روزنامه فرهیختگان دوشنبه ۲۶ آبان یادداشتی را به قلم محمدحسین آشتیانی روزنامهنگار منتشر کرده که در ادامه گزیدهای از آن را می خوانیم: رابرت فیرلی فارغالتحصیل دانشگاه اورگان است و هماکنون در دانشگاه جنگ ارتش ایالاتمتحده آمریکا و همچنین مدرسه دیپلماسی و امنیت دانشگاه کنتاکی تدریس میکند. او همچنین از تحلیلگران سیاسی و نویسندگان نشریاتی چون نشنالاینترست هم است. وی چندی پیش و در مقالهای برای نشنالاینترست درباره رویارویی احتمالی آمریکا با ایران در یک جنگ نظامی نوشت و با دقت در جزئیاتی از توانمندیها و ظرفیتهای ایران تلاش کرد نتایج و ابعاد وقوع احتمالی این درگیری را ارزیابی کند. او در این مقاله توضیح میدهد که ایران چگونه کشوری است و در میدان نبرد با ایالاتمتحده با چه امکانهایی حضور خواهد یافت. او نهایتا نتیجهگیری کرده که مواجهه با ایران حتی ایران پس از تحریم، سخت و دشوار است و نتیجه آن بههیچعنوان برای واشنگتن راضیکننده نخواهد بود. فیرلی در این نوشته تاکید دارد که جنگ با ایران هیچ شباهتی به نبرد و پیروزی سریع ایالاتمتحده در جنگ اول خلیج فارس ندارد و توصیه میکند که تصمیمگیران در حاکمیت این کشور بههیچ عنوان فریب برخی تبلیغات رسانهای را نخورند. در شماره امروز «فرهیختگان» نگاهی به این مقاله خواهیم داشت.
«نمیخواهیم درگیر کابوس تهاجم به ایران شویم» تیتری است که فیرلی برای یادداشت خود انتخاب کرده و البته فارغ از ویژگیهای روزنامهنگاری، بخش عمدهای از حرف را در آن گفته است. او در خلاصه نوشته خود بهنوعی همینگونه به ذکر مطلب میپردازد و بیان میکند: «در جنگ آمریکا با ایران هرچند بعید میداند ایران بتواند به پیروزی برسد، اما احتمالا هرگونه جنگی با جمهوری اسلامی طولانی و خونین خواهد بود و نباید انتظار داشت که جنگ با ایران کاری ساده و رسیدن به موفقیت در آن سهلالوصول باشد.»
فیرلی در ادامه مینویسد: «دولت ترامپ مدعی بود که ایران پایبند به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نیست. علیرغم اینکه شواهدی از نقضهای ایران نداشت، تاکید فراوانی بر آن میکرد تا بتواند از این مسیر برجام را نابود کند. این حرکت البته تنها از نظر منتقدان برجام حرکت در مسیر درستی بود، به این معنا که آنها تصور میکنند هدف سیاست آمریکا باید پایان دادن به جمهوری اسلامی و سرنگون کردن رژیم فعلی در تهران باشد. آنها میگویند مادامیکه این رژیم سر پاست، هرقدر هم که با توافقات دوجانبه و چندجانبه مهار شود باز بهدنبال تضعیف ثبات و نظم مستقر در خاورمیانه از طریق ابزارهای نظامی علنی و محرمانه است.» این استاد دانشگاه در سطور بعد اما تلاش میکند منتقدان رادیکال توافق هستهای را تعریف کند و بگوید چه کسانی به ایران اینچنین نگاه میکنند. او در این خصوص عنوان میکند که «این موضع در آمریکا از سوی چهرههایی نظیر مارک دوبویتز، بنیانگذار بنیاد دفاع از دموکراسی و سیاستگذارانی نظیر سناتور تام کاتن بیان میشود. علاوهبر این تمایل به تغییر رژیم بین برخی افراد در خاورمیانه هم دیده میشود، ازجمله افراد مهمی در دستگاههای امنیت ملی اسرائیل و عربستان سعودی. اما خب با همه این احوال باید گفت که انصافا تعداد کمی از صداهایی که امروز در جهان شنیده میشوند خواهان کارزار نظامی و سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.» در ادامه توضیح داده شده که چرا چنین اتفاقی مدافعان جدی ندارد. فیرلی عنوان میکند که چشمانداز اندکی برای موفقیت در این خصوص وجود دارد، چراکه کسی تمایل ندارد یک هزینه هنگفت و بسیار سنگین برای اتفاقی که درصد موفقیت بالایی ندارد، پرداخت کند. نویسنده در ادامه توضیح میدهد که تهاجم به ایران و تلاش برای اشغال شهری چون تهران میتواند یکی از روشهای تغییر رژیم در ایران باشد منتها تغییری که صرفا روی کاغذ است و در عمل معادلی برای آن نیست.
