در گذشته های نه چندان دور و با قرار گرفتن در روزهای پایانی سال و شروع سال نو، ایرانیان آیین هایی برپا می کردند که هر چند بخش ناچیزی از آن به نسل کنونی رسیده و می توان گفت که در هر نقطه از کشور و در میان هر قوم و عشیره ای خصیصه ای از سنت ها، باورهای منطقه ای را وام گرفته و خود را به جوهری زیبا از قومیت و زیوری والا از بومیت آراسته که همانا فرهنگ غنی مناطق مختلف کشور است.
گرچه ریشه ها و علل برگزاری این جشن ها به فراموشی سپرده شده و تنها پوسته ای ظاهری از آن باقی مانده اما همچنان برخی از آنها تا به امروز خود را سرپا و استوار حفظ کرده و در مناطق مختلف کشور مراسم نوروزی با رسوم قومی و بومی با شور و نشاط هرچه بیشتر برپا می شده است.
زنجان نیز از این خصلت سنت پذیری به دور نبوده و مراسم و جشن های بهاری و نوروزی خوانی ها، مراسم و آداب و سنن نوروزی مثل مراسم جشن چهارشنبه سوری و مراسم تحویل سال از سالیان دور با زیبایی و با شکوه مثال زدنی برپا می شد، اما شرایط کرونایی رنگ دیگری به این آیین ها داده و تعبیری شور و هیجان این مراسم رنگ باخته است.
یک محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر در این ارتباط میگوید: هر چند شرایط کرونایی بسیاری از مراسم های جمعی از قبیل آیین های نوروزی و چهارشنبه آخر سال را تحت تاثیر خود قرار داده، اما آیین های همانند حاجی فیروز، هستند که چون بصورت جمعی برگزار نمی شود، می توان آنها را با رعایت پروتکل ها برگزار کرد.
حسین عباسی نیا اضافه می کند: به رغم تعطیلی مراسم های جمعی و آیین های مربوط به چهارشنبه آخرسال و یا نوروز این استان می توان برای ماندگاری و تداعی در ذهن مخاطبان این مهم را از طریق رسانه های گروهی و یا صدا و سیما اطلاع رسانی کرد که تاثیر بسزایی در بازگشت به خاطرات گذشته و تلطیف روحی افراد دارد.
وی ادامه می دهد: طی سال های نه چندان دور، آیین های مربوط به چهارشنبه آخر سال در این استان هر کدام با نمادی خاص و جشن برگزار می شد.
این محقق می افزاید: در منطقه زنجان و آذربایجان به دلیل اعتقاد به نحسی روزهای چهارشنبه، هر ۴ چهارشنبه ماه اسفند را جشن می گرفتند و پایکوبی و در عین حال به درگاه خداوند منان نیز نیایش می کردند.
وی اظهار می کند: برای رفع نحسی و بسامان شدن زندگی هر ۴ چهارشنبه ماه اسفند نام خاصی برای خود داشت و بر همین اساس چهارشنبه اول را ایت چهارشنبه (چهارشنبه جوان) می گفتند.
این محقق و پژوهشگر ادامه می دهد: در این چهارشنبه داخل باغچه ها و جلوی ناودانی ها و یا هر کجای دیگر که در مسیر آب باران باشد، تعدادی گندم یا ذرت یا عدس و ماش می ریختند و اعتقاد داشتند باران آنها را با خود به طبیعت خواهد سپرد، آذوقه یکسال فراهم خواهد شد و بعد در سفره چهارشنبه میوه ۷ مغز و قاووت می خوردند.
وی ابراز می کند: چهارشنبه دوم ماه اسفند را قودوخ چارشنبه(بچه چهارشنبه) می گفتند و اینکه به چه مناسبت این نام بر آن اطلاق شده مشخص نیست اما گمان می رود که نوعی عدم تکامل و نوعی مرحله بلوغ نبودن بوده است.
عباسی نیا می افزاید: در چهارشنبه دوم نیز بیشتر به احشام و چارپایان می پرداختند و به نوعی آنها را نیز برای ایام سال نو آماده می کردند، یعنی روی گردن و دم آنها را می چیدند و کوتاه می کردند و گاهی بصورت پله نیز در می آوردند و بعد آنها را طومار می کردند.
