فلسفه اشراق یکی از سه مکتب فـلسفه اسلامی است که در سده ششم توسط شیخ شهاب الدین سهروردی تأسیس شد. شیخ شهاب الدین سهروردی فیلسوف و عارفی با حکمتی آمیخته از معرفت نظری، طریقت و سلوک عملی است. در حکمت او، مقام نظر و عمل آنچنان آمیختهاند که نرفته راه و گام ننهاده در سلوک را نمیتوان حکیم نامید. در آثار او عناصر اصلی سلوک و منازل و احوال سالک از مرتبه بیداری تا فنا و اتصال به عالم نور ترسیم شده است. سهروردی توجه خاص به عـرفان و تصوف داشت به گونهای که یکی از منابع مهم فلسفه اشراق به حساب میآید.
بیشتر آثار فارسی سهروردی رنگ عرفانی دارد اما همه آنها بیانگر طریقت او و شیوه اش در سیر و سلوک نیست. بعضی از آثار مانند آواز پر جبرییل که بهگفته بعضی محققان از مهمترین رسـایل فـارسی او به شمار می رود، بیشتر نگاه معرفت شناختی او را بیان میکند اما از مراحلی که سالک به آن باید برسد یعنی شهود را در آنجا بیان کرده است. بنابراین بعضی از آثارش حاوی دستورهای عملی وی برای سیر و سلوک است و برخیها هم فقط دیدگاه و تحلیلهای نظری او را نشان میدهد.(۱)
ترک دنیا سیر و سلوک سهروردی
سیر و سلوک مورد نظر سهروردی و عناصر تشکیل دهنده آن، تقریباً مشترک با دیگر صوفیان و عارفان هم عصر خود است. او از سالکان و طالبان حقیقت میخواهد که ترک دنیا کرده و لباس زهد بر تن کنند. همین که سالک توانست تعلقات این دنیایی خود را به کناری نهد، انوار الهی بر او شروع به اشراق میکند. نکته شایان ذکر این که قرآن و حدیث از منابع فلسفه و عرفان سهروردی است. عرفان سهروردی از این ۲ منبع گران بهای آسمانی و الهی بهره فراوان برده است و موارد زیادی از رساله هایش مزین به آیات قرآن و احادیث است. او معتقد است که سالک بدون این دو منبع به گمراهی میرود.(۲)
دیدگاه سهروردی در تصوف و عرفان
فلسفه اشراق ترکیبی از اندیشه و شهود است که تصوف و عرفان یکی از منابع و ارکان مهم آن بهشمار میآید. سهروردی با مبانی خاص خود در مورد جهان و انسان ضرورت نوعی سلوک را برای آدمی اثبات میکند. حکمت او در واقع نقشهای از دار وجود است که به کمک آن غریب عالم غربت غربیه میتواند از ظلمتکده عالم ماده به مشرق عالم وجود که همان عالم ملکوت است، راه پیدا کند و با درک رموز و اسرار عالم به اصل خویش یعنی عالم نور یابد و قطره نوری خـود را بـه اقیانوس انوار پیوند دهد.
خود شناسی و علم النفس از مباحث بنیادی حکمت اشراقی است. خود شناسی سهروردی حرکت استعلایی نفس است که از عالم ماده آغاز و به معنا میانجامد. نفس در حکمت او جایگاه خاصی دارد. در فلسفه اشراق قرابت و تجانس میان حکمت اشراق با جوهر تعالیم عرفان و رابطه معنوی سهروردی با تصوف و تأثیر مبادی و اقوال صوفیه در اندیشههای او باعث شده، مکتب او رنگ و جلوهای مخصوص به خود بگیرد.(۳)
سهروردی با نقد روش ارسطو و ابن سینا در تبیین هستی اعلام مـیدارد که برای تحقیق در مسایل فلسفی بهویژه حکمت الهی تنها اسـتدلال و تـفکرات عقلی کافی نیست. سهروردی با اینکه فیلسوف است اما اعتقاد دارد که ریاضت و سیر و سلوک و بریدن از غیر حق و پیوستن به او را نباید از یاد برد، تا بلکه انسان بتواند به حقایقی که پشینیان به آن رسیدهاند، دست یابد.
یکی از اختصاصات عرفان سهروردی بیان رمز گونه و تمثیلی و نمادین اوست. وقتی که به رسایل او مراجعه میکنیم، میبینیم که بیشتر طریقه خود را بهگونهای تمثیلی و رمزی بیان میکند و سالک پیرو خود را در قالب عباراتی کنایی، تمثیلی، استعاری و رمزگونه دعوت به سیر و سلوک میکند.
