به گزارش ایرنا، برای تهیه گزارش در مورد انتظارات مردم از رییس جمهوری سیزدهم گشتی در شهر زدم و از شهروندان سوال پرسیدم و جالب این است که بیش از ۹۰ درصدشان درخواستهای مشابهی داشتند.
ابتدا به بازار بزرگ تهران سری زدم و بین جمعی از مردم این سوال را پرسیدم و از جمعیت خواستم که یکی یکی جواب دهند؛ اما انگار همه منتظر چنین سوالی بودند و هیاهویی در جمعیت به پا شد.
یکی از ته جمعیت با صدای بلند داد زد: ما انتظار داریم که رییس جمهوری جدید مشکل گرانی را حل کند.
دیگری که نزدیکتر بود و مردم اطرافش را برانداز میکرد گفت: من انتظار دارم که رییس جمهوری به مسئله تورم توجه بیشتری داشته باشد.
پیرمردی شیکپوش که پسری نوجوان نزدیکش ایستاده بود و به نظر نوهاش میآمد خیلی آرام گفت: به نظر من باید بیکاری را ریشهکن کند و گرانی را از بین ببرد.
وی ادامه داد: جوانها گناه دارند؛ نمیتوانند با این اوضاع اقتصادی زندگی مشترک را آغاز کنند و صدالبته که حق دارند.
نوهاش در ادامه حرف پدربزرگ گفت: من الان دانشآموز هستم اما استرس آینده را دارم؛ چراکه برادر بزرگم مدرک کارشناسی ارشد دارد و بیکار است و من نیز میترسم به سرنوشت اون دچار شوم؛ من در این سن باید به فکر درس و مشق باشم نه اینکه استرس آینده اجازه ندهد روی درسم تمرکز کنم.
وی تاکید کرد: درخواستم از رییس جمهوری جدید این است که فضای جامعه را آرام کند تا نسل ما بتواند روی درس تمرکز کافی داشته باشد.
آقا و خانمی مسن در بین جمعیت گفتند که بازنشسته تامین اجتماعی هستند و از وضع نابسامان حقوقها گلایه دارند.
هر ۲ آنها تاکید داشتند که حقوقشان کفاف چند شب مهمان کردن بچه و نوههایشان را نمیدهد و دیگر هزینههای دکتر و دارو که بیشتر آنها به دلیل خارجی بودن شامل بیمه نمیشوند، جای خود دارد.
خانمی کارمند که لباس فرم اداری به تن داشت نیز گفت: رییس جمهوری جدید باید بتواند تورم و بیکاری را مهار کند؛ جمله ای که بارها در جمع ها و گفت و گوهای مختلف مردمی از اقشار مختلف جامعه شنیدم و گویی این مهمترین خواست مردم از رییس جمهوری سیزدهم است.
بازار را به مقصد میدان انقلاب ترک کردم و در آنجا با چند جوان دانشجو به صحبت نشستم. یکی از آنها که خود را علی معرفی کرد، به ایرنا گفت: من دانشجوی ارشد رشته مکانیک هستم اما به آینده کاری هیچ امیدی ندارم و این حس تنها مختص من نیست.
وی اضافه کرد: بیشتر دوستانم حس مشابهی دارند، به همین دلیل به فکر مهاجرت هستم؛ چراکه در کشورمان با این اوضاع خراب اقتصادی به جایی نمیرسیم و تنها انتظار من از رییس جمهوری این است که وضعیت بازار کار را درست کند.
علی ادامه داد: اگر اوضاع اقتصادی ایران درست شود، قول میدهم که هیچ جوانی دوست ندارد، وطن خود را رها کرده و به غربت برود.
مهسا دیگر دانشجویی بود که در ادامه صحبتهای علی با خندهای تلخ گفت: در این خیابان اگر بگردید و دانشجویی بیابید که به آینده امید داشت، من جایزه خواهم داد.
