روزنامه ایران چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت در گفت وگو با کارشناسان از افزایش اضطراب و وسواس در دوران کرونا به ارایه گزارشی پرداخت و نوشت: حالا با هرخرید وسایل خانه از خوراکی گرفته تا بقیه لوازم را باید تک به تک ضدعفونی کرد و علاوه بر رعایت فاصلهگذاری اجتماعی و تحمل تنهایی و دوری از اجتماعات بهدلیل ترس از ابتلا به کرونا، باید تمامی پروتکلهای اعلامی از سوی وزارت بهداشت را هم رعایت کنیم؛ این در حالی است که گروهی از مردم حتی قبل از اینکه بیماری کرونا پایش به زندگی بشر باز شود، وسواسهای بیمارگونه و اضطراب از بیمار شدن داشتند، به نحوی که هم زندگی خود و هم زندگی اطرافیان خود را با اختلال مواجه میکردند.
این دسته از افراد که به وسواسی بودن معروف هستند، بهطور دائم تمامی وسایل خانه را شستوشو میدادند و وسواسهای شدید داشتند، اما حالا با شروع این بیماری نه تنها رفتارهای بیمارگونه افراد استرسی و اضطرابی بیشتر شده، بلکه بر تعداد آنها هم به نحو چشمگیری اضافه شده است. سابق بر این افراد وسواسی یا استرسی ممکن بود بیماریهای روانی با زمینههای ژنتیکی داشته باشند و در نهایت منجر به یک بیمار وسواسی شده باشند، اما در حال حاضر بسیاری از افراد جامعه که قبلاً بهصورت یک شهروند عادی در حال زندگی بودند و علائمی از وسواس نداشتند، دچار اختلال وسواس شدید و اضطراب ناشی از ابتلا به کرونا یا همان «فوبیای کرونا» شدهاند.
بر اساس پژوهشهای انجام شده و تحلیلهای گسترده در این حوزه، در طول شش ماه نخست شیوع بیماری کرونا ۹ تا ۱۱ درصد استرس، اضطراب، افسردگی شدید و متوسط گزارش شده و در حال حاضر این رقم به ۱۶ درصد رسیده است، در این میان تنها ۱۷ کشور از ۱۱۶ کشور جهان، بودجههای مربوط به خدمات سلامت روان را افزایش دادهاند، بر اساس افزایش مشکلات روان و به نوعی شیوع فوبیای کرونا لازم است که تحلیلها و پژوهشها و خدمات سلامت روان بیشتری در کشور ارائه شود و همچون بحث سلامت جسمی و پیشگیری از افزایش شیوع ابتلا به کرونا از افزایش بیماریهای روانی ناشی از کرونا نیز جلوگیری شود.
کاهش افکار کرونا زدگی
فرشاد نجفیپور، روانشناس با اشاره به این که این روزها حملات وحشت از کرونا یا به قولی کرونا زدگی در جامعه به وجود آمده به «ایران» میگوید: این حملات، غیر قابل پیشبینی، ناگهانی و شدید هستند؛ اکثر این افراد در ظاهر حالشان خوب است ولی درصدی دچار مشکل مزمن هستند، در حدی که زندگی آنها مختل میشود تا جایی که میتوان گفت، این افراد بیمار هستند. ۷۰ درصد کسانی که بیش از هفتهای یک بار دچار این حملات استرسی میشوند، مشکلات روانی دیگری که اغلب افسردگی، میل به خودکشی و اعتیاد هستند هم دارند، البته خوشبختانه این بیماری درمان پذیر است.
به گفته او، اکثر این قبیل افراد فکر میکنند که کرونا دارند و قبل از تشخیص، چند بار به پزشک و اورژانس و بیمارستان مراجعه کردهاند. برای درمان این بیماران باید در وهله اول مطمئن شد که کرونا ندارند، بعد تحت درمان با دارو قرار گیرند و سپس روان درمانی شامل ریلکسیشن، مواجهه با موقعیت و بازسازی فکر آغاز شود، البته افرادی که دچار فوبیای شدید کرونا میشوند، ممکن است در زمان کودکی، خجالتی و عصبی بودهاند و پدر و مادرهایی سختگیر داشتهاند. افراد مختلفی میتوانند دچار وسواس و فوبیای کرونا شوند، تشدید اضطراب در یک موقعیت تنش زا میتواند باعث شود فرد خود را مبتلا به کرونا حس کند و این فکر سبب وحشت میشود، این دسته از افراد با اصلاح فکر درمان میشوند.
