به گزارش روز یکشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، اقتباس سینمایی یعنی ترجمه یک اثر ادبی یا نمایشی به زبان تصویر. در تاریخ دیرینه سینما، از تئاترهای موزیکال و کتاب های داستانی و غیرداستانی پرفروش گرفته تا کتاب های مصور همواره سوژه ساخت فیلمهای پرمخاطب بودهاند. اقتباس آثار ادبی و نمایشنامههای شناخته شده در دوران فیلمهای صامت بسیار رایج بود و پس از آن نیز به پای ثابت سینمای قرن ۲۰ و ۲۱ تبدیل شد.
رمانهای دراکولا از برام استوکر نویسنده ایرلندی و شرلوک هلمز از آرتور کانن دویل نویسنده انگلیسی تاکنون بارها در اقتباسهای مختلف جلوی دوربین رفتهاند اما نویسندهای که آمار بیشترین تعداد اقتباس در تاریخ را دارد کسی نیست جز ویلیام شکسپیر نمایشنامهنویس معروف کلاسیک. نمایشهای شکسپیر تا به امروز سوژه انبوهی از آثار سینمایی و تلویزیونی جهان بودهاند؛ از موزیکال هالیوودی پرخرج داستان وست ساید (۱۹۶۱)، فیلم حماسی- تاریخی سریر خون (۱۹۵۷) و انیمیشن شیرشاه (۱۹۹۴) گرفته تا سریال زخم کاری خودمان که این روزها حسابی محبوب شده، همه و همه با الهام از نمایشنامههای این نویسنده افسانهای ساخته شدهاند.
اقتباسهای سینمایی بیش از نیمی از فیلمهای تولیدی در هالیوود را تشکیل میدهند و معمولا هم در جمع پرفروشترینهای گیشه قرار میگیرند؛ موفقیت تجاری اقتباسهای نسبتا جدید از رمانهای جی. آر.آر. تالکین و جی. کی. رولینگ خود گواهی بر این مدعاست. اما آیا میدانستید بسیاری از فیلمهایی که با اقتباس از رمانها و کمیکهای معروف ساخته شدند، مورد پسند خالقان اصلی این آثار نبودند؟ در ادامه به چند مورد از این اقتباسها نگاهی میاندازیم، اقتباسهایی که شاید در فهرست فیلمهای محبوب بسیاری از سینمادوستان باشد:
فیلم مری پاپینز (۱۹۶۴)، براساس مجموعه رمانهایی به همین نام نوشته پی.ال. تراورس
تراورس و والت دیزنی در جریان ساخت فیلم مری پاپینز آنقدر رابطه کاری متشنجی داشتند که در سال ۲۰۱۳ یک فیلم دیگر به اسم نجات آقای بنکس درباره این رابطه ساخته شد. تراورس با وجود کنترل و نظارت تمام و کمالی که بر جریان ساخت این فیلم اعمال کرد در نهایت از سکانسهای انیمیشنی و تعدیل وجه سختگیرانه شخصیت پاپینز متنفر شد. خانم نویسنده آنقدر از این فیلم متنفر بود که در طول پیش نمایش آن تمام مدت اشک ریخت.
پرسی جکسون و دزد صاعقه (۲۰۱۰) و پرسی جکسون و دریای هیولاها (۲۰۱۳) براساس مجموعه داستانهای پرسی جکسون نوشته ریک ریوردن
ریوردن و البته طرفداران مجموعه کتاب های پرسی جکسون آشکارا ناامیدی خود را از اقتباسهای سینمایی این مجموعه ابراز کردهاند. اگرچه ریوردن هیچوقت این فیلمها را نگاه نکرد اما فیلمنامه آنها را خواند و همین برایش کافی بود. وی در سال ۲۰۱۸ نامهای خطاب به تیم فیلمسازی نوشت و به آنچه درباره این فیلمها نگران و ناامیدش میکرد، اشاره کرد. بالا بردن عمدی سن کاراکترها و فیلمنامه افتضاح از جمله نکاتی بود که در این نامه انتقادی به آنها اشاره شد. شاید اقتباس آتی دیزنی پلاس از این مجموعه داستانی، بتواند این اشتباهات را تصحیح کند.
