۲۸ دی ۱۳۹۹، ۹:۱۶
کد خبر: 84187924
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

زهرا(س)، معیار و محک بانوی حق طلب مسلمان

۲۸ دی ۱۳۹۹، ۹:۱۶
کد خبر: 84187924
زهرا(س)، معیار و محک بانوی حق طلب مسلمان

ایلام - ایرنا - باز هم فاطمیه و تکرار دوباره حادثه ای تلخ، بازهم شهادت حضرت زهرا (س) و حس غریبانه ای سخت، دلتنگی برای سر گذاشتن بر مزاری که خانه اش هیچ چراغ و خادمی ندارد.

یا فاطمه مگر تو مادر نبودی؟ تمام عشق خانه و نور خانه مادر است، همه شادی خانه مادر است، اصلا چشم و چراغ خانه مادر است.

مادر که نباشد خانه تاریک است، بچه ها غریبانه در گوشه ای کز می کنند، غمی بزرگ در چشمانشان و نگاه غریبانه شان موج می زند.

مادر که نباشد تمام نظم خانه به هم می ریزد، آن هم بچه های کوچک که هنوز نیازمند سرگذاشتن بر دامن مادراند تا آرام بگیرند.

فاطمیه که می آید باز صحنه زمین خوردن مادری باردار در کوچه تداعی می شود، باز احساس غمی بزرگ برای عاشقان چشم ها را پر از اشک می کند از دیدن مادری که دست به پهلوی کبودش گرفته است.

عالم فدای چادر خاکی تو یا زهرا(س)، عالم فدای ناله های شب و روز تو که نامردی نااهلان دین را در حق ولایت تاب نیاوردی.

چه زیبا دکتر شریعتی در وصفت گفت که فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام می خواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر برابر شویش، مظهر یک مادر در برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش.

دکتر شریعتی آنچنان در وصف عظمت وجودیت، شأن و مقام و مرتبه ات زیبا نگاشته که تکرار آن این بزرگی و جلال را بیشتر نمایان می کند به راستی که؛ «فاطمه فاطمه است» این گویاترین عبارتی است که می توان برای توصیف یک فرا قهرمان زن به کار برد در عین حال مبهم است چرا که فاطمه بودن یک خاصیت منحصر به فرد است.

اما وقتی این خاصیت شناسانده شود روح تمام زنان و مادران رنگی دیگر می گیرد. رنگ انسانیت، حق جویی، مهر و همه خوبی‌هایی که می‌توان در وجود اشرف مخلوفات الهی یافت.

پدر رنج رسالت بیداری خلق را بر دوش می‌کشید و دشمنی دشمنان خلق را و مادر تیمار شوی محبوب خویش را داشت و فاطمه با نخستین تجربه‌های کودکانه‌اش از این دنیا و زندگی طعم رنج و اندوه و خشونت زندگی را می‌شناخت.

چون بسیار کوچک بود می توانست آزادانه بیرون آید و از این امکان برای همراهی با پدرش استفاده می کرد و می دانست که پدرش زندگی‌ایی ندارد که دست طفلش را بگیرد و او را در کوچه‌ها و بازارهای شهر به نرمی و آرامی گردش دهد، بلکه همیشه تنها می‌رود و در موج دشمنی و کینه شهر شنا می‌کند و خطر از همه سو در پیرامونش می‌چرخد و دخترک که از سرنوشت و سرگذشت پدر آگاه بود او را رها نمی‌کرد.

تاریخ یاد می‌کند روزی که وی را در مسجدالحرام به دشنام و کتک گرفتند، فاطمه خردسال با فاصله کمی تنها ایستاده بود و می‌نگریست و سپس همراه پدر به خانه بازگشت و نیز روزی که در مسجدالحرام به سجده رفته بود و دشمن شکمبه گوسفندی را بر سرش انداخت، ناگهان فاطمه کوچک ، خود را به پدر رسانید و آنرا برداشت و سپس با دستهای کوچک و مهربانش سر و روی پدر را پاک و او را نوازش نمود و به خانه باز آورد.