وی یادآوری می کند: در این روز احشام را به صحرا نمی بردند و بدین وسیله آمدن فصل بهار را به حیوانات نیز تحمیل می کردند و در شب چهارشنبه دوم خوردنی های گوناگون در سر سفره بود و اقوام بعد از خوردن خوردنی ها به جشن و پایکوبی می پرداختند.
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتردر این ارتباط ادامه می دهد: چهارشنب سوم نیز به کوله چهارشنبه معروف بود و نامگذاری چهارشنبه سوم نیز به کوله نوعی کوتاه شدن و سپری شدن و مدت کمی از چیزی باقی ماندن را در ذهن متبادر می کند.
وی اظهار می کند: کوله یعنی کوتاه و نوعی به آخر رسیدن زمستان را در ذهن تداعی می کند و به هر صورت چهارشنبه سوم با عنوان کوله چهارشنبه معروف بوده و در این روز نیز مراسم و جشن هایی برپا می شد.
عباسی نیا می افزاید: در کوله چارشنبه در روستاها مردم به باغ می رفتند و از وضعیت چگونگی درختان باغ میوه و رستنی ها اطلاع پیدا می کردند و پای درختان را تمیز می کردند و از شاخه درختان با طنابی سنگ آویزان می کردند و بدین وسیله هر چه سریع تر ببار نشستن درختان را به انها گوشزد می کردند.
وی اضافه می کند: این کار نیز به نوعی یادآوری بود به درختان که وقت باردار بودن فرا رسیده و آنها را از خواب بیدار می کردند و بعد در پای درختان پایکوبی و دست افشانی می کردند و در برخی مواقع نیز آتش افروخته و در کنار آتش شادی می کردند و در واقع می توان گفت که کوله چهارشنبه نسبت به ۲ چهارشنبه اول و دوم مفصل تر بوده و مراسم گسترده ای داشته است.
چهارشنبه سوری یا ایل چهارشنبه از جشن های باشکوه منطقه زنجان
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر ادامه می دهد: چهارشنبه سوری از جشن هایی است که در منطقه زنجان باشکوه هر چه تمام تر برپا می شد که این مراسم هر ساله در آخرین شب چهارشنبه سال با برگزاری جشن و مراسم شادی در زنجان برگزار می شود.
عباسی نیا می افزاید: چهارشنبه سوری در زنجان به 'ایل آخر چهارشنبه ' معروف است و هنگام غروب خانواده ها پس از استحمام و پوشیدن لباس نو به پشت بام رفته و آتش می افروختند و از روی آتش می پریدند.
وی اضافه می کند: برای شعله های آتش از بوته گون استفاده می کردند و قبل از غروب آفتاب بوته های را که باید به تعداد آنها ۳ یا ۵ یا ۷ دسته بود، روی پشت بام آماده می کردند و پس از افروختن آتش در کنار آن شادی و پایکوبی می کردند و از روی آن می پریدند و بدین وسیله گرما و انرژی و پاکی از آتش می گرفتند و پس از اینکه مراسم به پایان می رسید، شعله های آتش را با ۳ یا ۵ یا ۷ ظرف آب خاموش می کردند.
این محقق و پژوهشگر اظهار می کند: جشن چهارشنبه از جشن های مسترقه (ایام خمسه) بود و قبل از استقرار اسلام در ایران جشن سوری به آن اطلاق می شد، مخصوص شب خمسه بود و این بدان دلیل بود که اقوام معتقد بودند فروهرها در ایام خمسه به زمین می آیند تا از خانه های خود دیدن کنند و در حقیقت افروختن آتش به این دلیل بود که فروهرها را از دینداری خود با خبر سازند.
عباسی نیا می افزاید: به هر حال جشن چهارشنبه سوری باشکوه و شور و حال هر چه تمام تر برگزار می شد و پس از اتمام کار آتش افروزی در پشت بام، خانواده ها به داخل خانه می آمدند و مراسم شب چهارشنبه را در داخل خانه ادامه می دادند، در اتاقی سفره ای پهن می شد و در درون سفره میوه هفت مغز که عبارت بودند از بادام، فندق، پسته، گردو، کشمش و توت و انجیر چیده می شد و خانواده دور سفره می نشستند و از میوه هفت مغز برای تبرک و تیمن می خوردند و بعد بساط شام را می آوردند که غذای شب چهارشنبه سبزی پلو و یا ماهی پلو بود.