نجفیپور، در ادامه در مورد گروه دیگر توضیح میدهد: اضطراب سبب میشود آدمها تندتر نفس بکشند. این کار باعث سرگیجه و متعاقباً وحشت از تنگی نفس کرونایی میشود. اینها باید درست نفس کشیدن را یاد بگیرند. از سویی، یک اتفاق ناگوار سبب تپش قلب، عرق کردن و لرزیدن زانو میشود. این حالت شرطی شده و افزایش ضربان قلب به هر دلیلی وحشت ایجاد میکند. این افراد نیز باید چند بار افزایش ضربان قلب را تجربه کنند و ببینند که اتفاق خاصی هم نمیافتد. در این ایام که همه ما با کرونا دست و پنجه نرم میکنیم، تقریباً نیمی از آنهایی که فوبیای این بیماری را دارند، شدیداً میترسند از خانه خارج شوند، چون فکر میکنند خارج از خانه حالشان بدتر میشود.
غالباً اولین حمله کرونازدگی، پس از مرگ در اثر کرونا یا ابتلای یک نفر به کرونا که میشناختهاند رخ میدهد، اما خیلی از حملهها هیچ زمینهای ندارد. اواسط دهه سوم زندگی، زمان مناسبی برای آغاز این بیماری است، هرچند وحشت زدگی میتواند جنبه ارثی هم داشته باشد. داروها حتی در بهترین شرایط بیش از ۳۰ درصد بیماران کرونا زده را درمان نمیکنند و بسیاری از این داروها اعتیاد آور هستند و عوارض جانبی دارند، عود پس از درمان با دارو زیاد است، پس بهترین درمان برای این بیماران، کاهش افکار منفی، باورهای غیر منطقی و قضاوتهای غلط به همراه مواجهه با موقعیت و در عین حال همراه با حمایت، ریلکسیشن و کسب اعتماد به نفس است.
نجفی پورمی افزاید: به یاد داشته باشیم بعضی از این بیماران به فکر خود کشی میافتند، این افراد را باید بلادرنگ به بخش تخصصی سلامت روان برد و جلوی هرگونه حادثه غیرقابل جبرانی را گرفت.
فوبیای کرونا در بین خانوادهها و راهکارهای آن
فهیمه نظری، مدرس و پژوهشگر اجتماعی نیز با بیان این که ویروس کرونا همچنان به یکهتازی خود ادامه میدهد و اپیدمی آن در حال گسترش بیش از پیش است، به «ایران» اظهار میکند: زندگی پس از کرونا به نوعی مختل شده است و در این بین وظیفه هریک از ما این است «آگاهانه بیندیشیم و عاقلانه عمل کنیم». آنچه مسلم است، در شرایط فعلی احتمال مبتلا شدن هریک از ما به این ویروس در صورت عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی بیشتر از گذشته است.
بههمین دلیل در بسیاری از افراد که تاکنون به این ویروس مبتلا نشدهاند، نوعی استرس و اضطراب دیده میشود، بویژه اگر آنها شخصیت وسواسگونه هم داشته باشند، ترس شان بیشتر احساس میشود. چنانچه این ترس بیش از حد باشد، میتواند تبدیل به نوعی از ترس به نام ترس مرضی شود که در صورتی که در فرد نهادینه شود، تبدیل به«فوبیا» میشود. فوبیا، همان ترس شدید یا هراس است، نوعی رفتارغیرمنطقی و بیمارگونه که بهدلیل تأثیرگذاری بسیار بالا، میتواند علاوه بر خود شخص، سایر افراد و اعضای خانواده یا دوستان دیگرش را نیز درگیر کند. این نوع ترس و وحشت ایجاد شده از این بیماری کاذب بوده و بسیار شدیدتر از خود بیماری است.
