فرهنگ نقشی اساسی در سرنوشت حال و آینده هر جامعه انسانی دارد؛ چرا که فرهنگ در معنای عام تمامی جنبههای مادی و غیرمادی زندگی انسان را در برمیگیرد، رفتارها را سامان میبخشد، ارزشها را تولید و بازتولید و هنجارها را تدوین میکند و ابزارهای این رفتاها را برای انسانها فراهم یا حذف میسازد.
ویروس کرونا به دلیل پیچیدگیهایی که در ماهیت پزشکی و سلامت داشت شاید یکی از متفاوتترین بلایا و مواجهههای انسانی در طول قرون گذشته بود؛ ویروسی که چنان عمیق بر زندگی اثر گذاشت و بر آن چیره گشت که حتی در اصطلاح بافرهنگترین جوامع را به رفتارهایی با فرسنگها فاصله از فرهنگ واداشت. موضوعی که در ذات خود تفکربرانگیز و پرچالش است.
علاوه بر ماهیت ناشناخته این ویروس و جنبه واکنشی که آدمها و جوامع (به ویژه در ابتدای شیوع) را به پاسخ واداشت، فاصله گرفتن بیش از بیش انسانها از رفتارها و آیین های فرهنگی (که با گذشت زمان بیشتر از سوی نهادهای قانون گذار بر آن تاکید شد؛ موضوعاتی چون عدم برقراری روابط اجتماعی و عدم برگزاری مراسم ختم و ...) شرایط جدید و سختی را به زندگی انسانی و اجتماعی تحمیل کرد.
یکی از مهمترین کارهایی که استادان علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی در چنین شرایطی انجام میدهند (همچنان که در کشور ما نیز صورت گرفته و کتاب حاضر نمونهای از آن است) توصیف دقیق شرایط موجود به دو دلیل اساسی است: انباشت اطلاعات در این برهه زمانی خاص از منظر اهمیت تاریخی و شناخت وضعیت موجود و رسیدن به مرحله بعد از توصیف یعنی تحلیل.
کتاب فرهنگ و کرونا؛ چالشهای فرهنگ ایرانی در بحران کرونا که به تازگی از سوی انتشارات انسان شناسی به انتشار درآمده تلاشی است در راستای همین شناخت وضعیت موجود برای تحلیل شرایط.
جبار رحمانی انسان شناس و استادیار موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این کتاب به تشریح شرایط موجود با هدف فهم جامعِ جامعه از یک بحران و جلوگیری از تکرار خطاها می پردازد.
در بخشی از کتاب و از زبان نویسنده اثر میخوانیم:
شیوع ویروس کرونا منجر به تعلیق بسیاری از روال های عادی زندگی انسانی شد. هرچند بیشتر دانش ما از این بحران، از منظر پزشکی بود اما بحران کرونا، یک بحران فراگیر زیستی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. از این رو ضروری است شناخت جامعی از این بحران داشته باشیم.
در این کتاب تلاش من بر آن بوده که از منظر علم انسان شناسی به ابعاد فرهنگی و اجتماعی بحران کرونا در جامعه ایرانی بپردازم. تلاش کرده ام در این جستارها، الگوها و منطق موجود در چالش های فرهنگ ایرانی در مواجهه با پدیده کرونا را مورد بحث قرار بدهم. از همین رو، گاه در تحلیل ها به ذهنیت کنشگران سطح خرد ایرانی و درک آن ها از شعارهای ستاد بحران کرونا پرداخته ام و گاه به دلالت های فرهنگی، دینی و ایدئولوژیک این شعارها و سرانجام نیز به ابعادی فراگیر از پیامدهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و دینی این پدیده در جامعه ایرانی و نقش آن در بازتولید نابرابری ها و بی عدالتی های ضمنی و آشکار در جامعه توجه کرده ام. تحلیل های همزمان از وقوع یک بحران، هرچند ناقص به نظر می رسند اما گام هایی اولیه برای فهم جامع یک بحران و مواجه های دقیق با آن و مهم تر از همه جلوگیری از تکرار خطاها خواهند بود.
