روزنامه شرق ۱۶ دی یادداشتی به قلم جاوید قرباناوغلی دیپلمات بازنشسته منتشر کرد و نوشت: دوسالونیم قبل که آمریکا از برجام خارج شد، سؤال مطرح این بود که آیا اروپا مصمم است از برجام دفاع کند و در صورت مثبتبودن پاسخ، آیا میتواند در مقابل آمریکا ایستادگی کند؟ ولی اکنون در پرتو رویکارآمدن بایدن سؤال این است که موضع اروپا در قبال برجام چه خواهد بود؟ این سؤال از آن جهت مهم است که در کنار مخالفتهای کنگره و لابی آیپک، نقش متحدان بهویژه سه کشور اروپایی و برخی کشورهای منطقه در مذاکرات آتی از ملاحظات جدی بایدن در بازگشت به برجام است. در پاسخ به این سؤالات موارد ذیل را میتوان مطرح کرد:
۱- پس از رویکارآمدن ترامپ و برداشتن گامهای اولیه برای خروج از توافق ایران و ۱+۵ بر اساس وعدههای انتخاباتی که برجام را بدترین توافق توصیف کرده بود، اروپا تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از این توافق حمایت و آن را ولو در قالب ۱+۴ حفظ کند. در این تصمیم روسیه و چین نیز در کنار اروپا قرار داشتند. از دیدگاه سه کشور اروپایی که بزرگترین قدرتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی قاره سبز محسوب میشوند، توافق با ایران در برنامه هستهای راهبردی در جهت امنیت این قاره محسوب میشد. به همین دلیل هم اولین گامهای مذاکره با ایران چند سال قبل از پیوستن آمریکا، روسیه و چین از سوی سه کشور اروپایی (EU۳) برداشته شد. از دیگر دلایل اصرار اروپا برای حفظ برجام علاوه بر نقش این سه کشور در شکلگیری مذاکرات هستهای از زمان آغاز، میتوان پایبندی آنها بر قواعد و معاهدات بینالمللی، آسیبپذیری امنیتی و ازدستدادن منافع اقتصادی قاره سبز در صورت شکست نهایی برجام را برشمرد.
۲- سه کشور اروپایی برای ممانعت از خروج آمریکا از برجام تلاشهای قابلتوجهی کردند. درهمین راستا و با هدف تأثیرگذاری بر تصمیم ترامپ و قانعکردن وی برای باقیماندن در توافق هستهای رهبران آلمان (مرکل)، فرانسه(مکرون) و وزیر خارجه وقت انگلیس(بوریس جانسون) به آمریکا سفر و با رئیسجمهور آمریکا مذاکره کردند. بیاعتنایی و بلکه توهین ترامپ به درخواست رهبران سه کشور، این امر را به موضوعی حیثیتی برای اروپا تبدیل کرد... سه کشور اروپایی در آخرین تلاش برای ابراز حسننیت خود در نگهداشت بزرگترین دستاورد دیپلماسی، ابتکار «حمایت از مبادلات تجاری» موسوم به اینستکس ( INSTEX) را راهاندازی کردند. به زعم آنها این کار شرکتهای اروپایی را مقدور میساخت بدون اینکه در معرض خطر قانون تحریم آمریکا قرار گیرند، با ایران به تجارت بپردازند. این سازوکار با اینکه در عمل آب باریکهای بیش نبود، بااینوجود نمایانگر نوعی قدرتنمایی و بهرخکشیدن عزم و اراده مستقل اروپا در مقابل فشارهای آمریکا تلقی میشد.
بااینهمه اروپا در پیشبرد برنامه همکاری اقتصادی با ایران در قالب اینستکس به دلیل درهمتنیدگی اقتصادی دو قاره، ترس و نگرانی شرکتهای اروپایی از اعمال تحریم توسط آمریکا در صورت برقراری تعامل اقتصادی – تجاری با ایران موفق نبود. برداشتن گامهای پنجگانه در تعلیق برخی تعهدات خود در برجام از سوی ایران پاسخی به ناکامی اروپا در پیشبرد همکاریهای اقتصادی و انتفاع ایران از برجام بود.
