مجتهدی عالیقدر، فقیهی ورزیده و اسلام شناسی درد آشنا که همواره خود را در محضر امام زمان خویش در جایگاه ماموم می دید و با تبعیت محض پیشتاز در مبارزات سیاسی علیه رژیم ستم شاهی بود.
در نگاه علوم سیاسی میتوان وی را جامعه شناس و روان شناس خبره سیاسی و آشنا به مسائل جهان اسلام و امور بین الملل تلقی کرد که با عقلانیت و ادله، انقلاب سفید شاه و مردم در دهه ۴۰ را به زیان ملت و مملکت میدانست. در ارتباط با لایه های اجتماعی، شکاف های اجتماعی و فاصله طبقاتی را مو شکافی میکرد.
در رفع محرومیت «حاکمیت الله مبتنی بر اصل خلل ناپذیر ولایت فقیه» درس های امام خمینی(ره) در سال ۴۷ مطرح شده در نجف را ملاک میدانست. ایشان در نجف در کنار امام راحل به درستی از این حقیقت دفاع میکرد و با داشتن شاگردانی مانند روحانی شهید سیدمصطفی الحسینی ملقب به سفیر بیداری در سفر به چهار گوشه جهان از وضعیت دنیا و شرایط اشغال فلسطین، مصر، پاکستان، لبنان، افغانستان، چگونگی بالا رفتن پرچم لاالهالاالله در سرزمین کمونیستی کوبا و نیز موج اسلام خواهی و اسلام گرایی در کشورهای آفریقایی، آسیایی، آمریکا و اروپا از سرمایه چنین سفرایی در جریان امور قرار میگرفت.
خاطرم هست روحانی جوان شهید سیدمصطفی الحسینی که شرح حال آن در کتاب سفیر بیداری انتشارات ابراهیم هادی آمده است، روزهای نخست انقلاب پس از بازگشت از ۲۷ کشور و مبارزه با اسرائیل غاصب در کنار شهید چمران و خانم مرضیه حدیدچی (دباغ) و فلسطینیان محضر آیت الله مدنی مشرف گردید تا حضرت آیت الله را در جریان حرکت مسلمانان و زمینه آگاهی آنان در برچیدن نظام سلطه در دنیا قرار دهد.
سیدمصطفی به نوعی پس از ناکام گذاشتن طرح دستگیریش در دهه پنجاه از سوی ساواک حامل پیام مردم افغانستان و احمد شاه مسعود در مبارزه با نظام مارکسیستی شوروی به آیت الله مدنی بود. او پس از دیدار با آیت الله به قصد عزیمت به محل اقامت امام راحل در سانحه ای مشکوک در مسیر قم آسمانی شد.
آیت الله مدنی فردی بصیر، لحظه شناس و به روز در صحنه یاری نهضت امام خمینی(ره) می درخشید، فرمایشات حضرت امام را طراحی و بر علیه حکومت پهلوی با قوت ساماندهی و اجرا میکرد. سرمایه وی اعتماد به معتمدین، سالمندان، استفاده از ظرفیت و تجارب آنها و ایجاد زمینه فعالیت جوانان و باز کردن میدان برای جوانان (همان نکته ای که امروز در بیانیه گام دوم انقلاب از آن به نام جوانگرایی یاد میشود) از خصوصیات مدیریتی ایشان بود.
قدرت فکری و مدیریت میدانی و جهادی در فرماندهی صف و ستاد خاطره شیرینی است که از سیدالعلماء به یادگار مانده است. فرماندهی میدان و حضور در صف نظیر ممانعت از پیوستن نظامیان ارتش شاهنشاهی(۲۱ بهمن ۵۸) هرگز فراموش شدنی نیست. او پس از بسیج مردم و دستور حرکت در جلوگیری از عبور تانک ها در میان مردم و ارتشیان که به انقلاب پیوسته بودند، بر فراز یک دستگاه تانک، صلابت فرماندهی قرارگاه انقلاب اسلامی را در تاریخ مبارزات مردم همدان به ثبت رساند.
مردم شهر همدان استجابت دعای ایشان را در خلع سلاح تانکها و مسلح شدن مردم در آن روز به چشم ملاحظه کردند که این از زوایای پنهانی است که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است. اتخاذ تصمیم و پشتیبانی از نیروهای انقلابی از برجستگی فرماندهی ایشان در ستاد است. مشورت می کرد و پس از مشاوره قاطعانه در انجام کار تصمیم به ابلاغ میگرفت، در عین حال اهل ذکر،تهجد، گریه بر مصائب اهل بیت(س) به ویژه سید و سالار شهیدان بود.
منبرهای آتشین، گداخته به عشق ذوات مقدسه با لحن شیرین آذری در مسجد جامع چنان دلنشین و فراگیر بود که هر مخاطبی را میخکوب و هر مسلمان انقلابی را در مبارزه با استکبار و اقامه دین ترغیب و تحریض میکرد.
به دستور این شهید محراب در منبر مسجد جامع همدان که اشک شوق سیمای نورانی او را نقره فام کرده بود. مردم به تدارک استقبال از پرواز انقلاب و بازگشت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی در 12 بهمن ۵۷ مبادرت کردند، صف در صف، اتوبوس در اتوبوس، ستونی از انسانهای پاکباخته در پیشواز از مراد خود به نفس گرم و نفوذ کلام آیت الله مدنی که انصافاً ذوب در ولایت امام راحل بود عازم مهرآباد تهران شدند که این نیز به عنوان اولینها از افتخارات مردم این دیار محسوب می شود.
