وحید زبرجدی هنرمند هنرهای تجسمی که دبیر اجرایی هشتمین رویداد هنر معاصر پرسبوک در یزد را بر عهده داشت همواره در آثار خود پژوهش را مبنای تولید اثر هنری قرار داده است و معتقد است پروژه یک شکلسازی در هنر سبب عدم توازن می شود و باید با بررسی پژوهشی پیرامون اقلیم و جغرافیای زیستی و فرهنگی مناطق مختلف از این تنوع بهره برد.
زبرجدی با خبرنگار فرهنگی ایرنا پیرامون ضرورت پژوهش در تولید آثار هنری به گفتگو نشست.
هنر تجسمی معاصر از چه جایگاهی برخوردار است و چقدر آثار تجسمی به ویژه مجسمه هایی که خلق می شوند پژوهش محور هستند؟
بهتر است واژه تجسمی را حذف و از هنرهای معاصر به جای آن یاد کنیم. با این واژگان راه برای پژوهش بیشتر باز می شود ولی نگاه پژوهش محور با از میان برداشتن مرزهای هنرهای تجسمی راه خود را می یابد. از سوی دیگر باید پرسید که مدیوم مجسمه با چه تعریفی مطرح می شود. آیا مراد رشته تحصیلی مجسمه سازی است یا مدیومی برای بیان ایده های هنرمند. منظورم تکنسین مجسمه سازی است یا هنرمند در مقام تولید کننده فرهنگ وهنر.
اگر مورد اول مطرح است می توان به جرات گفت که حال پژوهش در این حوزه خوب نیست، به خصوص در حوزه دانشگاهی؛ چرا که یک برش مقطعی در زمان از دست رفته است، به طوری که نه قبل دارد و نه بعد. منظورم مقطع هنرستان برای آشنایی با بسیاری فنون است و بخش های پژوهش محور در مقاطع بالاتر که مختص مدیوم مجسمه سازی باشد. ازسوی دیگر رساله های دانشجویی که باید در فضای بهبود کیفیت بصری شهرها و همین طور روان جامعه نقش مثبتی ایفا کند کار در خوری صورت نگرفته است. مثلا در حوزه مجسمه های شهری بعد از انقلاب به واسطه نقش شهرداری ها و بودجه نفتی برای شکل دادن به فضای بصری شهرها می توان به قاطعیت گفت که اتفاق خیره کننده ای نیفتاده است. البته این جمله را به خاطر داشته باشید ایران تهران نیست.
با همین موضوع میتوان به عمق فاجعه پی برد چرا که با نگاه ملی گرایانه و یک شکلسازی که در دوره پهلوی اول شروع شد هنوز هم دست و پنجه نرم میکنیم؛ عدم توازن و بررسی پژوهشی پیرامون شهرها اقلیم و جغرافیای زیستی و فرهنگی در مواجهه با اثری که هماهنگ باشد با محیط پیرامون خود گواه این مساله است و همه نگاه ایران بدون بررسی معیارهای بومی واقلیمی نقاط مختلف ایران؛ معطوف به تهران است.
آیا باید میان مجسمه های شهری که در پایتخت و سایر شهرها نصب می شود تفکیک قائل شد؟
باید به این نکته توجه کرد که ما در معماری مناطق، مصالح بوم آورد داریم، اما هنگام ساخت مجسمه به این موضوع توجه نمی شود. به نظرم پژوهش در مورد مجسمه های شهری در مقیاس کشوری صورت نگرفته است چرا که با توجه به پر هزینه بودن بسیاری از پروژه ها جهت ساخت، هنرمندان را بدون دغدغه به سمت شرایط مالی پر سود کشانده است. این را می توان حتی در محیط دانشگاهی هم به وفور مشاهده کرد، آن جا که استاد هم از مقام خود نزول کرده است و به جای تربیت فکری و ذهنی هنرمندان آینده، راه را تنها برای بازار کار آن ها فراهم می کند.
دانشجویانی که هنوز تجربه آکادمیک خود را در برخورد با سوژه ها پیدا نکرده اند تبدیل به مجسمه سازانی خود شیفته می شوند که با چند قرارداد مالی دیگر راه تجربه و اشتباه را بر خود می بندند. با نگاهی به آمار فارغ التحصیلان این رشته می توان فهمید که اکثرا شمع پر فروغ این دسته از مجسمه سازان چند سالی بعد از اتمام تحصیلات پایان می یابد،حال مقصر کیست؟
اما در خصوص قسمت دوم مدیومی برای ایده های هنرمند آنجا که مرزهای هنری از میان برداشته شده و مدیاهای دیگر برای بیان اندیشه به کمک او آمده اند. پژوهش مستقل تر و روان تر کار خود را انجام داده است. زمان برای تحویل در میان نبوده است و این دسته آثار با پختگی فرمی و محتوایی همراه است. در نظر بگیرید بیان هنرمند با دغدغه های محیط زیستی منطقه خود هنرمند شکل بگیرد و پژوهش نوشتاری و تصویری برای بیان ایده مطلوب خود جمع آوری کند. این بخش به دلیل ماهیت بینارشته ای اساسا پژوهش محور است، چون ترکیبی است که از وضعیت مونولوگ یا تک صدایی به دیالوگ و گفتمان هنری ختم می شود و دیگر مساله هنر و زیبایی شناسی بنا به قواعد کلاسیک خود پر رنگ نیست. گفتمان نه تنها در محدوده هنر اتفاق نمی افتد بلکه شتابان به حوزه علوم انسانی هم سرک می کشد. پژوهش اساس یک گفتمان هنری برای پرسشگری یا حل یک مساله در لباس زیبایی شناسی است. چیزی که این روزها فضای آکادمیک ما کم دارد.
