کشورها و دولتها در عرصه نظام بینالملل و محیط خارجی خود دارای منافع و علایقی هستند که اصولاً در دو بُعد پیدا و پنهان تعریف و پیگیری میشوند. این اهداف گاهی آشکار و عینی و گاهی نیز پنهان و ناپیدا هستند و برخی اوقات نیز منافع بهصورت چندگانه و چندوجهی تعریف میشوند که موجب پیچیدهترشدن امر تعقیب منافع و دستیابی به اهداف و آرمانهای یک کشور یا دولت میشود. در کنار این مباحث، نکته اصلی و اساسی این است که چه کسی سیاست خارجی را تعریف میکند؟ و چه کسی آن را تدوین میکند؟ و چه کسی مسئول تحقق بخشیدن به آرمانها و یا اهداف و یا اجرای استراتژیها و تاکتیکهاست؟ در این زمینه، مباحث بسیار گستردهای در حوزه آکادمیک مطرح شده که بهصورت مشخص به حوزه نظریهپردازی در رشته سیاست خارجی نیز کشیده شده است.
در حوزه نظریهپردازی سیاست خارجی در محافل دانشگاهی و آکادمیک نیز بین سطوح مختلف سیاست خارجی تمایز گذاشته میشود. بهعنوان نمونه جیمز روزنا، دانشمند و محقق حوزه سیاست خارجی اهل آمریکا، برخلاف جورج مدلسکی سه سطح سیاست خارجی را تشخیص داده است. این سه سطح عبارتاند از: مجموعهای از طرحها و تعهدات برای اقدام و عمل در حوزه محیط بینالملل که جهتگیری مبتنی بر ادراکات و ارزشها که حاصل تجارب تاریخی، سنتها و هنجارهای یک کشور یا یک منطقه است و رفتار سیاست خارجی که در واقع، همان چیزی است که دیگران آن را بهعنوان اقدامات عینی مشاهده میکنند. سطح نخست، توسط اسناد کلان و راهبردی مانند قانون اساسی، قوانین عادی و ... تعیین میشود. سطح دوم، توسط مجریان و دستاندرکاران در قالب استراتژیها و تاکتیکهای سیاست خارجی تدوین و اعلام میشود و سطح رفتار به عوامل میدانی و اجرایی استراتژیها و تاکتیکها مربوط است که تلاش میکنند بر اساس راهبردهای کلان و جهتگیری تدوینشده در محیط عملیاتی سیاست خارجی و یا سیاست بینالملل دست به اقدام بزنند.
از سوی دیگر، قدرت یکی از مهمترین مؤلفههای اثرگذار بر پیشبرد اهداف سیاست خارجی دانسته میشود. بدون قدرت و یا داشتن میزانی از آن اصول فرآیند تحقق اهداف و منافع ملی با شکست مواجه خواهد شد. بااینحال، مفهوم قدرت نیز مفهومی نسبی است و نمیتوان آن را بهصورت امری عینی و ملموس بهکار برد؛ امّا از سوی نظریهپردازان سعی شده است تا این مفهوم در قالب فرآیندهای تصمیمگیری و پیگیری منافع ملی در حوزه سیاست خارجی تبیین شود. بر همین مبنا، تعاریف سنتی از قدرت در جهان مدرن دستخوش تغییرات عمدهای شده است و ازاینرو، اندیشمندان صاحبنظر در تراز جهانی به این مسئله توجه ویژهای مبذول داشتهاند. جوزف نای، نظریهپرداز شهیر آمریکایی، در سال ۲۰۰۹ در مقالهای با عنوان قدرت هوشمند دو مفهوم قدرت نرم و سخت را برای تعریف قدرت هوشمند بهکار گرفت. وی در این مقاله تأکید کرد بدون وجود میزانی از قدرت سخت (شامل قدرت اقتصادی، نظامی، اجبارآمیز و تهدیدآمیز) نمیتوان فرآیند دیپلماسی یا سیاست خارجی و مذاکره را پیش برد و به موفقیت رسید. بنابراین، میتوان یک اتفاقنظر را در میان اندیشمندان جهان در خصوص ابزارهای لازم برای پیشبُرد اهداف سیاست خارجی مشاهده کرد که بر اساس آن بدون وجود میزانی از قدرت سخت، دیپلماسی، سیاست خارجی و مذاکره با موفقیت همراه نخواهد شد.