۳- با وجود ناکامی در عرصه اقتصادی، اروپا در عرصه سیاسی خوب ظاهر شد که میتوان آن را یکی از پیامدهای مثبت برجام و عزم آلمان، انگلیس و فرانسه در ایستادگی سیاسی مقابل آمریکا تفسیر کرد. دو نمونه بارز آن مخالفت فرانسه و انگلیس با قطعنامه آمریکا برای فعالکردن «مکانیسم ماشه» در شورای امنیت و دیگری که چند روز قبل اتفاق افتاد، شکست مفتضحانه درخواست آمریکا در مجمع عمومی برای اختصاص بودجه بهمنظور تشکیل کمیته و گروه کارشناسی در اجرای تحریمهای منبعث از قطعنامههای ۱۷۳۷ و ۱۹۲۹ شورای امنیت بود که با مخالفت بیش از ۱۱۰ کشور ناکام ماند.
بنابراین در یک تحلیل واقعبینانه باید اذعان کرد اروپا در عرصه سیاسی در مقابل آمریکا ایستاد و بهطور قاطع از برجام حمایت کرد ولی آنجا که نتوانست (یا در بدبینانهترین تحلیل نخواست) مقاومت کند، عرصه اقتصادی بود. اگر در کنار واقعگرایی از قضاوت منصفانه سخن گفته شود، میتوان بهصراحت گفت که نهتنها اروپا بلکه روسیه و چین دو عضو دیگر ۱+۵ نیز در مقابل تهدیدهای تحریمی آمریکا مقاومت نکرده و کموبیش همان راه اروپا را پیش گرفتند.
۴- شاید بهجرئت بتوان ادعا کرد که کشورهای اروپایی بیش از دیگر کشورها خواهان پشتسر گذاشتن دوره ترامپ و بازگشت آمریکا به مسیر چندجانبهگرایی بودند و از شکست ترامپ خرسند شده و از آن استقبال کردند.
از این منظر، موضع اروپا بهطور منطقی باید استقبال از تصمیم بازگشت آمریکا به برجام باشد. باوجوداین در ارزیابی موضع اروپا باید همه جوانب مدنظر قرار گرفته و نباید دچار اشتباه محاسباتی شد. شرایط ایران، منطقه و جهان در مقایسه با پنج سال قبل که توافق هستهای پس از ۲۲ ماه مذاکرات نفسگیر به نتیجه رسید، با دگرگونیهای چشمگیری مواجه شده است. در پرتو شرایط جدید حاکم بر منطقه و جهان پیشبینی میشود:
اولا، بایدن در مقایسه با سلف خود، اوباما، در دور جدید مذاکره نقش بیشتری به متحدان اروپایی آمریکا خواهد داد تا از این رهگذر برخی از مطالبات خود برای افزایش قدرت چانهزنی از زبان اروپا مطرح شود.
دوم، اسرائیل با ناکامی در جلوگیری از بازگشت آمریکا به برجام، فشارهای خود را بر سه کشور اروپایی متمرکز خواهد کرد. توانمندی اسرائیل در این راهبرد با پشتوانه «مصالحه عربی- اسرائیلی» و جذابیت اقتصادی کشورهای ثروتمند عربی برای شرکتهای اروپایی، قدرت لابی این رژیم نزد کشورهای اروپایی را افزایش خواهد داد.
سوم، مواضع مشترک دولت جدید آمریکا و سه کشور اروپایی درباره «تحولات منطقه، توانایی موشکی و مسئله حقوق بشر» پاشنه آشیل دور جدید مذاکرات خواهد بود. ایران در قبال دو مورد اول از موضعی قوی و از قدرت چانهزنی بالایی برخوردار است و نباید هراسی در ورود به این موضوعات داشته باشد. به رغم رویکرد مثبت ریاست محترم قوه قضائیه در موضوعات مربوط به حقوق شهروندی و اصلاح سازوکار رویههای قضائی متأسفانه هنوز شاهد اتفاقاتی هستیم که موضوع حقوق بشر در ایران را همچنان در افکار عمومی و مجامع بینالمللی بهشکل کاملا بارزی برجسته کرده و آن را در کانون توجه «مچبگیران» قرار میدهد که سایه سنگین آن بر دور جدید مذاکرات را شاهد خواهیم بود. در همین راستا هماهنگی بیشتر معاونت حقوق بشر قوه قضائیه با وزارت امور خارجه، پرهیز از اقدامات عجولانه در اجرای احکام، گفتوگوی جدی با اروپا قبل از آغاز مذاکرات هستهای در موارد زندانیهای دوتابعیتی، حقوق بشر، حلوفصل نهایی پرونده فاجعه هواپیمای اوکراینی با حفظ کرامت قربانیان و تقاضاهای خانوادههای آنان در زمره مواردی است که از وزن و نقشآفرینی «موضوعات دیگر» در مذاکرات هستهای خواهد کاست.
نظر شما