پرونده سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بسته شد و اصلاحطلبان ناکام از کسب نتیجه مطلوب، در انتخابات دیگر به ویژه شورای شهر پایتخت هم نتیجهای نگرفتند.
«جبهه اصلاحات ایران» به عنوان سازوکار جمعی اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات، بعد از رد صلاحیت ۹ نامزد مورد تاییدش از سوی شورای نگهبان، از هیچ یک از نامزدهای باقیمانده حمایت نکرد. با این حال، به احزاب عضو مجوز داد بر اساس تشخیص خود در انتخابات رفتار کنند. چنین شد که برخی از احزاب این جریان به انتخابات ورود پیدا کرده و با این استدلال که باید در برابر تلاش جریانی خاص برای یکدست کردن حاکمیت کنشگری کنیم، از «عبدالناصر همتی» حمایت کردند. رئیس دولت اصلاحات و برخی از چهرههای برجسته این جریان هم با منطقی مشابه حمایت از همتی را در دستور کار قرار دادند.
نتیجه رایگیری، اما ناکارکردی سیاست انتخاباتی اصلاحطلبان در این دوره با مولفههایی همچون رقیبهراسی را عیان کرد. همتی در مجموع با کسب ۲ میلیون و ۴۴۳ و ۳۸۷ رای، در رتبهای حتی پایینتر از آرای باطله ایستاد. این نتیجه از دید بسیاری از ناظران خیلی دور از ذهن نبود. مدتها قبل از انتخابات، رئیس دولت اصلاحات با علم به چالشهای این جریان و وضعیت جامعه به این واقعیت اذعان کرده بود که با «تکرار» او هم نمیتوان مردم را به پای صندوق رای آورد.
اصلاحطلبان و دلایل افول
با اینکه همه اصلاحطلبان از همتی حمایت نکردند، ولی از دید طیفی از صاحبنظران، میتوان شکست همتی آن هم با آرایی ۲.۴ میلیونی را به معنای شکست اصلاحطلبان دانست. «صادق زیباکلام» استاد دانشگاه تهران نتیجه انتخابات را به مثابه «تیر خلاص بر شقیقه اصلاحطلبان» بعد از ۲۴ سال حیات سیاسی دانست که به رغم حمایت بزرگان این جریان، در انتخابات شکستی به مراتب سنگینتر از دیگران را تجربه کردند.
برخی اما «مرگ اصلاحطلبی» را به رسمیت نمیشناسند و دلایل این شکست را در چالشهای ساختاری و تشکیلاتی جستجو و از لزوم بازنگری در روشهای سیاستورزی صحبت میکنند. «حسین نورانینژاد» سخنگوی حزب «اتحاد ملت» مشکل را از ناهماهنگیهای اصلاحطلبانه میداند. او گفته بالاخره معلوم نشد اصلاحطلبان وارد انتخابات شدند یا نشدند. در واقع هم وارد انتخابات شدند و هم نشدند. نه از فواید حضور در انتخابات بهرهمند شدند و نه از فواید عدم حضور در انتخابات.
نورانی نژاد افزوده است: با این روشهای موجود و طیشده نمیتوانیم نمایندگی سیاسی این بخش بزرگ جامعه را داشته باشیم. اصلاحطلبی نیازمند بازنگری، تغییر ویترین، دنبال کردن روشهای خلاقانهتر و... است.
از نظر «عباس عبدی» از دیگر چهرههای برجسته این جریان، در سطح نظری، عدول از اصول اساسی اصلاحطلبی و نداشتن راهبرد، در سطح تشکیلاتی تبدیل شدن به جمعهای نسبتا پیر، خسته و ناتوان، در سطح عملی، آلوده شدن به جریان فرصتطلبی و باری به هر جهت و از این ستون تا آن ستون فرج است و بالاخره در سطح فردی، غلبه کارگزاری و کارپردازی و در یک کلام تکنسینی سیاسی بر مفهوم واقعی و متعهدانه سیاست است.
پیش از این هم بسیاری از اصلاحطلبان چون«محمدرضا تاجیک» و «علیرضا علوی تبار» در مورد مخاطرات «قدرتخواهی» برای اصلاحطلبان سخن گفته بودند. آسیبی قدرتخواهی از این مفروض ناشی میشود که برای تداوم حیات و بقا، اصلاحطلبی ناگزیر از حضور در ساختار قدرت است. در برابر این رویکرد، دیدگاه دیگری قرار دارد که مبنای قدرت را جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی بک جریان معرفی میکند و اصلاحطلبان را به جای تلاش برای حضور در قدرت به هر قیمتی، به گفت و گو با مردم و احیای سرمایه اجتماعی دعوت میکند.