هدف از بیان این مقدمه، تبیین نسبت میان حوزههای مبنایی و بنیادی سیاست خارجی و دیپلماسی، حوزه جهتگیری و تعریف استراتژی و همچنین حوزه اجرا و یا عملیات میدانی است. عملیات میدانی نیز صرفاً بهمعنای عملیات نظامی نیست، بلکه شامل طیف متنوعی از اقدامات شامل دیدارهای دیپلماتیک، مذاکرات چندجانبه، انعقاد تفاهمنامهها و موافقتنامه و همچنین حوزه دفاعی، نظامی و امنیتی است. در تعیین نسبت میان این سه سطح، امر واضح و غیرقابلانکاری که قابل ذکر است، پیوستگی عوامل هر سه سطح به یکدیگر برای موفقیت در امر سیاست خارجی و اهداف کلان ملی است و ضعف یا نقصان در هر یک موجب شکست فرآیند دیپلماسی خواهد شد. روی دیگر این سخن این است که ایجاد گسست میان این سه سطح مطلوب و مورد نظر رقبای بینالمللی و دشمنان خارجی یک ملت و یا دولت است، زیرا از طریق این گسست، پیوند سطوح سهگانه به جدایی میگراید و تحقق منافع ملی یک کشور با شکست و یا دشواری مواجه خواهد شد.
با توجه به این امر، این نوشتار در نظر دارد بهصورت خلاصه در دو بستر حقوقی - قانونی و سیاسی به تشریح نقش سپهبد شهید قاسم سلیمانی در امر دیپلماسی و سیاست خارجی بپردازد. بهعبارت دیگر، هدف اصلی این است که نقش سردار سلیمانی و سپاه قدس در دیپلماسی بهصورت اجمالی و جامع مورد تشریح قرار گیرد. به این منظور، بر اساس سطوح سهگانه ذکرشده روند استدلالی این نوشتار پیش میرود.
از منظر بحث قانونی - حقوقی در سطح نخست که سیاست خارجی و دیپلماسی مجموعهای از تعهدات و اقدامات تعریفشده، منظور مبانی و اصول بنیادی است که در اسناد کلان سیاستگذاری یک کشور منعکس میشود. این اسناد کلان شامل قوانین اساسی، قانون عادی، دستورات، فرمانهای حکومتی و ... است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل چهارم بهصورت کلی و اصل ۱۵۴ بهصورت خاص شاکله کلی و بنیادی سیاست خارجی را تشکیل میدهند. اصل چهارم بر ابتنای کلیه اصول و قوانین بر اسلامیت و اصل ۱۵۴ بر حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان تأکید میکند. اصل ۱۵۲ نیز یکی از تعهدات سیاست خارجی را دفاع از حقوق مسلمانان دانسته است. بنابراین، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با هر جهتگیری و تاکتیکی که دنبال شود، باید بر اساس اصول مبنایی و ریشهای ذکرشده در قانون اساسی باشد. در مبحث تدوین سیاست خارجی یا تعیین جهتگیری نیز دو دسته از منابع قابل ذکرند که شامل قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و دستورالعملهای دولت و وزارت امور خارجه میشوند. از آنجا که قانون اساسی از حیث حقوقی سند برتر محسوب میشود، طبیعی است که این دو منبع نمیتوانند در تعارض با قانون اساسی مطرح و تصویب و عملیاتی شوند.
از منظر تحلیل حقوقی به صورت قاطع میتوان میان فعالیتهای سردار سلیمانی و سپاه قدس در حوزههای عملیاتی غرب آسیا پیوستگی قابلملاحظهای را با دو سطح پیشین مشاهده کرد. در واقع، حمایت از جنبشهای آزادیبخش فلسطینی، لبنانی، عراقی و سایر حرکتهای آزادیخواه در کل منطقه در راستای اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و جهتگیریهای رسمی کشور بوده است و از این حیث، آرمان رهایی قدس، مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی، مبارزه با تروریسم مدعی دولت اسلامی و ... همگی دارای عقبه محکم قانونی و حقوقی هستند و بر همین مبنا میان سه سطح ذکرشده ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی وجود دارد.