درخشش (۱۹۸۰)، اقتباسی از رمانی به همین نام از استیون کینگ
اگرچه فیلم درخشش یکی از فیلم ترسناکهای کلاسیک تاریخ سینماست اما کینگ به شخصه چندان تحت تاثیر این فیلم قرار نگرفت. نظر وی که لقب پادشاه وحشت را یدک میکشد، این بود که جک تورنس در فیلم قوس شخصیتی (روندی که در آن شخصیت در پی وقوع مسائلی خاص یا طی کردن کنکاشی درونی دچار تحول و تغییر میشود) لازم را ندارد. او یک بار هم گفته بود شخصیت زن فیلم، وندی، نقشش این است که فقط جیغ بکشد و احمق بازی دربیاورد بنابراین یکی از ضدزنترین کاراکترهای سینماست در حالی که در کتاب اینطور نبود.
فیلم ویلی وانکا و کارخانه شکلاتسازی (۱۹۷۱) از رمان چارلی و کارخانه شکلات سازی نوشته رولد دال
اگرچه رولد دال کسی بود که فیلمنامه ویلی وانکا و کارخانه شکلات سازی را نوشت اما همچنان از فیلمی که در نهایت براساس سناریوی خودش ساخته شد، رضایت نداشت. دال فکر میکرد جین وایلدر برای بازی در نقش صاحب کارخانه شکلاتسازی مناسب نیست و از تغییرات کوچکی که در فیلمنامه اعمال شده بود، ناراحت شد.
فیلم پرتقال کوکی (۱۹۷۱) براساس رمانی به همین نام از آنتونی بورخس
ظاهرا کوبریک در جلب رضایت نویسندگان آثاری که دست به اقتباسشان میزد، مهارت چندانی نداشت! اگرچه بورخس در ابتدا از اقتباس سینمایی رمان ضدآرمانشهری خود راضی بود اما این رضایت اولیه چندان طول نکشید؛ وی پس از مدتی به تصمیم کوبریک برای حذف بیست و یکمین و آخرین فصل کتاب از داستان فیلم معترض شد (تا سال ۱۹۸۶ میلادی، کتاب پرتقال کوکی در آمریکا بدون فصل ۲۱ چاپ میشد، از ترس آن که مبادا تحول ناگهانی شخصیت فوق خشن داستان، مخاطب را قانع نکند).
بورخس همچنین از سود اندکی که از این اقتباس نصیبش شده بود، شکایت داشت. خصومت بورخس با کوبریک تا جایی ادامه داشت که در نمایشنامه اقتباسی که این نویسنده در سال ۱۹۸۷ منتشر کرد، مردی که ریشی شبیه به کوبریک داشت، از روی سن به پایین پرت میشد.
فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته (۱۹۷۵)، اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته کن کیسی
کن کیسی هیچوقت فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته را تماشا نکرد اما به این معنا نیست که از آن دل خوشی داشت. کیسی به محض این که فهمید در فیلم رئیس برومدن راوی داستان نیست، با اقتباس سینمایی اثرش مخالفت کرد. صرفنظر از احساسی که کیسی به فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته داشت، این فیلم موفق به دریافت ۵ جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه شد.
فیلم شارلوت عنکبوته (۱۹۷۳) براساس رمانی به همین نام از ای. بی. وایت
وایت برای اعمال نظر بر ساخت این اقتباس سینمایی با تیم انیمیشن سازی هانا باربرا جنگید و در بعضی موارد موفق هم شد، از جمله نمایش مرگ شارلوت عنکبوته در فیلم آن هم به رغم نگرانیهایی که تیم سازنده از تاثیر این صحنه تاریک بر مخاطب نوجوان فیلم داشتند. با این وجود، وایت و همسرش همچنان از فیلمی که براساس این کتاب ساخته شد متنفر بودند و در نامههای خصوصی از آن به عنوان «تحریف آشکار» یاد میکردند.