به اعتقاد او، باید بدانیم که کرونا یک بیماری جسمی است و در نهایت امر، کنترل شده و زمانی فروکش خواهد کرد، اما تبعات روانی ناشی از آن بسیار بیشتر از جنبه جسمی آن بوده و اختلالات روانی جدی، تضعیف سیستم ایمنی بدن، برهم خوردگی نظم زندگی و از بین رفتن آرامش فرد را بهدنبال خواهد داشت. در حال حاضر بسیاری از افراد و خانوادهها در جامعه ما با این فوبیا دست و پنجه نرم میکنند.
این فوبیا بیشتر نزد افراد یا خانوادههایی دیده میشود که زمینه دلشوره، اضطراب و استرس را در خانواده خود تجربه کردهاند و وقتی که در معرض اخبار کرونا قرار میگیرند ترس شان بیشتر میشود. او در ادامه توضیحات خود، میگوید: حال هریک از ما بهعنوان یک شهروند در جامعه وظیفه داریم تا این اقدامات را انجام دهیم تا به «فوبیای کرونا» دچار نشویم، در ابتدا، جدی گرفتن توصیههای بهداشتی و درمانی، پس از آن، پیگیری اخبار و اطلاعات صحیح مربوط به کرونا از طریق مراجع رسمی خبر و توجه به توصیه و نکات بهداشتی که سازمان جهانی بهداشت (WHO) و سازمان نظام بهداشت و درمان کشور در اختیار عموم مردم قرار میدهد.
وهله بعدی، آموختن و مهارتهای صحیح پیشگیری از بیماری و درمان از طریق افرادی که تخصص و تجربه بیشتری در این زمینه دارند باید مدنظر قرار دهیم، درخواست از دوستان و مشاوران جهت ارائه رهنمود در بروز استرس و اضطرابهای اولیه جهت حفظ آرامش بیشتر خود و اعضای خانواده هم میتواند مفید باشد. گام مؤثر دیگر، حمایت و ایجاد امنیت روانی برای اعضای خانواده بویژه کودکان و سالمندان است.
نظری در ادامه میگوید: ایجاد امید و همدلی با افرادی که در خانواده آسیبپذیرتر از دیگران هستند، از طریق گفتوگو و صحبت با یکدیگر هم رفتاری پرفایده است، در عین حال دور کردن کودکان و سالمندان خانواده در معرض قرار گرفتن اخبار بد مربوط به کرونا را هم باید لحاظ کرد. در کنار این موارد، انجام حرکات بدنی و آرامسازی ذهنی (Relaxation) برای حفظ آرامش و تمدد اعصاب خود و خانواده مؤثر است.
این جامعه شناس با خطاب قرار دادن مسئولان و اصحاب رسانه درخواست میکند: ضمن ارائه اخبار و اطلاعات مربوط به آمار مبتلایان، تعداد افراد فوت شده روزانه که در زمره وظیفه رسانهای آنها است، به دیگر بخشهای رسالت رسانهای خود توجه نشان دهند، بهعنوان نمونه روحیه دادن به اقشار و گروههای مختلف، همچون خانوادههای افراد جوان، افرادی که تنها زندگی میکنند، همچنین سالمندان توجه بیشتری نشان دهند و پخش برنامههای سرگرم کننده و شاد و برنامههایی که بهطور غیرمستقیم به نحوه برخورد با بیماری توجه نشان میدهند مدنظر قرار بگیرند، ارائه اطلاعات مناسب و قابل فهم به دور از هرگونه انتقال استرس و اضطراب، ارائه راههای مدیریت ترس یا راهکارهای مواجهه با کرونا، تزریق اخبار اقتصادی امید بخش در شرایط بحرانی کنونی هم، میتواند در این روزها بسیار مؤثر باشد و لازم است که به این مقولهها توجه بیشتری داشت.
وسواس کرونایی در زنان بیشتر از مردان
مریم بهادری، فعال حوزه زنان هم درباره استرس و وسواس ناشی از کرونا به «ایران» میگوید: شستن مکرر دستها با آب و صابون، ضدعفونیکردن دستها با الکل و دیگر مواد ضدعفونی کننده، ضدعفونی کردن سطوح و پیگیری پروتکلهای بهداشتی و همچنین ضدعفونی کردن بستهبندیهای موادغذایی و شستن از همیشه بیشتر میوهها و سبزیجات شاید دیگر تبدیل به یک امر عادی برای یکایک ما شده باشد، به نحوی که شاید همه ما بیشتر از گذشته لباسها را تعویض کرده و شستوشو میدهیم؛ از سویی هم بعضی از آمارها از افزایش ۳۰درصدی مصرف آب نسبت به پیش از وقوع پاندمی کرونا خبر میدهد، اما در اینمیان سهم زنان از پرداخت بیشتر به مقوله بهداشت منازل و استفاده از شویندهها و میزانمصرف آب گویا بیشتر است.
