به سینا فکر میکنم، به علی و محمد، وقتی در ۱۴۵۰ به ما نگاه میکنند و به ارزیابی آنها از من، از ما و از این دوران ما. به احتمال زیاد کسانی که نوروز ۱۵۰۰ منتظر سال تحویل نشستهاند؛ هیچ کدام تجربه زندگی امروز را ندارند.
وقتی از تاریخ به خود و کارهای خودت نگاه میکنی؛ بسیاری از مسایل امروز برایت بیارزش میشود و بسیاری دیگر اهمیت پیدا میکند. تاریخ جای اولویتها را به هم میریزد. اجازه میدهد تا از مسایل خرد و بیاهمیت رها شوی؛ و به چشماندازی بزرگتر فکر کنی. به چشماندازی بزرگتر از من و ما، به چشماندازی بزرگتر از رقابتهای کوچک.
نوروز فرصت نگاه کردن به آینده را میدهد و همین آینده است که ما را در برابر ناملایمات امروز و این تجربیات گاه تلخ روحیه میبخشد. به ما میگوید میشود آینده را ساخت. به ما میگوید باید در برابر تاریخ آینده، ما از محکومان قضاوت آیندگان نباشیم. نوروز است که به ما یادآوری میکند تا دوست داشته باشیم که آن جوان منتظر نوروز ۱۵۰۰ درباره ما، یعنی درباره تاریخ سرزمیناش نه افسوس بخورد و نه از نیاکانش عصبانی شود.
نوروز ۱۴۰۰ در حال رسیدن است و شکفتن هر شکوفه یا هر تبریک نوروزی که میگوییم؛ در پس خود یک امید را مخفی کرده است. یک امید به تغییر دادن وضعیت زندگی؛ یک تغییر برای ساخت آیندهای بهتر. همین که تبریک میگوییم یعنی بله میشود آینده را بهتر ساخت. با همه زحمتهایش، با همه ترسهایش و با همه دلنگرانیهایی که داریم.
امید در هر پیام نوروزی پنهان شده است تا به ما یادآوری کند که آینده را همین ما، همین مایی که به هم تبریک عید میگوییم؛ خواهیم ساخت. این که آینده ساختنی است؛ شعار نیست؛ بلکه درس تاریخ است.
به همه آن پیشفرضهایی فکر میکنم که در مقابل امید ما ایستادهاند؛ به آنها که میگویند کار کار انگلیسیهاست؛ آنهایی که دوست دارند تا ما فراموش کنیم آینده را ما، تک تک انسانهای امروز، با تصمیمهایمان خواهیم ساخت.
نوروز برایم یادآوری همین امید به ساخت آیندهای بهتر است؛ برای خودمان، برای فرزندانمان و برای همه آنهایی که نوروز ۱۵۰۰ یا ۱۶۰۰ یا … در هنگام لحظه تحویل سال دغدغههای کمتری دارند و به پیشینیان خود افتخار میکنند.
*وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
نظر شما