از منظر سیاسی، بحث اصلی پاسخ به این سؤال است که از نظر عملیاتی و میدانی نقش سردار سلیمانی و سپاه قدس در تحولات منطقهای عامل تقویتکننده سیاست خارجی و دیپلماسی بوده است، یا عامل تضعیف آن. بر این اساس، شاخصهای توسعه سیاست خارجی را با تقارنهای نامیمون ترکیب خواهیم کرد. منظور از تقارنهای نامیمون، تحولاتی است که در دورهای به یکباره ظهور میکند و کشور یا ملتی را در برابر یک فورس ماژور یا عامل مشدد خارجی قرار میدهد. بهعنوان نمونه، وقوع جنگ جهانی اوّل منجر به تضعیف دموکراسی در حال پیدایش در ایران و در نهایت روی کارآمدن رضاشاه شد. این امر از این حیث تقارنی نامیمون محسوب میشود که در مسیر پیشبینیشده روند دموکراسیخواهی در ایران قرار گرفت و برای سالها ایران را به دوران اختناق پیشین بازگرداند. تقارنهای نامیمون موجب میشود کشور یا دولتی از روی اضطرار و با سرعت دست به اقداماتی بزند که از نظر تئوریک و در حوزههای آکادمیک قابل پیشیبینینبوده و برای آن در زمان وقوع برنامهای نوشته نشده است.
از منظر شاخصهای سیاسی، یکی از مهمترین ابزارهای تحقق منافع ملی داشتن متحدان وفادار و خوشسابقه در نظام بینالملل است. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، سوریه نشانداده همواره یکی از متحدان وفادار و قابلاعتماد ایران است. در طول دوران جنگ هشتساله ایران و عراق، سوریه تنها کشور عربی بود که حاضر به حمایت از رژیم بعث عراق نشد؛ امّا تداوم بهار عربی منجر به تمرکز بحران در سوریه و ظهور تروریستهای چندملیتی در این کشور شد. اهمیت مسئله در این است که منطقه آغاز بحران در درعا، جایی بود که عربستان سعودی طی ده الی پانزده سال پیش از آغاز بحران در آنجا سرمایهگذاریکرده و به توسعه جریانات نزدیک به خود پرداخته بود. وقوع بحران در سوریه که بهصورت خاص بشار اسد را هدف قرار داده بود بهمعنای از دست رفتن وفادارترین متحد ایران در منطقه استراتژیک غرب آسیا بود. ازاینرو، فعالیتهای سپاه قدس و سردار سلیمانی در غرب آسیا منجر به حفظ یکی از متحدان نزدیک ایران شد که به نقل از روزنامه گاردین ایران توانست با وجود مخالفت قدرت جهانی متحد خود را از سقوط نجات بدهد. اهمیت مسئله در این است که حفظ اسد بهرغم مخالفت و عدم تمایل قدرتهای جهانی صورت گرفت که بهصورت مشخص نقش سردار سلیمانی و سپاه قدس در این قضیه غیرقابلانکار است.
دومین دستاورد سردار سلیمانی و سپاه قدس از فعالیتهای میدانی، ایجاد شبکه بزرگ امنیتی و نظامی در منطقه بود که به نام محور مقاومت خوانده میشود. اهمیت این محور در این است که اولاً، یک بلوک فرامرزی است، زیرا منحصر به ایران و یا کشور خاصی نمیشود و گروههای مقاومت با زبان، نژاد، ملیت و تبار مختلف در آن حضور دارند. ثانیاً، فرامذهبی است که دربرگیرنده طیف متنوعی از گروههای شیعی تا جنبشهای سنی مذهب فلسطینی میشود؛ ثالثاً، نه صرفاً دولتی و نه غیردولتی است، زیرا ترکیبی از بازیگران غیردولتی مانند حزبالله در لبنان، حشدالشعبی در عراق، فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان و ... را دربرمیگیرد و از سوی دیگر، شامل دولت سوریه نیز میشود.
