علی سرزعیم اقتصاددان، سه شنبه ۲۶ اسفند در گفتوگویی با روزنامه ایران که نسخه کامل آن در روزهای آغازین سال آینده منتشر میشود، رابطه سیاست داخلی و خارجی و فرایندهای اصلاحی و دموکراسی خواهی با رشد اقتصادی را بررسی کرد.
این استاد اقتصاد دانشگاه با بیان اینکه بعد از ریاست جمهوری آقای هاشمی، ما در اشکال مختلف به سمت تعارض فعالان سیاسی و حاکمیت حرکت کردیم، اظهارکرد: در دوره آقای خاتمی فعالان سیاسی تعارض زیادی با حاکمیت داشتند و در دوره بعد، این رابطه برعکس شده بود، امروز محصول و نتیجهای که از این فرایند پیش روی ما قرار دارد، یک اقتصاد ضعیف شده است و این ضعیف شدن به گونهای است که کسی نمیتواند آن را انکار کند.
سرزعیم با اشاره به اینکه اقتصاد ما میتوانست بسیار بهتر از وضع امروز باشد و این محصول، یعنی اقتصاد ضعیف، دستپخت همه و نتیجه کار همه، هم حاکمیت و هم فعالان سیاسی و حزبی است، اضافه کرد: یکی از نکاتی که مرحوم هاشمی در آخرین دیدارها با جمعی از افراد گفته بود، این بود که رشد اقتصادی در دوره ثبات ایجاد شده است، بنابراین اگر ما خواهان توسعه و رشد اقتصادی هستیم باید از تنشهای داخلی و خارجی بکاهیم.
او با بیان اینکه منظور از تنش فقط در سیاست خارجی نیست بلکه در سیاست داخلی هم هست، ادامه داد: باور من این است که از دل تعارضهای شدید، رشد اقتصادی حاصل نمیشود. ما احتیاج داریم تا دستکم ۱۰ سال یک وضعیت هموار و هنجارمند را نه تنها در سیاست خارجی، بلکه در سیاست داخلی داشته باشیم، یعنی نه تهدید شدید از جانب فعالان سیاسی نسبت به حاکمیت باشد، نه حاکمیت بخواهد فشاری به جامعه بیاورد.
این استاد دانشگاه، یکی دیگر از زمینههای گشایش افقهای طولانیتر در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایران و نیز اعتماد درازمدت دولت و جامعه را استقلال و حرفهای گری نهادها دانست و گفت: بگذارید مثالی بزنم. ما بنزین را گران میکنیم تا با پول حاصل از آن حملونقل عمومی را توسعه دهیم. چه کسی این وعده را باور میکند؟ اگر نهادهای سیاسی معتبر، قوی، مستقل و حرفهای نباشند، مردم خواهند گفت لابد با گرانی بنزین، پول از جیب ما میرود و درنهایت نه پول به ما میرسد و نه حملونقل عمومی توسعه مییابد.
او اضافه کرد: اما اگر نهادهای شما بخوبی توسعه یافته باشند، جامعه میپذیرد که این هزینه را پرداخت کند، چراکه اطمینان دارد در آینده مترو و حملونقل عمومی واقعاً توسعه مییابد و بهدنبال این امر کشور هم توسعه میباید.
سرزعیم، اعتبار اندک نهادها در جامعه را علت اصلی تفکر کوتاه مدت و ترجیح منافع کوتاه مدت بر بلندمدت دانست و تصریح کرد: هرچه استقلال نهادها بیشتر به رسمیت شناخته شود، به نفع جامع و نظام سیاسی است. اگر قوه قضائیه مستقل باشد، نظامیها رشد و استقلال حرفهای داشته باشند، نهادهای مالی مستقل باشند، بوروکراسی استقلال خوبی داشته باشد و افراد در فرایند ورود به بوروکراسی یا ارتقا در آن، مستقل و حرفهای عمل کنند، اگر دانشگاهها یا روزنامه نگاران مستقل باشند، هرچه نهادهای یک جامعه مستقلتر باشند، بیشتر باعث خواهند شد تا شما بتوانید بلندمدتتر فکر کنید، بلندمدتتر تصمیم بگیرید و بلندمدتتر عمل کنید.
این استاد دانشگاه معتقد است که در دورههایی شاهد اعتبار و اعتماد به نهادها بودهایم که دولت اول آیتالله هاشمی رفسنجانی از آن جمله است: دولت اول آقای هاشمی از خاکستر جنگ برخاسته بود، وضع مردم بسیار بد بود و بسیاری از صنایع تخریب شده بودند. آقای هاشمی هم که با وعده رفاه زودهنگام نیامده بود، بلکه در ابتدای کار قیمتها را افزایش داد و این درحالی بود که اساساً افزایش قیمتها برای مردم پدیده جذاب و مطلوبی نیست. اما چون سرمایه اجتماعی کشور بالا و اقبال به دولت زیاد بود، دولت توانست آن تصمیمات سخت را بگیرد و پس از آن بتواند زیرساختها را درست کند. بنابراین ما در یک مقطع، این بلندمدت اندیشیدن را تجربه کردیم و اتفاقاً بخوبی هم جواب گرفتیم. یعنی جامعه بلندمدت فکر کرد و آنقدر هم به حکومت اعتماد داشت که توانست زمینه اجرای این سیاستهای بلندمدت را ایجاد کند.