یک هنرمند مجسمه ساز آیا در امر پژوهش باید تنها به تاریخ مجسمه سازی جهان یا حتی خردتر، کشور خود توجه داشته باشد یا نه اصلا نباید برای خودش چهارچوب قائل شود؟
برای تولید یک اثر هنری صرف همان طور که در گفته هایم از بی مرزی هنر سخن گفتم، این جا هم بی شک چهارچوبی وجود نخواهد داشت، وقتی از یک وضعیت بینا رشته ای و بینا متنی صحبت می کنیم قطعا پایه های گفتگو فراتر از چهارچوب مجسمه سازی است. اتفاقا برای تولید اثر هنری هر چقدر از مدیوم خود آن دور شویم و درحوزه های جامعه شناسی، روانشناسی، حوزه ادبیات، فلسفه و سایر علوم وحتی مباحث تکنولوژِیک ورود پیدا کنیم ساختار ذهنی را به مانند منشوری برای بازتاب قرار می دهد. درعالم تمام پدیده ها با یکدیگر در ارتباط هستند. یا این گونه هم می توان به آن نگاه کرد به مانند زنجیره غذایی در طبیعت یا حتی روابط عاطفی انسان با انسان،حیوان وگیاهان.
شما به عنوان یک هنرمند مجسمه ساز چقدر برای خلق یک اثر به امر پژوهش توجه دارید؟
بگذارید اینجا واژه پژوهش را به دو قسمت تبدیل کنیم در حوزه نوشتار و حوزه تصویری. هنرمندان حوزه تجسمی هر چند با هر دو سر وکار دارند اما بنا به تعاریف کلاسیکی که آموخته ایم و راه دست وپا شکسته ترجمه در کشور می توان گفت بیشتر در حوزه پژوهش بر مبنای تصویر سوار هستیم تا نوشتار در مقام تئوریک وگفتمان هنری.
من هم بی شک نمی توانم خیلی بالاتر از دیگران قرار بگیرم چون اعتقاد دارم، ما همگی با هم در حال رشد هستیم اگر فضای مجسمه سازی کشور ملتهب است همه درگیر هستیم و اگر در وضعیت خوبی به سر می برد همگی از آن منتفع می شویم. در جامعه هم این چنین است.
آیا پژوهش های شما با خلق اثر هنری همزمان هستند یا پیش از شروع یک مجموعه روی پروژه کاری تان تمرکز و پژوهش می کنید؟
اگر بخواهیم واژگانی چون زیست هنرمند و تجربه زیسته را که به نظرم نو ظهور هستن و در گفتمان هنری این سال ها متولد شده، بررسی کنیم سوال شما در خصوص پژوهش همزمان برای تولید یک پروژه چه معنی میدهد؟!!! در واقع بی معناست چون اساسا تمرکز بر دغدغه تولید هنری با خود گفتمانی می آورد که به نوعی پژوهش محور است با توجه به تقسیم بندی دوگانه تصویری /نوشتاری در حوزه هنرهای تجسمی.
به خصوص در فضای معاصر که این گفتمان بر پایه حل و التیام برخی مشکلات انسان معاصر سوار است وآثار خود را از محیط نمایشگاهی و گالری بیرون رانده است و به نوعی جسور تر شده و در فضاهای طبیعی ، مکان های نامتعارف و هر آن چیزی که برای بیان ایده ومفهوم کمک می کند استفاده می شود. این موضوع برای سایر رشته های هنری هم صدق می کند.
اما اگر پای سفارشی مطرح شود چطور! این جا قسمت دوم پرسش شما صادق است که هر چقدر در مرحله پیش تولید اثر هنری به لحاظ پژوهش قوی تر باشیم تولید روان تر خواهد بود.
وحید زبرجدی متولد ۱۳ فروردین ۱۳۶۶ در شهر یزد میباشد. دوران هنرستان خود را در رشته نقاشی از هنرستان هنرهای زیبای یزد و مدرک کارشناسی را از دانشگاه هنر نیشابور اخذ کرده است. او طراح صحنه چندین تئاتر از جمله «نمایش ماشین» و حضور در نمایش های کاریزما، کاکوتی، ترس درازبان از ضربه پنالتی ، آدم ها گوشت گرگ نمیخورند که در جشنواره های منطقه ای و ملی همچون فجر حضور داشته همچنین طراحی صحنه برای چندین فیلم کوتاه و فیلم بلند مستند داستانی ایساتیس آخرین ساخته علیرضا دهقان که هم اکنون در جشنواره فیلم فجر حضور دارد، را عهده دار بوده است.
چیدمانی با موضوع بحران محیطی زیستی در قالب نمایشگاه انفرادی «اومبار» که به گویش مردمان کویری همان آب انبار است از آثار موفق این هنرمند است. دبیری اجرایی اولین سمپوزیوم ملی خشت خام یزد و دبیر اجرایی هشتمین رویداد هنر معاصر پرسبوک بخشی از فعالیت های این هنرمند است.
نظر شما