حفظ زندگی طلبگی، ساده زیستی، مردم داری و مردم یاری، هم زیستی و مسالمت با آحاد مردم به ویژه قشرهای کم برخوردار، رفتار عملی مطابق نص صریح قرآن در حفظ اعتماد عمومی، سرمایه های اجتماعی، ظلم ستیزی، مبارزه با فساد، اشرافیگری، رانت و ارتشاء از خصلت بارز ایشان در هدایتگری مردم در انقلاب اسلامی است.
روزگاری که کارکنان شریف صنعت نفت بر علیه رژیم ستمشاهی در اعتصاب به سر می بردند و مردم کمبود نفت داشتند او از نفت در حد روشن کردن حتی یک بخاری بهره نگرفت، زیرا مردم را دچار مشکل می دید و خود را شریک مشکل آنها میپنداشت.
بعد از فاجعه هفدهم شهریور ۵۷ و کشتار بی رحمانه رژیم سفاک در میدان ژاله تهران(شهدا)، اسلاید و تصاویر شهدا تازه به دست انقلابیون شهرستانها رسیده بود، در آن ایام(آذر ۵۷) آیت الله مدنی نیز از تبعید به همدان باز گشته بودند، به منظور افشای جنایات رژیم پهلوی به اتفاق تعدادی از رفقا به همراه یک دستگاه معمولی پخش اسلاید و آپارات ۸ میلی متری که روی پرده می انداختند روانه روستاهای اطراف شدیم.
پس از استقرار و پخش فیلم و اسلاید در روستای امزاجرد و حرکت به طرف جورقان شاهد حضور آیت الله مدنی در زمینه تبلیغ و سخنرانی بودیم. ماموران شاه وحشتزده به پراکنده کردن اجتماع مردم میپرداختند. اما نماینده حضرت امام در استان بدون واهمه و ترس به رسالت خود عمل می کرد و ماموران مستاصل و درمانده از این ماجرا بودند.
نماینده ولی امر مسلمین به تاسی از جد بزرگوارش حسین بن علی(ع) مصداق واقعی و تجسم عینی آمر به معروف و ناهی از منکر بود. هرگاه اجتماعات بزرگ و تظاهرات مردمی بر علیه رژیم شاه شکل میگرفت در خاتمه برنامه وی با اقامه نماز جماعت با حضور هزاران نفر از مردم شرکت کننده در راهپیمایی، تابلویی از عبودیت و مکتبی بودن مردم انقلابی را در انقلاب اسلامی در میدان بزرگ شهر به رخ طاغوتیان و ناظران جهانی میکشید. اقامه نماز را دوری از فحشا و گناه و تأمین سلامت جامعه از منجلاب ساخته و پرداخته افکار شیطانی شاه و اجانب حامی دستگاه ظالمه می دانست.
آیت الله مدنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تثبیت نظام و حمایت از رهبری در جایگاه امامت جمعه و نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری با برخورداری از اجتهاد و مبانی فقهی بر پیشانی پشتیبانی از ولایت مطلقه فقیه در عصر غیبت چون آفتاب در سپهر انقلاب اسلامی نمایان شد. به نظر می¬رسد سیره چنین راد مردی، که عمری با زهد، تقوا، مجاهدت و عرفان سیاسی در راه خدا توانست الگویی موفق برای همه اعصار و نسل ها در پیروی از امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف و نائب برومندش ولی فقیه زمان در حفظ حدود و ثغور اسلام ناب محمدی و کیان جمهوری اسلامی و تمامیت ارضی کشور در جغرافیای جهان اسلام و نقشه سیاسی عالم فراگیر گردد. می¬تواند منشور کامل در استمرار انقلاب اسلامی در مکتب حاج قاسم و جبهه مقاومت در سراسر عالم باشد.
* «محمدجواد بیات» عضو شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان همدان و از شاگردان آیت الله مدنی در دوران انقلاب
به گزارش ایرنا، آیت الله مدنی(۱۲۹۳ -۱۳۶۰ش) به دنبال مبارزاتش در دهه ۱۳۴۰ چندین بار توسط ساواک دستگیر و تبعید شد و در چنین شرایطی به بیماری سل ریوی مبتلا شد که با بررسی پرونده پزشکی و قوت گرفتن احتمال درگذشت او در اثر این بیماری، ساواک برای فرار از فشارهای طیف مذهبی جامعه در سال ۱۳۵۱ آیت الله مدنی را به دره مرادبیک در حوالی همدان تبعید کرد.
پس از درگذشت روحالله کمالوند بنیانگذار حوزه علمیه کمالیه، آیت الله مدنی به خرمآباد مهاجرت کرد و تا سال ۱۳۵۴ اقدام به انتشار توضیحالمسائل و تحریرالوسیله از آثار امام خمینی(ره) کرد و سخنرانی او به مناسبت دوازهمین سالگرد قیام ۱۵ خرداد در مسجد شاه خرمآباد ساواک را نسبت به اقدامات او حساس کرد.
همچنین وی از سوی امام (ره) به عنوان نماینده در استان لرستان انتخاب شده بود و همین عوامل باعث شد تا ساواک وی را به نورآباد ممسنی تبعید کند.
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای حل مشکلات مردم همدان به امامت جمعه این شهر منصوب شد و در اولین انتخابات مجلس خبرگان به نمایندگی از همدان به مجلس راه یافت و در آبان سال ۱۳۵۸ امام راحل وی را به عنوان امام جمعه تبریز منصوب کرد.
این مجاهد نستوه سرانجام در ۲۰ شهریورماه ۱۳۶۰ در حال اقامهٔ نماز جمعه ترور شد و مسئولیت ترور او را سازمان مجاهدین خلق بر عهده گرفت و آیت الله مدنی دومین شهید محراب انقلاب اسلامی نامیده شد.
کنگره بزرگداشت آیت الله مدنی ۲۰ شهریور ماه در همدان برگزار می شود.
نظر شما