او مینویسد: «آمریکا فاقد پایگاههایی در منطقه است که ظرفیت حمایت از چنین عملیاتی را داشته باشد، عملیاتی زمینی و تهاجمی که بتواند نیروی مسلح ایران را از بین ببرد، رژیم انقلابی را در تهران برکنار کند و بعد کشور را با یک دولت تازه و کاملا مطیع کنترل کند. برخی تصور میکنند که ارتش آمریکا میتواند از عراق استفاده کند اما این بهمعنای آغاز جنگ دیگری برای تغییر رژیم و علیه دولت فعلی در بغداد است، چراکه دولت مرکزی و نیروهای مسلح عراق چنین اجازهای را نخواهند داد. از طرف دیگر آمریکا بهجای این میتواند برای ورود به ایران از نیروهای آبی-خاکی خود استفاده کند که در این روش هم نیروهای آمریکایی درمقابل توان موشکهای بالستیک ایران آسیبپذیر هستند و احتمالا متحمل تلفات بسیار سنگینی میشوند.» فیرلی پس از اثبات این عدم موفقیت به بیان نظر بخش دیگری از مخالفان میپردازد و اضافه میکند: «یکی از حرفهای منتقدان برجام و هواداران تغییر رژیم این است که رژیم تحریمی وضعشده از سوی آمریکا میتواند درنهایت منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی بشود. درنتیجه، هرگونه کارزار نظامی برای تغییر رژیم باید متمرکز بر تضعیف ثبات اقتصادی ایران بشود به این امید که منجر به نارضایتی عمومی شود.» او البته خود تاکید میکند که «کارزار فشار اقتصادی باید با ابزارهای سنگین مالی و تجاری آمریکا بهکار گرفته شود تا روابط تجاری ایران را با دنیا محدود سازد.» ولی همزمان این را هم اضافه میکند که یکی از مشکلات بزرگ در این زمینه متحدان سیاسی و اقتصادی ایران هستند.
او مینویسد: «درمقابل همه این تلاشهای آمریکا، از آنجا که تعدادی از شرکای بینالمللی مایل به تضعیف این کارزار هستند، امکان موفقیت آن نیز بالا نیست و اگر تمایل رسیدن به چنین موفقیتی در کاخ سفید زیاد است، احتمالا لازم است اقدامات بزرگ و پرهزینهای درنظر گرفته شود تا از انتقال محمولههایی به ایران یا از این کشور به دیگر کشورهای جهان ممانعت پذیرد.» این کارشناس مسائل نظامی در قسمتی از این یادداشت به چگونگی حمایت از مواجهه آمریکا با ایران هم اشاره کرده و تاکید میکند تنها گروههایی که از این عملیات ممکن است حمایت کنند اعضای مجاهدین خلق و گروهکهای مشابه آنها هستند. او مینویسد: «این کارزار تنها میتواند با حمایت گروههای ایرانی ضدحکومت نظیر گروههای مرتبط با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در ایران انجام شود. با اینحال، ایجاد نیروی قابلاعتماد روی زمین خیلی طول میکشد. بدون وجود نیرویی قابلتوجه روی زمین جهت مقابله با واحدهای نظامی ایران، آمریکا بهسختی خواهد توانست با حملات هوایی تواناییهای ایران را روی زمین و بهنحوی موثر کاهش دهد. بهعلاوه، بسیاری از واحدهای ارتش و پاسداران انقلابی ایران در مناطقی مستقر هستند که دسترسی بهسادگی به آنها میسر نخواهد بود.»
علاوهبر اینها در بخش دیگری از این یادداشت استاد دانشگاه جنگ ارتش ایالاتمتحده از روش دیگری برای مواجهه با ایران پرده برمیدارد. او میگوید: «روش کمهزینهتر ایجاد فاصله میان مردم و حاکمیت ایران از طریق تحریمهای اقتصادی است. هدف آمریکا باید بر تضعیف حمایت داخلی از حکومت ایران متمرکز باشد. آمریکا برای این کار میتواند اقتصاد ایران را هدف بگیرد.»