سرزعیم اضافه کرد: اما متأسفانه بعد از آن دوره ما وارد یک فرایند خودتخریبی شدیم و بهجایی رسیدیم که امروز وقتی بنزین گران شد، شاهد اعتراضات گسترده در کشور بودیم به گونهای که پس از این اتفاقات، دیگراتخاذ تصمیمهای سخت دشوار شده است.
او با اشاره به اینکه در این وضعیت اصطلاحاً گفته میشود که همه چیز قفل شده است، درباره راه خروج از این وضعیت گفت: درصورتی میتوان بار دیگر از این وضعیت خارج شد که به سمت تقویت نهادها حرکت کنیم. حرفهای بودن و استقلال نهادها امری بسیار مهم برای یک حکومت و یک جامعه است. نهادها باید کارا باشند و مردم احساس کنند دستگاهها دارند راه میافتند و کار میکنند. به این ترتیب، همان طور که اوضاع میتواند بد شود، به همان صورت، آرام آرام میتواند اوضاع خوب شود.
علیسرزعیم، همچنین یک مسأله در حیطه روشنفکری و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایران را این واقعیت برشمرد که هنوز وقتی افراد از تحولات سیاسی صحبت میکنند، گویی آن مفهوم انقلاب شدن در تصور و پس ذهنشان وجود دارد و حتی وقتی از دموکراسی صحبت میکنند هم باز هم این تصاویر را در ذهن دارند و بهعنوان مثال اعتراضات وسیع خیابانی را مدنظر دارند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با ابراز تأسف از اینکه در فرهنگ سیاسی ما سازشگری یک مفهوم بسیار منفی است و ما تصور میکنیم کسی که در سیاست داخلی با جناح یا طرف مقابل سازش میکند، گویی لکه ننگی بر دامن او است، ادامه داد: درحالی که سیاستمدار باید سازش و معامله کند و اساساً به ندرت پیش میآید که معاملهای در نگیرد. اصولاً و به طور معمول باید به خاطر مصالح جامعه انعطاف داشت، زیرا در نهایت همه در یک کشتی نشستهایم و اگر این کشتی آسیب ببیند یا واژگون شود، همه میبازند و همه متضرر میشوند.
سرزعیم با بیان اینکه ما در فرایند بهبود کشور بهجای ضعیف کردن دولت، باید جامعه را قوی کنیم، اظهارکرد: دولت ضعیف برای جامعه کارکرد ندارد. اینکه امروز سرباز ما لب مرز میایستد و نگهبانی میدهد و پست خود را برای صیانت از مرزها ترک نمیکند، میجنگد و درگیر میشود تا از مرزها صیانت کند، یعنی حاکمیت و دولت در ایران قوی است.
این استاد اقتصاد، با اشاره به اینکه بعضیها از ترس اینکه مبادا از قدرت سوءاستفاده شود، میگویند دولت باید ضعیف شود، تصریح کرد: این رویکرد اشتباه است، زیرا دولت ضعیف نمیتواند کارکردهای اصلی خود را ایفا کند و از دل یک دولت ضعیف رشد اقتصادی بیرون نمیآید. ما به دولتی نیاز داریم تا بتواند از حقوق مالکیت صیانت کند، دولتی که بتواند خدمات عمومی و کالاهای عمومی بهتر و با کیفیت تری را برای جامعه فراهم کند. تأمین مجموعه این اهداف از عهده یک دولت ضعیف خارج است.
سرزعیم، راه حل جایگزین تضعیف دولت را تقویت همزمان دولت و جامعه دانست و افزود: باید بهدنبال تقویت دولت و جامعه باشیم. ما به یک دولت قوی نیاز داریم، اما درعین حال باید جامعه را هم قوی کنیم تا جامعه قوی با دولت قوی هم صحبت شود.
او در بخش دیگری از این گفتوگو، یک علت گرایش روشنفکران ایرانی به مهار و حتی تضعیف دولت را گرایش آنان به سمت روشنفکری قدیم فرانسه دانست و اظهارکرد: سنت روشنفکری قدیم فرانسه معتقد بود که باید سه قوه ایجاد شود تا قدرت پخش شود تا آنان بتوانند یکدیگر را مهار کنند. زیرا قدرت را ذاتاً بد میدانستند. بعدها خود کشورهای غربی دیدند اگر قدرت بسیار پخش باشد، مراکز قدرت یکدیگر را خنثی میکنند و باعث میشود دولت نتواند کار کند. سرزعیم ادامه داد: اما سنت روشنفکری ما بعد از تجربه فرانسه و تجربههایی مبنی بر تفکیک شدید قوا، به تجربیات متأخرتر نگاه نکرده است.
ما به این فکر نکردیم که چطور برخی کشورها به این نتیجه رسیدند که دولت ضعیف نمیتواند کار کند و اگر میخواهیم کشور توسعه پیدا کند، به دولت قویتر نیاز داریم. ادبیات دانش سیاسی ما عمدتاً قدیمی است و به کتابهای قدیمی برمیگردد و جلوتر نیامدیم، درحالی که در ادبیات جدید، دولت قوی مهم است. آنچه خواندید خلاصهای از گفتوگو با علی سرزعیم، با محوریت بررسی کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» است که در ابتدای سال آینده منتشر میشود.
نظر شما