سهروردی مخاطب حکمت الاشراق خود را شخصی میداند که هم در حکمت استدلالی و فلسفی و هم در علوم باطنی قوی و عالم بـاشد و خود میگوید: حقیقت حکمت الاشراق را ابتدا از طریق رؤیت و مشاهده کسب کرده است.
شیخ اشراق، حکیم و عارفی پایبند به شریعت است، هرگز توجه به عالم بـاطن وی را از حکم ظاهر باز نمیدارد. او قرآن و حدیث را تنها معیار حقیقی میشناسد و از نظر او هر سخن کـه به آن ۲ برگردد و هر عملی که به شرع و قانون الهی و سنت پیامبر(ص) مستند باشد، اعتقاد و ارزش دارد و هر چه غیر آنها سخن بیهوده است و نتیجهاش گمراهی است.(۴)
عناصر مهم عرفانی از نگاه سهروردی
عرفان در حیطه نظر و عمل مشتمل بر مقولاتی است که آن را از سایر دستگاهها متمایز میسازد. عناصر عرفانی که سهروردی در آثار خود بر آن انگشت مینهد، طبق تقسیم بندی عارفان برخی از مقوله حال، برخی مقام و بـرخی از قـبیل توصیه و نکاتی است کـه سالک را در مسیر خود، تواناتر میسازد. یکی دیگر از عناصر سیر و سلوک سهروردی اهلیت و قابلیت داشتن است. سهروردی معتقد است کـه اولاً «چون با نااهل سخنگویی سیلی خوری و سخنی که فهم نکنند بر کفر و دیگر چیزها حمل کنند و هزار چیز اینجا تولد کند». او معتقد است: سخن را باید بـا اهـل او در میان گذاشت و نااهلان از سخن مردان حقیقت گریزاناند.
گرایش به آراء و میراث گذشتگان ایرانی
سهروردی برای اینکه سالک حقیقتبین باشد و اینکه چگونه چشم بصیرت او گشوده شود، دسـتورالعملهایی را بـرای ریـاضتکشی تـوصیه مـیکند. از او مـیخواهد که «اندرون خالی دارد» تا انوار معرفت در آن بیند. از نظر سهروردی سالک باید در تمام مراحل توکل داشته بـاشد. توکل کردن به حضرت حق تا این اعمال کارگر شود. سهروردی در فضای حاکم دوره حیات خود به شدت گرایش به آراء و میراث گذشتگان ایرانی خود داشته است. پیگیری چگونگی متأثر شدن فرهنگ، اندیشه و عرفان اسلامی از ایران باستان که در آثار و آراء وی موج می زند از همین جا نشأت می گیرد. ثانیاً عرفان عارفان دوره اسلامی در ایران همان اندیشه ایران پیش از اسلام است. البته با این تفاوت که رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته و از متن ناب قرآن سیراب می گردد. برای مثال آنجا که می گوید: همه هستی از سرچشمه نورالانوار به وجود می آید، این مطلب جزو اندیشه ایرانیان باستان است و در عین حال با کلام قرآنی نیز مطابقت دارد «الله نور السموات و الارض».
سهروردی نه تنها جمع اندیشه ایرانی و اسلامی که ریشههای تفکر و عرفان اشراقی در شرق و غرب جهان در طول تاریخ را در اندیشه خود معرفی میکند. سوم اینکه جنس نوری که در اندیشه سهروردی وجود دارد «معرفت و دانش» است. یعنی نور و حقیقت آن در قالب آگاهی و شعور معنا مییابد؛ حضور نور همزمان است با شناخت همه چیز، بنابراین نور یعنی شناخت و علم و به همین علت هم باعث شناخت است. شیخ نیز همواره به زبان رمز و اشاره به مطلب اشاره میکند. پس خلقت یعنی پرتوافکنی نوری که از منشأ نورالانوار فیضان می کند. از این رو نوری که سهروردی از آن دم می زند، کاملاً عینی و وجودی است.(۵)
منابع:
۱. امین رضوی، مهدی، (۱۳۷۷), سهروردی و حکمت اشراق، ترجمه مجدالدین کیوانی، تـهران: نـشر مرکز.
۲. رومی، مولانا جلال الدین محمد, (۱۳۷۰)، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسون، تهران: انتشارات توس.
۳. سجادی، سید جعفر, (۱۳۷۶), شرح رسایل فارسی سهروردی, تهران: نشر سوره.
۴. سهروردی، شیخ شهاب الدین, (۱۳۸۰), مجموعه مـصنفات، ج:۱، تـصحیح و مقدمه هانری کربن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
۵. عقل سرخ، (۱۳۶۱), تهران: انتشارات مولا.
نظر شما