بخش دوم این یادداشت بر نوع واکنشهای ایران تمرکز دارد و پیشبینی کرده که اگر مواجههای با ایران رخ دهد، نیروهای نظامی ایران چگونه با این امر روبهرو شده و چه واکنشی از خود نشان خواهند داد. او مینویسد: «ایران طیفی از گزینهها برای واکنش به حملات احتمالی آمریکا در اختیار دارد و میتواند با استفاده از هرکدام از آنها به مقابله بپردازد.» فیرلی ابتدا از آسیبپذیری آمریکا و نیروهایش در منطقه بهواسطه حمایت کشورها و گروههای مقاومت از ایران نام میبرد و میگوید هرگونه مواجهه با ایران با واکنشهایی در کشورهایی چون عراق و افغانستان روبهرو خواهد شد و ادامه میدهد: «ایران میتواند از نیروهای مقاومت برای حمله به متحدان آمریکا در منطقه استفاده کند.»
گام بعدی که از آن یاد شده، مربوط به توانمندیهای نظامی ایران ازجمله سیستم دفاع موشکی ایران است. در این بخش چگونگی توانمندی ایران در وارد آوردن ضربهای مهلک به آمریکا و متحدانش در منطقه بررسی شده و آمده است: «ایران میتواند از ناوگان گسترده موشکهای بالستیک خود برای حمله به پایگاهها، کشتیها و نیروهای نظامی آمریکا و تاسیسات اقتصادی متحدان آمریکا استفاده کند.» در اینباره البته این هم بهعنوان یگ گزینه ذکر شده که: «احتمال دارد ایران در پاسخ خود قدری صبر هم نشان دهد، با این منطق که واکنش افکار عمومی بینالمللی علیه این کارزار آمریکا آنقدر شدت بگیرد که واشنگتن دیگر نتواند به جنگطلبی خود ادامه بدهد.» در بخش پایانی این مقاله یک نتیجهگیری در دستورکار قرار گرفته است. استاد دانشگاه کنتاکی مینویسد با همه توصیفاتی که بیان شد، بعید به نظر میرسد تغییر رژیم در ایران بتواند موفق شود و تداوم مواجهه به احتمال زیاد نهتنها مشکلات آمریکا را حل نخواهد کرد که درنتیجه باعث تشدید شدن برخی چالشها هم خواهد شد. نویسنده عنوان میکند که هرگونه مواجهه سخت با ایران به احتمال فراوان واکنشهای ملیگرایانه را بهدنبال دارد و باعث میشود مردم ایران متحد شده و افکار عمومی بیشتر از گذشته از حاکمیت و تمامیت ارضی کشورشان حمایت کنند. علاوهبر اینکه چنین رویارویی سختی ممکن است کنترل شرایط را از دست آمریکا خارج کند و حتی در داخل ایران هم امکان ایجاد یک جریان ضدانقلاب را منتفی سازد. فیرلی دلیل دیگر را عدم حمایت بینالمللی با چنین اقدامی از سوی آمریکا عنوان میکند.
او مینویسد: «آمریکا هیچ حمایت بینالمللی برای یک کارزار تغییر رژیم در ایران ندارد. به نظر میرسد که حتی متحدانی نظیر عربستان سعودی و اسرائیل هم در بلندمدت حساب هزینه و فایدههایی را میکنند که این جنگ دارد و اساسا بهخاطر هزینههای سنگین آن علاقهای به ورود به آن نخواهند داشت. علاوهبر این، نه روسیه و نه چین اصلا از این جنگ حمایت نمیکنند و هر دو احتمالا به انحایی دخالت میکنند تا اینکه فشار را بر تهران کم کرده باشند. علاوهبر تمام اینها چنین اقدامی مخالفتهای سنگین عمومی را در اروپا بهدنبال دارد و درنهایت رهبران کشورهایی چون فرانسه و بریتانیا برای همراهی با این مخالفتها از واشنگتن فاصله خواهند گرفت.»نکته مهم دیگری که در این نوشتار بهعنوان نتیجهگیری ذکر شده، درباره نوع پایان کارزار است. نگارنده متذکر شده است: «روشن نیست این مداخله نظامی به چه صورتی پایان خواهد یافت. آمریکا حمایت بینالمللی برای انجام چنین اقدامی را ندارد و این دقیقا برعکس آن عملیاتی است که در دهه ۱۹۹۰ و علیه عراق انجام داد. آمریکا باید بداند ابراز همدردی بینالمللی با ایران رخ خواهد داد و رهبران ایران یقینا آگاه به این موضوع هستند. در چنین کارزاری جمهوری اسلامی سقوط نمیکند و آمریکا درنهایت مجبور میشود شکستش را بپذیرد.»
او در پایان مینویسد: «شاید برخی تصور کنند که تغییر رژیم نتیجه میدهد اما دلایل اندکی وجود دارد تا فکر کنیم این اقدام شانس زیادی برای موفقیت دارد. جنگ هزینههایی به طرفین وارد میکند و هر نوع موفقیتی شاید دههها به طول بینجامد.»
نظر شما