بیست فروردین در تقویم فرهنگی کشورمان مصادف با سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی، به نام روز هنر انقلاب نامگذاری شدهاست. هنرمند مؤلف و پژوهشگری که بیتردید در تعابیر منطبق بر مفهوم هنرمند تراز انقلاب اسلامی یکی از قلهنشین بیچونوچراست.
به مناسبت این روز همواره شاهد برگزاری هفته هنر انقلاب و در آخرین روز آن؛ معرفی چهره سال هنر انقلاب هستیم. سال ۱۳۹۹ و در ادامه آن آخرین سال قرن که نخستین روزهای فروردینماه آن را به گاه ۱۴۰۰ خورشیدی آغاز کردهایم در سایه شیوع ویروس کرونا برنامههای مختلف هفته هنر انقلاب را دستخوش تغییر قرار داد.
حال به این مناسبت با پیگیری مفهومی بهعنوان هنر انقلاب بهدنبال این پرسش هستیم که چرا با گذشت بیشاز چهار دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی، وجود هنرمند مؤلف و نمونهای در قامت طراز هنر انقلاب اسلامی چون سید شهیدان اهل قلم را شاهد تکرار و تکثیر نیستیم و چرا تا این حد بهویژه طی دو دهه اخیر در حوزه مفهوم هنر و هنر انقلابی، دچار خلطهای تعریفی و تبیینی شدهایم.
این و بیشاز آن را در گفتوگو با دکتر علیرضا بلیغ مدرس دانشگاه، پژوهشگر ارشد پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و از نظریهپردازان عرصه هنر انقلاب مطرح کردیم.
هنر انقلاب، روزنههای امید و ایمان به آینده ایجاد میکند
علیرضا بلیغ با اشاره به آنکه از زوایای مختلف میتوان وارد بحث هنر انقلاب شد اظهار داشت: اگر انقلاب را بهمثابه یک رخداد تاریخی ببینیم، اتفاقی که در آن میافتد آن است که افق تازهای رو به آینده باز میکند. در نگاهی کلان، هر حرکت تاریخی و هر خیزش تاریخی از این جنس، چنین اتفاقی در آن صورت میگیرد.
وی با تاکید بر آنکه نباید از خاطر دور داشت که در نگاهی عمیقتر، حرکتها و جریانهای انقلابی اصولی و صحیح، به یک معنا روزنههای امید و ایمان به آینده را ایجاد میکند و جامعه را به آن سمت حرکت میدهند تصریح کرد: این همان ویژگی است که هنر نیز در آن واجد شرایط است. البته هنر در معنای متعالی کلمه، منظورم آن است که میتوان گفت هنر متعالی رؤیایی شوقانگیز و نقشی بر پرده خیال است که انسان را به سمت امری در آینده، امری که انسان آن را طلب میکند؛ سوق میدهد.
ادیان وقتی ظهور میکنند، جلوههای هنری آنها بیشاز هر چیزی ظهور و بروز پیدا میکنند
بلیغ با تاکید بر آنکه وقتی ادوار مختلف تاریخ را نگاه کنیم، همواره در خیزشهای تاریخی و جاییکه تاریخ را دچار دگرگونی میبینیم یکی از پیشرانهای اصلی آن هنر است خاطرنشان کرد: بر این اساس اگر هنر را در معنای اصیل خود هنری قدسی بدانیم درمییابیم که همواره همسایگی با دین دارد. به بیان سادهتر ادیان وقتی ظهور میکنند، جلوههای هنری آنها شاید پیش و بیشاز هر چیز ظهور و بروز پیدا میکنند. در اسلام، مسیحیت، یهودیت و همه ادیان به شکلی شاهد این ظهور و بروزها هستیم.
بههمین معنا میتوان گفت انقلاب اگر نوید آینده در آن باشد، هنر انقلاب نیز میتواند متضمن همین ویژگی باشد. اساساً ظهور ادیان و تحولات تاریخی همواره جلوههای هنری داشتند. انقلاب ما نیز تجلیات هنری خاص خود را در عرصههای مختلف داشته است. آنگونه که طی بیش از چهار دهه اخیر در سینما، در موسیقی، هنرهای تجسمی و تئاتر آثار فاخری داشتهایم و داریم. حتی در هنرهایی که به یک معنا هنر سنتی ما محسوب میشدند و شاید در زمره آن هفت هنر قرار نگرفته و نگیرند نیز شاهدیم که آنها نیز از انقلاب رنگ گرفتهاند و تحت تأثیر انقلاب قرار گرفتند.
