به گزارش ایرنا، استفان والت در نشریه فارین پالیسی نوشت: برنامه ارائه شده جو بایدن به کنگره پیرامون حفظ جایگاه ایالات متحده در جهان نشان می دهد که آمریکا خود را در عصر تازه ای از رقابت قدرت های بزرگ می بیند. نگرانی ها از کجا نشات می گیرد وقتی نه ایالات متحده و نه چین هیچ یک تهدیدی بر خودمختاری و استقلال دیگری نیستند و دو کشور می توانند همزیستی مسالمت آمیزی با یکدیگر برای سال های سال داشته باشند.
استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد افزود: ایالات متحده و چین قرار است بر سر چه چیزی رقابت کنند؟ یک بخش مهم از رقابت نه فناورانه، بلکه ارزشی است؛ ارزش هایی که هر یک باور دارند که می توانند قوانین و هنجارهای جهانی را بر اساس آن بچینند. سوال اینجاست: کدام ارزش در نهایت حمایت جهانی بیشتری را به دست خواهد آورد؟
به عقیده والت، نظم جهانی برگزیده چین ضرورتا وستفالینی است(westphaliant). این نظم که بر خودمختاری سرزمینی و نفی دخالت تاکید دارد، از جهانی استقبال می کند که در آن نظم های سیاسی متفاوتی وجود دارند و بر جمعیت (برتری جمعیتی) در قیاس با حقوق یا آزادی های فردی ارزش می گذارد؛ نظمی جهانی که خودکامگی را ایمن می دارد و در آن، حقوق فردی، تهدیدی برای حزب کمونیست چین محسوب نمی شود.
به نوشته این نظریه پرداز آمریکایی، ایالات متحده در نقطه مقابل، نظم جهانی بر مبنای ارزش های لیبرال را گسترش می دهد؛ جایی که همه افراد، حقوقی غیر قابل خدشه و مشخص دارند. در چنین نظمی، احترام به حقوق افراد و آزادی اساسی بدون تبعیض برای همه به رسمیت شناخته می شود.
مساله این است که والت باور دارد هر دو کشور، کاملا به ارزش های خود پای بند نبوده اند «همانند برخی دخالت های چین در امور داخلی سایر کشورها یا نادیده گرفتن رفتارهای غیر لیبرال برخی از متحدان توسط رهبران آمریکا.»
والت ادامه می دهد: قدرت سخت و موفقیت مادی، تاثیر قابل ملاحظه ای بر برآورد کشورها و پیروزی هر یک از ارزش ها دارد. با این حال، جذابیت ذاتی ارزش ها نیز نباید دست کم گرفته شوند. آیا هنجارهای لیبرال نسبت به آنچه چین همواره از آنها دفاع می کند، برتری دارد؟
استاد برجسته دانشگاه هاروارد می افزاید: رهبران کشورهای غیر دموکراتیک چه بسا از نظم جهانی که چین ارائه می دهد و حقی که برای اجرای سیستم حکومتی آنها قائل می شود، استقبال کنند. به این ترتیب، دفاع چین از عدم دخالت در امور کشورها و ردِ هنجارهای لیبرال حمایت بسیاری از خودکامگان جهان را در پی خواهد داشت.
به نوشته والت، «پس از مرگ مائو تسه تونگ، چین تلاش نکرده تا کشورها را به یک کشور با سرمایه گذاری دولتی با هسته لینینی یا کشورهای تک حزبی تبدیل کند(تایوان و هنگ کنگ در این مورد استثنا هستند). این رویکرد ممکن است برای برخی از کشورها نسبت به رویکرد ایالات متحده که می خواهد همه در نهایت به دموکراسی تبدیل شوند، جذاب تر باشد.»
نظریه پرداز آمریکایی تصریح می کند: رویکرد دوگانه ایالات متحده در دفاع از ارزش هایش نیز می تواند چالش دیگری باشد. آمریکا به رغم آنکه همواره از ارزش های لیبرال صحبت می کند اما همچنان به پشتیبانی از متحدانی که این آرمان ها را نقض می کنند، ادامه می دهد. چین می تواند تجارت کند، سرمایه گذاری کند و با هر کشوری همکاری کند بدون اینکه متناقض به نظر برسد.
به این ترتیب، شاید اینگونه پیش بینی شود که جهان به سمت وستفالی چرخش می کند. با این حال، این نتیجه گیری هنوز زود است چرا که جایگاه هنجاری چین جدا از تعهداتش نیست.
به عقیده والت ، در دو دهه گذشته ایالات متحده درگیر چند جنگ پرهزینه و ناموفق بود و یک بحران جهانی را به راه انداخت. ژاپن از لحاظ اقتصادی با چالش هایی دست به گریبان است و اتحادیه اروپا نیز چند بحران اقتصادی و چالش های غیر لیبرالی را پشت سر گذاشته است. امیدها برای آنکه هند و برزیل بتوانند توانمندی های ژئوپلیتیک خود را برآورده کنند نیز رنگ باخته است. به این ترتیب جذابیت لیبرالیسم رو به افول است.
نظر شما