این کتاب که در ۱۳ سرفصل به نگارش درآمده است و تیترهای ذیل را در بر می گیرد:
دنیای پساکرونا و لزوم بازاندیشی دربارۀ «علم در جامعه ایران»؛ کرونا، الهیات امروزی و مسئلۀ آینده علم در ایران؛ بهداشت، سیاست و مردم (کارکردهای ایدئولوژیک بحران کرونا و نظامهای بازنمایی آن)؛ کرونا و سواد سلامت ما؛ نگاهی به هشتگ «درخانه می مانیم» (شکاف میان درک مردم و ستاد بحران در یک شعار کلیدی؛ سبک زندگی مراقبتی در شرایط بحران کرونا و سهم اصحاب علوم انسانی در آن؛ سفرهای کرونایی (چرا مردم به سفر میروند؟)؛ سوگواران تنها؛ بسته شدن و بازگشایی بارگاهها در مواجهه با شیوع کرونا؛ کرونا و مسئله تغییر در دینداری و آیینهای دینی؛ بحران کرونا، آموزش مجازی و بازتولید نابرابری؛ وقتی کرونا تمام شود، چه چیزی خواهیم داشت؟؛ بحران کرونا و لزوم حضور یک نظام تدبیر فراگیر برای جامعه ایرانی.
نگاهی به این سرفصلها نشان میدهد که بسیاری از موضوعاتی که در یکسال گذشته جامعه (دولت، ستاد مبارزه با کرونا) و مردم با آن دست به گریبان بودهاند، مسائلی هستند که هرکدام به شدت بر کیفیت عملکرد اثرگذاشته و جامعه و مردم را بعضا از موارد مهمی تهی ساخته است، موضوعاتی که هرجامعه بر اساس سرمایه فرهنگی و اجتماعی پیش اندوختۀ خویش در چنین شرایطی با آن مواجه میشود؛ مثلا در بحث سفرها شاهد نمونهای از رفتارهای غیرعقلانی مردم بودیم که دولت را در برخی از زمان ها به استیصال کشاند و حتی تقریر جریمه هم اثر زیادی در آن نداشت؛ از سوی دیگر عدم برگزاری مراسم ختم برای کسانی که عزیزان خود را در اثر ابتلا به این بیماری از دست دادند، خلایی عاطفی و اجتماعی را برای افراد ایجاد کرد که بار تحمل این دوران را بیش از پیش سخت مینمود؛ و از سوی دیگر کاستیهایی در بحث سخت افزاری و نرم افزای برای مواجهه با یک بحران برای آن چاره ای نیندیشیده بود در دوران کرونا خود را بیشتر از همه زمان ها برجسته ساخت.
اینها موضوعاتی است که در این مقالات به آن پرداخته شده و مخاطب را با چالش آنچه که باید باشد و نیست مواجه می سازد.
در بخشی از این کتاب ذیل تحلیل سفرهای مردی در ایام کرونا میخوانیم:
این واکاوی برای آن اهمیت دارد که نباید سفرهای مردم به مناطق دیگر را در یک کلیشه سادهسازانه به میل به تفریح و خوش پذرانی تقلیل داد. قاعدتا وقتی این ساده سازیها رخ می دهند، گویی یک جریان بزرگ و یک مجموعه سیاست های غلط قرار است پنهان شوند و با ساده سازی یک علت کلیشه ای دم دستی جایگزین همه آن ریشه ها و علل رفتار غلط امروزی باشد. درست است که این جابجایی ها زمینه انتقال و پخش شدن ویروس را فراهم می کند اما در شرایطی که در نظام درمان ما کفایت و امکانات لازم برای تامین امنیت روانی افراد برای وقتی که بیمار شوند وجود ندارد، در شرایطی که هیچ نهادی مسئولیت کم کاری های رخ داده در اتخاذ سیاست های درست در همان مراحل اولیه را برعهده نمی گیرد، در قحطی مواد بهداشتی مانند ژل ضدعفونی کننده و الکل و ... یا در مهار برخی مراکز مذهبی برای ممانعت از تجمع و ... کسی مسئولیت را برعهده نمی گیرد، گویی مقصر کردن مردم وتخریب و تنبیه آنها درمانی است بر درد بی کفایتی نهادهای مسئول. (ص. ۱۰۷)
کتاب فرهنگ و کرونا؛ چالشهای فرهنگ ایرانی در بحران کرونا به قلم جبار رحمانی در ۱۸۱ صفحه و تیراژ هزار نسخه (پاییز ۱۳۹۹) از سوی انتشارات انسانشناسی به باز کتاب روانه شده است.
نظر شما