به گزارش ایرنا، مجموعه ۶ جلدی «سفر حسن کچل به قصه های شیرین ایرانی» نوشته مژگان شیخی و تصویرگری سمیه علیپور که از سوی کتابهای قاصدک (واحد کودک و نوجوان موسسه نشر و تحقیقات ذکر) وارد بازار نشر شده است به روایت داستان های تخیلی فارسی برای گروه سنی ب و ج (کودکان سه تا هفت سال) پیش دبستانی و دبستانی ها پرداخته است.
حسن کچل و چوپان دروغگو، حسن کچل و کدو قلقله زن، حسن کچل و بزبز قندی، حسن کچل و قبای سنگی، حسن کچل و کله کدویی، حسن کچل و ماه پیشونی عنوان ۶ جلد این مجموعه هستند.
حسن کچل را پیر و جوان می شناسند شخصیتی تپل، کچل، تنبل و بازیگوش که بچه ها خیلی دوستش دارند و قصه های زیادی از او خوانده اند.
گرگ اخم هایش رفت توی هم . از جلوی در دور شد. حسن کچل نفس راحتی کشید و گفت: باید بروم و به این بزها بگویم که این گرگ است ولی نه حتی از من هم می ترسند و در را باز نمی کنند...در این فکرها بود که چه کار کند و چه کار نکند باز سر و کله گرگ پیدا شد...حسن کچل این بار بزبز قندی و بچه هایش را می بیند و داستان این دیدار را کودکان می توانند در جلد سه مجموعه قصه های حسن کچل بخوانند.
* مدتی ایستاد به دور و بر نگاه کرد گوسفندها علف می خوردند و بع بع می کردند. احمد هم مشغول نی زدن بود. حسن کچل خیلی گرسنه اش بود. با خود گفت: نان و کره ام را بخورم و بعد بروم جلو ببینم چه خبر است. حسن کچل را پیر و جوان می شناسند شخصیتی تپل ، کچل ، تنبل و بازیگوش که بچه ها خیلی دوستش دارند و قصه های زیادی از او خوانده اند. ولی این دفعه حسن کچل قصه اش با همیشه فرق دارد و چوپان دروغگو را می بیند. اینکه چطور، کجا و چگونه ... کودکان باید در جلد نخست این مجموعه بخوانند.
* دختر بی بی چمن ناهار خیلی خوشمزه ای برای مادرش درست کرد. حسن کچل از پشت پنجره می دید و آب دهانش راه افتاده بود و بعد از ناهار بی بی عصایش را گرفت و گفت : خب ننه ..بروم که به تاریکی نخورم. دخترش گفت: حیوان های جنگل را چه کار می کنی؟...ماجرای این داستان در جلد دوم قصه های حسن کچل آمده است.
* رییس پلنگ به حسن کچل نگاه کرد. خیلی یواش گفت: حالا چه کار کنیم؟ توی بد دردسری افتادیم. اگر قبای سنگی ندوزیم کارمان تمام است .حسن کچل هم ترسیده بود .یاد ننه گلاب افتاد که ...این دفع حسن کچل قصه اش با بقیه فرق دارد رییس پلنگ را می بیند و وارد ماجرای قبای سنگی می شود. چطور ، کجا و چگونه این ماجرا در جلد چهارم قصه های حسن کچل آمده است.
* دیو خال خالی از توی جیبش یک کک بزرگ بیرون آورد و گفت: نگاه کنید توی جیبم چه ککی دارم ..کک شما باید بزرگتر از مال من باشد..حسن کچل توی دلش گفت: ای داد بیداد...تو این هیر و ویر کک از کجا بیارم؟!
حسن کچل را پیر و جوان می شناسند اما این دفع حسن کچل قصه اش با همیشه فرق دارد و کله کدویی و دیو خال خالی را می بیند ، چطور و چگونه اش را کودکان در جلد پنج این مجموعه می خوانند.»
* در همین موقع حسن کچل فندق جادویی پیرزن را از جیبش در آورد و توی دهانش گذاشت. خیلی دلش می خواست سرش پر از مو باشد و دیگر کچل نباشد ولی این آرزو را نکرد و چیز دیگری خواست
حسن کچل را همه می شناسند و لی این دفعه حسن کچل قصه اش با همیشه فرق دارد و ماه پیشونی را می بیند...اینکه چظور ، کجا و چگونه ...در جلد ۶ این مجوعه آمده است.»
هرکدام از قصه های این مجموعه در ۱۶ صفحه مصور وارد بازار نشر شده است.
نظر شما