شکل هنر اصیل گشودگی به روی حقیقت و شوق نسبت به حقیقت است
بلیغ اظهار داشت: در ادامه همین مسیر در نگاه اصولی و بنیادین است که هنر اصیل، شکل و معنا میگیرد. هنر اصیل که شکلی از آن گشودگی به روی حقیقت و شوق نسبتبه حقیقت است. این مسئله لزوماً با خواست و اراده انسان به معنای خودآگاه اتفاق نمیافتد. ولی اگر این حقیقت درون انسان بازتابی داشته باشد در اثر انسان متجلی میشود. این در معنای قدیم کلمه هنر نیز هست؛ «هونَر» در ریشه پهلوی خود بهمعنای نیک مردی است. در کلام شعرای خود نیز داریم که «تا مرد سخن نگفته باشد؛ عیب و هنرش نهفته باشد»
هنر به معنای عام آن بخشیدن معنای اخلاقی و وصف صفات انسانی به هر کُنش تاثیرگذار است. معنای خاص هنر آنچیزی است که در اثر انسان متجلی میشود. اما اگر آن انسان از معنای عام به هنر بهرهای نداشته باشد در شکل خاصش نیز توفیقی نخواهد داشت و نمیشود گفت آن اثر بازتاب حقیقت است. این مساله را در فرمایش رهبر انقلاب نیز خواندهام که اگر هنر انقلاب بخواهد ویژگی انقلابی خود را حفظ کند مهمترین آن این است که در آن فریب و دروغ نباشد. اگر هنر اصیل را به این معنا بگیریم، نسبتی با صدق پیدا میکند. صدق زمانی در انسان ظهور و بروز پیدا میکند که آغوش شما نسبت بهحقیقت باز باشد. به این معنا شاید آن هنری که بخواهد در آن فریب و عدم صداقت باشد بیشاز آنکه به هنر نزدیک باشد به جادو نزدیک است. جایی که فردوسی در شاهنامه و با اشاره به دوره ضحاک میگوید «هنر خوار شد جادویی ارجمند»؛ یعنی آنجا جادو، جای هنر را میگیرد.
آسیبی به نام مدیریت سلیقهای
بلیغ ادامه داد: مسیری که در انقلاب طی کردهایم این شکل بروز هنر را با خود داشت. البته وقتی امروز به این سابقه بیش از چهار دهه نگاه می کنیم ممکن است درست و غلطهایی در مواجهه با هنر و هنرمندان وجود داشته باشد که آن درست و غلطها به دو مسئله بازمیگردد؛ نخست آنکه شاید در ابتدای انقلاب چون حکومت هنوز استقرار جدی پیدا نکرده بود مفهوم سفارش هنری نیز معنا نداشت و به بیان دیگر میتوان گفت سفارش مدیریت نیز معنا ندارد. نکته دوم آنکه مدیریت ممکن است شکل سلیقهای به خود بگیرد جایی درست عمل کند و جایی اشتباه و نتایج آن را بعداً میتوان رصد کرد. به عنوان مثال در اثر فلان هنرمند نحوه برخورد یک مدیر چگونه خود را نشان داده و در اثر هنرمندی دیگر ممکن است نشان نداده نشود.
پس میتوان گفت عملاً در چنین دورهای با چنین نگاهی هنرمندان انقلابی سفارشی نداریم، برای آنکه همه آنها از روی دل و ذوق کار و تولید کردند با این رویکرد حفظ کردن ویژگی این هنر خودجوش و این درِ گشوده به روی حقیقت است که میتواند استمرار انقلاب را ضمانت کند. وقتی میگوییم انقلاب نوید آینده میدهد این آینده همواره باید پیش روی تمامی فعالیتها، برنامهریزیها، ریلگذاریها و مواردی از ایندست در حوزه تقویت زیرساختها باشد. هنر مهمترین عرصهای است که این ویژگی را میتواند با خود داشته باشد.