وی یادآوری می کند: پس از خوردن شام در بعضی از خانه ها فال حافظ می گرفتند و بزرگ خانه با قرائت شعر حافظ و تفسیر آن شرایط تک تک افراد را در سال جدید اعلام می کرد.
شال آتما از مراسم های حاشیه ای چهارشنبه سوری
این محقق و پژوهشگر ادامه می دهد: 'شال آتما' یا شال سالاما نیز یکی از مراسم های حاشیه ای شب چهارشنبه بود، این مراسم باید قبل از برچیده شدن سفره چهارشنبه اتفاق می افتاد و بدین ترتیب جوانان و نوجوانان شالی را از پاجه اتاق (سوراخی در قدیم از سقف خانه ها برای جابجایی هوا تعبیه می شد) آویزان می کردند و بزرگ خانه با دیدن شال متوجه می شد که شال انداز خواسته ای دارد و به محض دیدن سرشال هر آنچه در آن زمان در دستش بود، همراه با هدیه ای به شال می بست و شال را تکان می داد و شال انداز متوجه می شد که هدیه ای به سر شال بسته شده و شال را بالا می کشید.
عباسی نیا می افزاید: سپس هدیه فرستاده شده را از سر شال باز می کرد، اگر خواسته او سنخیت داشت، نوید سال خوب و نیکویی بود که صد البته هر آنچه را به سر شال بسته شده بود، شال انداز با دیدن آن هدیه، تعبیر دلخواه خود را از آن می کرد.
وی اظهار داشت: صاحب خانه تحت هیچ شرایطی سعی در شناخت شال انداز نمی کرد و اینکه صاحب شال چه کسی بوده برای همیشه مکتوم می ماند.
این محقق و پژوهشگر خاطرنشان می کند: این مراسم در بعضی مناطق زنجان هنوز هم مرسوم و معمول است اما متاسفانه ماهیت اصلی خود را از دست داده و این مراسم شال اندازی را کجاوه گویی نیز می گویند.
وی، با بیان اینکه قاشق زنی هم یکی دیگر از مراسم حاشیه ای چهارشنبه سوری است، اضافه می کند: اقوام پس از برچیده شدن سفره چهارشنبه به منزل همدیگر می رفتند و شروع به کوبیدن کاسه می کردند اما به طور ناشناس، یعنی یک کاسه یا قابلمه و یک قاشق برداشته و به در منازل دوست و آشنا می رفتند و بعد شروع می کردند به قاشق زنی و به همراهی آن آواز نیز می خواندند.
عباسی نیا می افزاید: به نظر می رسد قاشق نماد ابزار کشاورزی بوده و کاسه خالی، نمادی از سالی که در پیش است و باید که از خیر و برکت پر شود و قاشق زن به محض رسیدن به در اقوام برای شناخته نشدن چادر و با پارچه ای را رو سر می کشید و بعد در گوشه ای نشسته و قاشق را به کاسه می کوبید.
وی خاطرنشان می کند: صاحب خانه نیز با شنیدن صدای آواز قاشق زن، باید بلافاصله درب را بار کرده و بعد ریش سفید و بزرگ خانه به محض شنیدن صدای قاشق زن در آن زمان هر چه در در دستش است، همراه با هدیه ای در کاسه قاشق زن بیندازد.
وی یادآوری می کند: اگر در دست ریش سفید در آن زمان چیزی نبود، خود باید هدیه ای انتخاب و به قاشق زن بدهد و به هیچ وجه نباید سعی در شناختن قاشق زن نماید و قاشق زن به محض دیدن محتوای داخل کاسه وضعیت خود را در سال جدید بررسی می نماید و بر این اساس می توان گفت، قاشق زنی به صورت پراکنده و جسته و گریخته هنوز هم در زنجان و برخی مناطق مرسوم و معمول است، اما مایه و پایه اصلی خود را از دست داده و تبدیل به یک سرگرمی و تفریح گذرا شده است.
نظر شما