فیلم صبحانه در تیفانی (۱۹۶۱) براساس کتابی به همین نام اثر ترومن کاپوتی
ترومن کاپوتی باور داشت تنها یک بازیگر زن در جهان هست که میتواند به خوبی از پس بازی در نقش هالی گولایتی داستانش برآید و آن هم کسی نیست جز مرلین مونرو. وقتی به جای مونرو، آدری هپبورن برای بازی در این نقش انتخاب شد، کاپوتی باقی عمرش را به انتقاد از اقتباس سینمایی صبحانه در تیفانی گذراند و معتقد بود این فیلم بدترین انتخاب بازیگر در تاریخ سینما را داشته است. آنطور که جرالد کلارک در کتاب زندگینامه کاپوتی نوشته، هالی مخلوق محبوب این نویسنده بود و احتمالا شدت ناامیدی و خشم او از این فیلم هم در همین مساله ریشه داشت.
فیلم چینخوردگی در زمان (۲۰۰۳) براساس رمانی به همین نام نوشته مادلین لنگل
در اینجا مقصود فیلم تلویزیونی چینخوردگی در زمان است که اوایل دهه ۲۰۰۰ ساخته شد نه فیلمی که آوا دوورنی با بازی اپرا وینفری ساخت چون لنگل ۱۱ سال قبل از اکران آن از دنیا رفته بود. لنگل درست قبل از پخش این فیلم در مصاحبه با مجله نیوزویک گفته بود نگاهی گذرا به آن انداخته است. وقتی خبرنگار نیوزویک پرسید آیا فیلم انتظاراتش را برآورده کرده است یا نه، لنگل پاسخ داد: بله. انتظار داشتم بد باشد و هست!
فیلم دل نادان من (۱۹۴۹) براساس داستان عمو ویگیلی در کانکتیکات از مجموعه نه داستان جی. دی. سلینجر
اگر برایتان سوال شده چرا ناطور دشت هیچوقت فیلم نشد، جواب در فیلم دل نادان من است. سلینجر آنقدر از این فیلم متنفر بود که با خودش عهد کرد دیگر هرگز حق اقتباس هیچکدام از آثارش را واگذار نکند. داستان فیلم نسبت به محتوای کتاب خیلی تغییر داده شده بود و نقدهای منفی بسیاری گرفت؛ از آن به بعد هروقت اهالی هالیوود با سلینجر تماس میگرفتند، گوشی را برنمیداشت.
فیلمهای از جهنم (۲۰۰۱)، انجمن نجیبزادگان عجیب (۲۰۰۳)، وی مثل وندتا (۲۰۰۵)، نگهبانان (۲۰۰۹) و بتمن جوک مرگبار (۲۰۱۶) براساس کتاب های مصور اثر آلن مور
آلن مور نویسنده سرشناس انگلیسی نهایت تلاشش را کرده تا حساب خود را از اقتباسهای سینمایی آثارش جدا کند چون معتقد است آزادی عملی که در کتابهای مصور وجود دارد در هیچ مدیوم هنری دیگری نمی توان یافت. اما هالیوود به هر حال چند بار دست به اقتباس کمیکهای مور زد که از نظر نویسنده همگی بد بودند؛ مور فیلم وی مثل وندتا، که در فارسی به نام الف مثل انتقامجو شناخته میشود، را تمثیلی از دوران ریاست جمهوری بوش میداند از طرف مردمی که شهامت ساخت یک طنز سیاسی درباره کشور خودشان را نداشتند و از نحوه نمایش شخصیت اصلی داستان از جهنم هم انتقاد کرده است. اگر می پرسید پس چرا اصلا مور حق اقتباس آثارش را فروخت؟ جواب این است که فکر نمیکرد واقعا فیلمی ساخته شود!
نظر شما