مهمترین ویژگی شهید آوینی نگاه او به آینده است
بلیغ در پاسخ به آنکه با توجه به نامگذاری روز شهادت سید شهیدان اهل قلم به نام روز هنر انقلاب و با وجود تاکید اهل فرهنگ و هنر بر آنکه شهید آوینی هنرمندی طراز اول در حوزه فعالیتهای فرهنگ و هنری گفتمان انقلاب اسلامی است؛ چرا شاهد تکرار چنین هنرمندانی نیستیم گفت: مهمترین ویژگی شهید آوینی بهمثابه یک هنرمند هم در مستندها و کارهای سینمایی که انجام داده و هم در متونی که نگاشته بههمان امید به آینده خلاصه میشود. لحن و گفتار او همواره نوید آینده داشته و دارد.
وی ادامه داد: این حرکت و امید به آینده را حتی وقتی به نام آثار مکتوب او نگاه می کنید به وضوح متوجه میشوید این فرد در آن زمان که این آثار را مینوشته چقدر امید داشته است. «فردای دیگر»؛ «رستاخیز جان»؛ «آغازی بر یک پایان»؛ «آخرین دوران رنج» و ... تنها بخشی از نام کتابهای اوست.
اما همین آدم وقتی در چارچوب یک کار رسمی و بوروکراتیک قرار میگیرد که قرار است با صداوسیما یا با حوزه هنری یا با نهادهای دیگر انجام دهد چه اتفاقی برای او میافتد؟ همان نهادهایی که درست مانند او دائم به آینده انقلاب اشاره میکنند. سانسور میشود. به حاشیه رانده میشود. مثلاًوقتی مقالهای درباره هنر در نشریه سوره مینویسد از یک طرف در یک موضوع روزنامه کیهان او را نقد میکند و وقتی عکس یک جوان بوسنیایی را که سربند اللهاکبر بسته اما تیپ او، تیپ غربی است روی مجله سوره قرار میگیرد مورد نقد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن زمان قرار میگیرد.
چرا شاهد تکرار آوینیها نیستیم
بلیغ با طرح این پرسش که چه اتفاقی افتاد که با فردی مانند آوینی اینگونه برخورد میشود گفت: جریانهای سیاسی همواره دنبال حفظ وضع موجودند. نمیخواهم بگویم هر جریان سیاسی به این شکل است؛ اما جریانهای سیاسی در این دام و این گرداب میغلتند. برای همین میبینیم چنین آدمی که بهدرستی از او بهعنوان نماد هنر انقلاب با همان تعریفی که از نسبت هنر و انقلاب عرض کردم یاد شده است امتداد پیدا نکرد.
این پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با تاکید در پاسخ به این پرسش که چرا امروز تکرار او (آوینی) را شاهد نیستیم تصریح کرد: به دلیل اینکه جریانهای سیاسی برای مسالهای که برای آنها حیاتی است یعنی ایجاد پیوند بین هنر و سیاست آنچنانکه باید و شاید کاری نمیکنند. منظورم از «سیاست»؛ بهمعنای بنیادی آن کلمه که باید هدفی را در آینده داشته باشد آن هدف باید با یک رؤیا و تخیل و طرحی از آینده آمیخته شده باشد اشاره دارد. بهعبارتی بنیان سیاست را میشود در هنر بهمعنای متعالی کلمه پیدا کرد نه اینکه کسی که سیاستمدار باشد هنرمند نیز باشد.
آنچیز که امروز سیاست ما بهشدت به آن نیازمند است همین هنر بهمثابه بنیادین کلمه است. ولی وقتی سیاستمداران ما بیشاز آنکه دغدغه آینده داشته باشد گرفتار حفظ گذشته هستند شاهد چنین آسیبهایی هستیم. حال هر کدام بهنحوی، در یک جناح شما به فکر حفظ سنتهای قدیمی خود هستید در جناحی دیگر شما گذشته غرب را دارید جای آینده خود جا میزنید و حواستان به این نیست که نمیشود گذشته قومی دیگر را تقلید و تکرار کرد. تو باید راه خود را در تاریخ باز کنی و باز کردن راه خود در تاریخ نیازمند هنر است چون آن افق و آینده را به تو نشان میدهد. ایندست هنرمندان نیاز امروز جریانسازی هنر انقلاب هستند.