این دانشجو ادامه داد: مسئله اشتغال در ایران در انحصار یک عده است و برای استخدام شدن باید پول یا پارتی داشته باشید؛ در غیر این صورت باید برای کار به شرکتهای خصوصی برویم که آن نیز چالش های خاص خود را دارد.
صحبت با جوانان بیست و چند سالهای که به آینده کاری امیدی ندارند تجربه تلخی بود و تنها خواست آنها از رییس جمهوری جدید این بود که وضعیت بازار کار در کشورمان اصلاح شود و به صورت جدی پیگیر حل این مشکل باشد.
میدان انقلاب را به سمت میدان ولیعصر(عج) ترک کردم و در آنجا به خانمی میانسال برخوردم که در حال خرید ماسک بود. نزدیکش رفتم و پرسیدم از رییسجمهوری جدید چه انتظاری دارید؟ و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود و بغضی در گلو داشت، گفت: تنها انتظار من این است که روند واکسیناسیون را بهبود ببخشد تا هیچ مادری همچون من داغدار پسرش نشود.
این مادر داغدار ادامه داد: محمدِ من تازه ۱۹ سالش شده بود و شوق درس و دانشگاه داشت. تو را به خدا قسم، به فکر واکسن باشند تا هیچ مادری مثل من داغدار فرزند خود نشود.
شنیدن درد مردم سخت و اگر کاری در راستای بهبود وضعیت از دست انسان بر نیاید، تحمل شنیدنش سختتر است.
سمت میدان هفت تیر به راه افتادم و در راه به چند دستفروش برخوردم که کنار خیابان بساط کرده بودند. نزدیکشان رفتم و به یکی از آنها گفتم که فکر کن جای من، رییس جمهوری جدید دارد از شما خرید میکند. چه انتظاری از وی دارید: با چشمانی سرشار از تعجب پرسید که خودت باورت می شود رییس جمهوری ایران مثل یه فرد عادی بیاید در خیابان و از یکی همچون من خرید کند؟
منتظر جواب من نماند و گفت: به فرض محال که رییس جمهوری آمد و از من خرید کرد، تنها خواست من از وی این است که مدتی در خانه های پایین شهر با ما زندگی کند تا شاید درد ما را بفهمد و بتواند برای ما کاری کند.
یکی از همکارانش که نزدیک ما بود با لحنی مودبانه گفت: رییس جمهوری یک کشور تا همرنگ مردمش نباشد، نمیتواند برای حل مشکلات مردم قدم مثبتی بردارد، حتی اگر نیتش کار کردن باشد؛ چراکه به درد مردم آگاه نیست و نمیتواند کاری از پیش ببرد.
وی ادامه داد: من لیسانس ادبیات را از یکی از دانشگاههای دولتی تهران گرفتم و خواهرم معلول جسمی حرکتی است و پدرم ۲ سال پیش درگذشت؛ من نیز برای اینکه بتوانم مخارج خانواده را تامین کنم، مجبور شدم به دست فروشی روی بیاورم.
وی اضافه کرد: تنها خواستهای که از رییس جمهوری سیزدهم دارم این است که به فکر بازار کار برای ما جوانان باشد چراکه هیچکدام از هم نسلیهای من به آینده امیدی ندارند.
یک جفت جوراب از آنها خریدم و وقتی خداحافظی کردم یکی از آن ۲ با لبخندی که گوشه لبش نقش بسته بود گفت: اگه روزی رییس جمهوری را دیدید سلام من را به وی برسانید و بگویید رضا گفت اگه مسیرش به این اطراف خورد از ما جوراب بخرد و قول میدهم با وی ارزان حساب کنم.
به گزارش ایرنا، بهبود وضعیت بازار کار، ارتقاء مولفه های اقتصادی، شتاب گیری فرایند واکسیناسیون، بهبود شرایط معیشتی و رسیدگی به چالش های بازنشستگان، شاید مهمترین خواسته های پایتخت نشینان از رییس جمهوری سیزدهم بود؛ خواسته هایی که امید می رود در مدت مدیریت آیت الله دکتر سید ابراهیم رییسی در پاستور، محقق شوند.
نظر شما