت و رشد اقتصادی و آمریکا به پشتوانه قدرت سیاسی و هژمونی تاریخی، هریک به نوعی برای حفظ برتری و ترسیم خطوط آینده این فناوری و در نتیجه اثرگذاری بیشتر بر آینده زیرساخت های کلیدی کشورها و جامعه جهانی تلاش می کنند.
پیش افتادگی نسبی چین در حوزه فناوری نسل ۵، هرچند به دلیل پیچیدگی موضوع هنوز چشم انداز روشنی برای آن وجود ندارد، می تواند به معنای پایان حاکمیت و اشرافیت راهبردی امریکا در دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات و درنتیجه پایان هژمونی این کشور در جهان تعبیر شود.
لذا باید اذعان داشت که پس از حدود سه دهه رقابت مستقیم، عقاب ها نه در زمین، دریا و فضا، بلکه در عرصه سایبری گرفتار اژدها شده اند.
نظر شما