اساساً هنرمند مؤلف تربیتپذیر نیست
در طول تاریخ فرهنگ و هنر کشورمان شعرای بزرگ ایرانی نیز چنین رفتارهایی را پشت سر گذاشته و تجربه کردهاند. فردوسی، حافظ، سعدی و... هر کدام چالشهایی با سیاست داشته و دارند. زیرا آنها چند گام جلوتر را میدیدند. چیزی که الان به چشم عموم مردم در زندگی روزمره نمیآید. به چشم سیاستمدار عرفی هم نمیآید مگر آنکه سیاستمداری بنیانگذار باشد. تنها چنین سیاستمدداریست که میداند هنر به چه درد میخورد.
وی با تاکید بر آنکه هنرمند را باید قدر دانست تصریح کرد: اگر اینگونه نباشد و قدر هنرمندان را ندانیم و برای هنر افقی به سمت تعالی و آینده ترسیم نکنیم شاهد همین آسیبی خواهیم بود که امروز شاهد هستیم. هنر را به سمت پروپاگاندا و هنر مصرفی تقلیل میدهیم. هنری که در بازار عرضه میکنید و مردم فقط با آن برای تفنن برخورد میکنند و هیچگاه آنها را به سوی تفکر سوق نمیدهد. به این معناست که شاید شهید آوینی برای ما شخصیت ارزشمندی است و باید او را مجدداً مورد بازخوانی قرار دهیم و این گرد و غبارها را از روی او کنار بزنیم.
بلیغ در پایان گفت: از اوضاع امروز چنین انتظاری برنمیآید. نیازمند هنرمند مؤلف هستیم و نکته مهم آن است که اساساً هنرمند مؤلف تربیتپذیر نیست. هرچند که آموزشهایی همیشه دیدهاست ولی اگر بخواهد بر فراز بایستد، از آینده خبر بدهد باید همواره از وضع موجود فراتر باشد. در انتظار نشستن برای اینکه سازمانها و ارگانها و نهادها چنین هنرمندی را بپرورانند منطقی نیست.
سیدمرتضی آوینی متولد ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری، مستندساز، منتقد، نویسنده و روزنامهنگار معاصر که حیات کوتاه تنها ۴۵ سالهاش چنان عظیم و در عین حال عجیب است که هر بار مرور فصلی از آن به هر بهانه و مکثی، لطف و جذابیتهای خودش را دارد.
آوینی خودش را چنین روایت می کند و درباره دوران جوانی خود مینویسد: تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساختی» هربرت مارکوزه را - بی آنکه آن زمان خوانده باشمش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند عجب، فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد.
آوینی میگوید از یک راه طی شده با شما حرف میزنم در واقع راه طی شدهای که آوینی از آن حرف میزند با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷خورشیدی و آشنایی با امام خمینی (ره) گره خورده بود. وی میگوید: با شروع انقلاب، حقیر تمام نوشتههای خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و... و. در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که حدیث نفس باشد، ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم... سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام.
با پیروزی انقلاب اسلامی آشنایی با اندیشههای امام(ره) آوینی را چنان متحول و ذهن و ضمیر او را دگرگون میکند که به نوشتن مقالاتی درباره اندیشه و کلام امام(ره) منجر شد. وی در مقاله امام(ره) و حیات باطنی انسان معتقد است: امام، انسانی در زمره دیگر انسانها نبود و در میان بزرگان تاریخ نیز افرادی چون او بسیار نیستند اما به روایت تاریخ از این نوادر اعتماد ندارد چرا که تاریخ، آنسان که امروزیها نگاشتهاند، نمیتواند قدر بزرگمردانی چون حضرت امام (ره) را دریابد و هرگز نباید توقع داشت که در تاریخ تمدن یا تاریخهای مدون رسمی شأن و قدر بزرگانی چون حضرت امام(ره) که معماران خانۀحقیقت وجود بشر بودهاند، شناخته گردد.
شهید آوینی تا پیش از شهادت با وجود آثار موفق و کم نظیر در حوزههای مختلف شهرت آن چنانی نداشت، او روایت فتح را بدون تیتراژ روی آنتن تلویزیون برد و به گفته مهدی همایونفر مدیر مسئول موسسه فرهنگی روایت فتح این موضوع به روحیه آوینی برمیگشت که میگفت «باید در گمنامی کارمان را انجام دهیم».
نظر شما