او در ادامه اضافه میکند: در کنار آمارهای مصرف بیش از حد آب، چه بهصورت جهانی و منطقهای، پژوهشها حکایت از آن دارد که با افزایش بیش از ۷۰ درصدی، کسانی که از اختلال وسواس فکری رنج میبردهاند، دچار وسواس شستوشو نیز شدهاند و میزان قابل توجهی از این آمارها متوجه زنان و بخصوص زنان خانهدار است که از حیث تقسیمبندی سنتی وظایف، بیشتر وقت خود را در خانه میگذرانند. همچنین انزوای اجتماعی یا همان فاصلهگذاری اجتماعی و ناامنی اقتصادی نیز درست است که روی تمامی آحاد جامعه تأثیر گذاشته ، اما به شکل قابل توجه و بهصورت منفی اثر خود را بیشتر روی جامعه زنان گذاشته است. چنانچه طبق آمارها گفته شده ۷۰ درصد از کسانی که در طول شیوع بیماری کووید ۱۹ شغل خود را از دست دادهاند، زنان بودهاند.
بهگفته بهادری، شیوع همزمان اضطراب و افسرگی، استرس، ناامنیهای اقتصادی، بیشتر باقیماندن در محیط منزل، آسیبپذیری روانشناختی بیشتر نسبت به مردان، نبود ارتباطات اجتماعی مطلوب و مؤثر، میزان تابآوری پایین در اقشار آسیبپذیر و بویژه زنان و بهدنبال آن کم تحرکی و چاقی، عدم رضایتمندی از زندگی در طول شیوع ویروس کرونا و از طرف دیگر از دست رفتن جان افراد جامعه در اثر ابتلا به این بیماری و مواجهه با موقعیت سوگ ابراز نیافته در نزدیکان متوفی و ناامیدی کلیت جامعه از حل این بحران، تا حد زیادی توانسته است نه تنها نیروی اجتماعی و شخصی زنان را تحلیل ببرد، بلکه زمینه ساز بروز بسیاری از اختلالات روانشناختی شود که البته وسواس به انحای مختلف از این جمله است.
این پژوهشگر و فعال حوزه زنان معتقد است: بیماری کرونا از طرفی به گواهی سازمان جهانی بهداشت، زمینه ساز یک اختلال اجتماعی با نام «وحشت اجتماعی» شده است که برخی از رفتارها از جمله تهیه بیش از حد صابونها، ضدعفونیکنندهها، پاککنندهها و یورش بیسابقه به فروشگاههای خصوصاً بزرگ و زنجیرهای از پیامدهای آن است و جالب اینجاست که این رفتار اجتماعی همچون بیماری کووید۱۹ با سرایت بالایی در جامعه در حال انتشار بوده و هست، البته پس از حدود یکسال و چند ماه از همهگیری بیماری کرونا در کشورمان شاهد کم شدن قابل توجهی از وسواسها و البته شدتگرفتن اختلالاتی همچون وسواس و اضطراب و افسردگی و بروز رفتارهای ضداجتماعی هستیم.
بهنظر میرسد در جامعه ایرانی که هنوز هم شکل سنتی رفتوآمد های خانوادگی در آن پاس داشته میشود و از سویی دیگر استفاده از خدمات روانشناسی و روانپزشکی در جامعه جانیفتاده و تا حد زیادی از آن احتراز هم میگردد، این سؤال مطرح شود که بر فرض واکسیناسیون سراسری و رخت بربستن این بیماری از بستر اجتماع ایرانی، عواقب روانشناختی این همهگیری تا سالها بر پیکره اجتماع همچونزخمهای ناسوری بماند... مگر اینکه حاکمیت، نهادهای مدنی و آحاد ملت بر این زخمها هرچه زودتر ضمادی سازند.
نظر شما