برخی دیگر اما دلایل این ناکامی را در چالشهای ساختاری فرااصلاحطلبی ریشهیابی میکنند. «سعید حجاریان» از نظریهپردازان این جریان در توییتی نوشت: «اصلاحات صندوق محور مُرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ به علت کهولت سن بوده است یا می توان رد پای قاتل یا قاتلانی را پیدا کرد؟»
از دید برخی تحلیلگران، رویههای جاری بررسی صلاحیت در شورای نگهبان، حتی در صورت تقویت بنیانهای اجتماعی اصلاحطلبی، به این جریان اجازه حضور و مشارکت در قدرت سیاسی را نمیدهد.
اصلاحطلبی در اندیشه بازسازی
فارغ از علت کاهش معنادار اقبال مردم به اصلاحطلبان، آنچه مشخص و مسلم است اینکه اصلاحطلبی نه مانند دهه ۷۰ و نه حتی دهه ۹۰ در میان مردم مورد اقبال و اتکا نیست. منتقدان بر این باورند که یا مردم پذیرفتهاند که اصلاحطلبی در مسیر اولویتهای آنان نیست یا رقیب توانسته با اثبات خود این گزاره را در ذهن جامعه معتبر سازد.
با وجود اینکه گروهی از اصلاحطلبان، خود را در پایان راه سیاستورزی میدانند، امروز گروهی از اصلاحطلبان بیش از هر زمان دیگری فرصت را برای بازسازی گفتمانی و ساختاری خود غنیمت میشمارند.
«محمد عطریانفر» عضو شورای مرکزی حزب «کارگزاران سازندگی» بر این باور است که اصلاح طلبان میتوانند در این فرصت تاریخی بدون اینکه در مقام پاسخگویی باشند به بازسازی تشکیلات، گفتمان و ارتباطات اعتمادآمیزشان با جامعه، گردش درستی انجام دهند. عطریانفر اظهار داشته است: جریان اصلاحات نگرانی ندارد خوشبختانه به لحاظ فضای امنیتی فضای آرامی داریم هیچ نگرانی نداریم و همه از آنچه که رخ داده، استقبال کردهاند.
برخی هم از تداوم حیات جریان اصلاحطلبی ولو با نیروهای تازهنفس سخن میگویند. رئیس دولت اصلاحات که نتوانست حتی با تاکید چندباره رای اصلاحطلبان را به نفع همتی وارد صندوق کند، در بیانیهای که رنگ و بوی امید میدهد آورد: آنچه در این انتخابات و انتخابات پیش حاصل شد آیا نشان نمیدهد که اعتبار اصلاحطلبان (نه اصلاحطلبی) در جامعه کاهش یافته است؟ امروز اگر شاهد فاصله میان ملت و حکومت هستیم، فاصله میان اصلاحطلبان و مردم و حتی بخش مهمی از علاقمندان آنان نیز قابل انکار نیست. این بنده کوچک خدا که همواره از اصلاحطلبی دفاع کرده و خواهم کرد خود را بیشتر در کنار رویشهای جدید و اصلاحات خواهی و مطالبات امروز آنان می بیند. باری آسیبشناسی و بازآفرینی ظرفیت اصلاح طلبی اصلاحطلبان که کمهزینهترین و پرفایدهترین راه بهبود وضع جامعه و تأمین خواستهای تاریخی است، امری لازم است.
در همین ارتباط سخنگوی حزب اتحاد ملت معتقد است: قاعدتا وقتی یک جریان دچار شرایط سخت سیاسی میشود، باید افراد آن بیش از گذشته به هم پناه ببرند و به هم نزدیکتر شوند. اتفاقی که پس از ۸۴ و ۸۸ برای اصلاحطلبان رخ داد. امیدوارم شرایط پیشرو به گونهای باشد که ما بتوانیم با یک خودانتقادی و ارزیابی درونی جریانی به هم پیوسته باشیم و البته نه محدود به افرادی که اصلاحات را شبیه به یک اداره و شرکت سهامی کردهاند.
حال باید دید اصلاحطلبانی که به عنوان حاملان و عاملان این تفکر سیاسی سال ها فراز و فرود در عرصه سیاسی و اجتماعی را تجربه کردهاند، این بار از شکست انتخاباتی به عنوان مبنایی برای رویش مجدد با نیروهای تازه نفس بهره خواهند برد یا با تکرارهای گذشته، مسیر افول را خواهند پیمود.
نظر شما