مردم همیشه این دختر لاغر اندام و ضعیف را در کنار پدر قهرمان و تنهایش می‌دیدند که چگونه طفل، پدر را پرستاری می‌کند و می‌نوازد و در سختیها با وجودش، سخنش و رفتار معصومانه مهربانش او را تسلی می‌بخشد و به او لقب دادند: اُم اَبیها (مادر پدرش)

فاطمه، به تصریح شخص وی، یکی از چهار چهره ممتاز زن در تاریخ انسان است: مریم، آسیه، خدیجه و در آخر: فاطمه.

چرا در آخر؟

کامل‌ترین حلقه زنجیر تکامل، در همه موجودات، در طول زمان و در همه دوره‌های تاریخ، آخرین و نیز در انبیا، آخرین، و فاطمه، از زنان مثالی جهان، آخرین.

ارزش مریم به عیسی است که او را زاده و پرورده؛ ارزش آسیه (زن فرعون) به موسی است که او را پرورده و یاری کرده؛ ارزش خدیجه به محمد است که او را یاری کرده و به فاطمه که او را زاده و پرورده است.

و ارزش فاطمه؟

چه بگویم؟

به خدیجه؟ به محمد؟ به علی؟ به حسین؟ به زینب؟ به خودش!

فاطمه راه رفتن را در مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در مهد طوفان نهضت به سر آورده و جوانی را در کوره سیاست زمانه‌اش گداخته است.

او یک زن مسلمان است: زنی که عفت اخلاقی او را از مسئولیت اجتماعی مبرا نمی‌کند.

فاطمه این چنین زیست و این چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز کرد. در چهره همه ستمدیدگان که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند هاله‌ای از فاطمه پیدا بود.

غصب شدگان، پایمال شدگان و همه قربانیان زور و فریب، نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه، در توالی قرون، پرورش می‌یافت و در زیر تازیانه‌های بی‌رحم و خونین خلافت‌های جور و حکومت‌های بیداد و غصب، رشد می‌یافت و همه دلهای مجروح را لبریز می‌ساخت.

این است که همه جا در تاریخ ملت‌های مسلمان و توده‌های محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حق خواهی و عدالت طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است.

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است ، فاطمه یک زن بود، آنچنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. "تصویر سیمای" او را پیامبر، خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

وی در همه ابعاد گوناگون "زن بودن" نمونه شده بود. مظهر یک "دختر"، در برابر پدرش. مظهر یک "همسر"، در برابر شویش. مظهر یک "مادر" ، در برابر فرزندانش. مظهر یک "زن مبارز و مسئول"، در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌اش.

وی خود یک "امام" است. یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده آل، یک "اُسوه" یک "شاهد" برای هر زنی که می‌خواهد "شدن خویش" را خود انتخاب کند.

او با طفولیت شگفتش، با مبارزه مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی در خانه پدرش، خانه همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، "چگونه بودن" را به زن پاسخ می‌داد.

نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ خواستم از "بوسوئه" تقلید کنم، خطیب نامور فرانسوی که روزی در مجلسی با حضور لوئی، از "مریم" سخن می‌گفت. گفت، هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند.

هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزشهای مریم را بیان کرده‌اند، هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقه‌شان را بکار گرفته‌اند.

هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده‌اند. اما مجموعه گفته‌ها و اندیشه‌ها و کوشش‌ها و هنرمندی‌های همه در طول این قرن های بسیار، به اندازه این یک کلمه نتوانسته‌اند عظمت‌های مریم را باز گویند که:

"مریم مادر عیسی است".

و من خواستم با چنین شیوه‌ای از فاطمه بگویم، باز درماندم

خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.

فاطمه فاطمه است...

و این بزرگی و عظمت بانویی است که برای محک انسانیت کسی جز خودش معیار و محکی برای سنجش نخواهد بود.

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha