«ابراهیم الحیدری» از متفکران جهان عرب، اعتقاد دارد، کندی یا توقف گذار جوامع عربی از سنت به مدرنیته بیش از آن که ناشی از مقاومت ساختار سنتی جامعه باشد، معلول درک نادرست از مقوله توسعهیافتگی و به طور خاص مقوله نقد مدرن است. به باور او، جهان عرب فاقد نظریه معرفتشناسی مستقلی است که بتوان آن را الگویی برای ایجاد گذار قرار داد.
نویسنده به نقل از «کنستانتین زریق»؛ یکی از بارزترین اندیشمندان ملیگرای عرب، مینویسد: با کالبدشکافی روند نهضت ملی معلوم میشود که فرایند تشکیل هویت قومی ملی - اجتماعی در جوامع عرب فرایندی به غایت سست بود که این امر به سلطه مجدد مناسبات پدر سالار در قدرت انجامید. از همین روست که جوامع عرب به باور نویسنده دستخوش پدیدهای است که نویسنده آن را (بازتولید عقبماندگی) مینامد. یکی از مهمترین کتاب های الحیدری «مفهوم نقد در نهضتهای تجددخواه جهان عرب با نگاهی به نظریههای مدرنیته و پسامدرنیته» بوده که به این مسایل پرداخته است.
معرفی کتاب
کتاب «مفهوم نقد در نهضتهای تجددخواه جهان عرب با نگاهی به نظریههای مدرنیته و پسامدرنیته» در قالب ۲ مقدمه و هفت فصل تالیف شده که یک مقدمه متعلق به مترجم است. مترجم در این مقدمه به مفهوم تقابل مدرنیته و سنت و سهم این تقابل در توسعه جامعه پرداخته است و معتقد بوده که مقوله ای است که فهم آن به ظاهر زودیاب و آسان است اما در واقع دیریاب و دشوار؛ چیزی که به آن اصطلاحا می گوییم سهل و ممتنع.
شاید وجود همین دوگانگی در فهم این مقوله است که دیدگاه های گوناگون اجتماعی را به رویارویی و چالش کشیده است. متفکران کشورهای عربی نیز از این چالش و گاه رویارویی برکنار نبوده اند. اندیشه تحول خواهی در جوامع عربی که از سده پیش با رویارویی مدرنیته و سنت خود را نشان داد، از دیرباز و به گونه ای در این جوامع مطرح شده و امروزه نیز گام نخست برای توسعه شناخته می شود. از سویی این همنوایی میان اندیشمندان عرب وجود دارد که گذار به توسعه یافتگی با اشکالات جدی رو به رو است و نویسنده این کتاب در زمره همین اندیشمندان است.
ابراهیم حیدری البته بر این باور است که کندی یا توقف این گذار بیش از آنکه ناشی از مقاومت ساختار سنتی جوامع عرب در برابر تجدد باشد، برآمده از درک نادرستی است که از مقوله توسعه یافتگی و خصوصا مقوله مدرنیته رواج یافته است. مقدمه دیگر متعلق به مولف است که مفهوم نقد را شرح می دهد «مفهوم امروزی نقد را می توان زاییده عصر روشنگری و اصول سه گانه آن یعنی آزادی، پیشرفت و عقلگرایی دانست. در این عصر بود که مفهوم نقد معنی و کارکرد جدید خود را پیدا کرد و به مثابه زیربنای تحول معرفت بشری پذیرفته شد. امانوئل کانت با اصرار می گفت که «دوران ما دوران نقد است و...» هیچ دانشی را مادامی که مورد بررسی نقد گونه قرار نگرفته است، نمی توان رد یا تایید کرد».
الحیدری فصل اول با عنوان «مبانی اجتماعی، فرهنگی و فلسفی مفهوم نقد» نامگذاری می کند. وی در این فصل ما را با مولفه هایی چون رهیافت های انتقادی در تفکرات یونان قدیم، نقد در تفکر اجتماعی و فلسفی دوره اسلامی، علم کلام و جامعه: آغازی بر جنبش روشنگری، نقد در عصر جنبش نوزایی در اروپا، مشخصات تفکر اجتماعی و فلسفی در عصر جنبش نوزایی، جنبش اصلاح دینی، رویارویی علم و کلیسا آشنا می کند. [۱]
«عصر روشنگری و مدرنیته» عنوان فصل دوم است. نویسنده در این فصل به مفاهیمی همچون انقلابیگری عصر روشنگری، روشنگری چیست، مشخصات اصلی عصر روشنگری، فلسفه تاریخ، نظریه های قرارداد اجتماعی و تکامل جامعه مدنی، مدرنیته و نقد فلسفی کانت، هگل و جوهر نقد فلسفی پرداخته است. [۲]
نویسنده فصل سوم را به «نظریه انتقادی؛ کوششی برای درک جهان و دگرگون ساختن آن» اختصاص می دهد. وی در این فصل به مباحثی همچون مکتب فرانکفورت- بنیانگذاری نظریه ای برای نقد در جامعه از نقد اندیشه تا انتقاد از جامعه، گفتمان های فلسفه انتقادی در برابر مکاتب فلسفی، نظریه انتقادی در برابر مکاتب فلسفی، نظریه انتقادی و انتقاد از خود، پدیده خودبیگانگی در جامعه سرمایه داری، نظریه انتقادی در دوران تبعید، نظریه انتقادی در حال حاضر، نقد و ارزیابی می پردازد. [۳]
الحیدری عنوان فصل چهارم را «پیشگامان مکتب فرانکفورت» نامگذاری می کند. وی ماکس هورکهایمر را پایه گذار نظری انتقادی می داند و آدونور را به عنوان فیلسوف سده بیستم معرفی می کند. او می آورد که مارکوزه بانی فلسفه اعتراض است، اریک فروم نیز از طرفداران مکتب فرانکفورت و دانش روان کاوی است، والتر بنیامین به عنوان اندیشمند گفتمان هنری مدرنیته نگرش انتقادی و سلبی را در نظریه پردازی ادبی و هنری برگزید. یورگن هابر ماس به عنوان اندیشمند- مدرنیته و پسا مدرنیته معرفی شده که در واقع نمونه ای برجسته از یک فیلسوف قاطع آلمانی است و یکی از مهمترین دستاوردهای هابر ماس بازنگری او در انتقادی مکتب فرانکفورت بود و همچنین وی در تحلیل خود از جامعه سرمایه داری معاصر آن را سرمایه داری متاخر(جامعه پسا صنعت، جامعه پسا مدرن) توصیف می کند. [۴]
فصل پنجم با عنوان «مدرنیته(نوگرایی) و پسا مدرنیته» نامگذاری می شود. الحیدری مدرنیته را نوگرایی می داند که مهمترین ویژگی آن گشودن باب تغییراتی است که دامنه آن حتی ممکن است جانمایه و حتی ذات آن را نیز در بر گیرد و پیرامون مباحثی چون؛ مکتب فرانکفورت و نقد مدرنیته، فلسفه اصالت وجود، پیش قراولان پسامدرنیته، رویکرد ساختارگرا: از زبان شناسی تا علوم اجتماعی، باردیگر مدرنیته، مکتب واسازی، میشل فوکو و نسل اختلاف، نقدی بر گفتمان پسامدرن، پسامدرنیته-جهانی شدن و گفت و گوی تمدن ها به بحث پرداخته است. [۵]
فصل ششم کتاب با عنوان «اسلام و مدرنیته» نامگذاری شده است. نویسنده معتقد است که جهان اسلام در دوران عباسی در بغداد و دیگر بلاد شاهد شکوفایی علمی است که از آن به عنوان عصر روشنگری نخست یاد می شود. وی در این فصل به مقایسه نهضت روشنگری اسلام و اروپا می پردازد و بیان می دارد که نهضت روشنگری اسلام از پشتیبانی طبقه اجتماعی خاصی برخوردار نبوده در صورتی که در اروپا نهضت روشنگری با منافع طبقه بورژوازی گره خورده بود. همچنین مفاهیمی چون انسان گرایی از منظر استقلال فلسفی، افول عقل مداری، شوک مدرنیته در جهان عربی اسلامی، اصطکاک و رویارویی با غرب، دلایل ناکامی نهضت تجددخواهی، مدرن سازی در شرق و غرب، فئودالیسم در شرق و غرب، ارزش های دینی و مدرن سازی را بررسی می کند. [۶]
فصل هفتم با عنوان «مدرنیته و گفتمان نقد در جوامع عربی» تحریر شده است. الحیدری در این فصل به مولفه های نقد؛ نخست: مفهوم نقد نزد عرب ها می پردازد. وی بیان می دارد که واژه «نقد» در زبان عربی واژه ای غیر سازنده تلقی می شود؛ واژه ای که هم خود بار منفی به همراه دارد و هم اینکه بر جست و جوی امر منفی دلالت می کند. ۲ واژه متفاوت و بسا متناقض نیز از ریشه همین کلمه مشتق می شود: یکی نقد و دیگری انتقاد. در ادامه به مولفه هایی چون؛ نقد ادبی، تکامل رویکردهای انتقادی، نقد فرهنگی، نقد فرهنگی در جهان عرب از نقد ادبی تا نقد فرهنگی، عبدالله الغذامی و مفهوم نقد فرهنگی، نظریه ای با هویت عربی در حوزه نقد، بحران گفتمان نقد در جهان عرب، نقد و روانشناسی شکست، نقد خرد عربی، دوم: نقد و گفتمان خود انتقادی، جنبه های علمی نقد، از نقد اندیشه تا نقد جامعه، آزادی- جانمایه اصلی نقد، روشنفکر و مفهوم نقد، سوم: گذار به مدرنیته در جهان عرب، مدرنیته و شعر در جهان عرب، جانمایه تجدد خواهی، مبانی فکری و نمادهای مادی مدرنیته، واهمه از مدرنیته، آزادی و توسعه، مدرنیته و عقلانیت، [۷] پرداخته شده است.
منابع
[۱] حیدری، ابراهیم، مفهوم نقد در نهضت های تجددخواه جهان عرب(با نگاهی به نظریه های مدرنیته و پسامدرنیته)، تهران: نشرعلمی و فرهنگی، ۱۳۹۹، ص ۱.
[۲] همان،ص ۵۱
[۳] همان،ص ۱۴۹
[۴] همان،ص ۲۵۱
[۵] همان،ص ۴۰۷
[۶] همان،ص ۵۸۷
[۷] همان،ص ۶۸۵
نظر شما