ایجاد یک بلوک واحد از عناصر بسیار متمایز و متنوع یکی از ابداعات سردار سلیمانی و سپاه قدس است که حداقل در سالهای اخیر و نزدیک ایجاد چنین بلوکی از سوی قدرتهای جهانی مسبوق به سابقه نیست؛ زیرا ائتلافها عموماً مبتنی بر کنشگری دولتها هستند و یا محدود به یک عنصر مانند منطقه جغرافیایی. ایجاد چنین بلوکی امکان ایجاد رقابت شدیدی را با بلوکهای رقیب از جمله تروریستهای فعال در منطقه -جریاناتی را که از سوی اسرائیل، عربستان سعودی و ... حمایت میشوند- فراهم میکند. نتیجه این امر در امنیت نگه داشتن مرزهای جمهوری اسلامی ایران بوده است. روزنامه انگلیسی گاردین، در مطلب سوم ژانویه ۲۰۲۰ خود، به این امر بهصراحت اشاره میکند و معتقد است فعالیتهای سردار سلیمانی موجب امنیت بیشتر مرزهای ایران نسبت به گذشته شده است. از این منظر، فعالیتهای سردار سلیمانی در منطقه یکی از بهترین ابزارهایی را که برای هر کشور و یا دولتی میتواند آرمان باشد، برای دستگاه دیپلماسی ایران فراهم کرد.
ظهور تروریسم داعش برای ایران تقارنی نامیمون با روند پیشبرد اهداف سیاست خارجی محسوب میشود. در تقارنهای نامیمون، باتوجه به سریع و فوریبودن آنها کوچکترین تعلل و خطای محاسباتی میتواند منجر به شکستهای بزرگ شود. مبارزه با تروریسم داعش در زمانی که این گروه تروریستی بهسرعت در حال نزدیکشدن به مرزهای ایران بود، از دیگر اقداماتی است که از سوی سردار سلیمانی و سپاه قدس در منطقه صورت گرفت و منجر به ایجاد سدی محکم در مقابل توسعه و گسترش سریع داعش در نزدیکی مرزهای ایران شد. علاوهبراین، حضور فعال و قدرتمند ایران در منطقه بهویژه در مبارزه با تروریسم موجب شد که ایران بهعنوان کنشگر غیرقابل حذف در معادلات قدرت در منطقه پذیرفته شود. در همین راستا، مؤسسه سیاستگذاری استراتژی استرالیا مأموریت حذف ایران از سوریه را مأموریتی غیرممکن خوانده است. اندیشکده بروکینگز نیز در زمان ترور شهید فخریزاده در تحلیلی با اشاره به فعالیتهای قدرتمندانه سپاه قدس و دستاوردهای سردار سلیمانی نوشت، ایران این درگیری را باخت، امّا جنگ نهایی را خواهد بُرد. علاوهبراین، حضور تعیینکننده ایران در سوریه موجب شد تا دستگاه دیپلماسی ایران در نشستهای مربوط به سوریه حضور داشته باشد و بر روند تحولات این کشور اثرگذار باشد.
اخیراً جریاناتی تلاش کردهاند تا بحث جدایی میدان و دیپلماسی را مطرح کنند و فعالیتهای سردار سلیمانی و سپاه قدس را عاملی برای شکست سیاستهای منطقهای ایران قلمداد کنند. از منظر حقوقی و قانونی عنوان شد که فعالیتهای سپاه قدس و سردار سلیمانی هرگز خلاف دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی نبوده است و از منظر سیاسی نیز به گوشهای از دستاوردهای این شهید و سپاه قدس در پیشبُرد سیاستهای جمهوری اسلامی اشاره شد. در خصوص بحث حضور نظامیان در سپهر سیاست نیز این امر در عرصه سیاستگذاری خارجی امر جدیدی نیست و در همه کشورها از نخبگان نظامی برای امر سیاست خارجی بهره گرفته میشود.
در آمریکا، سایروس ونس، جورج مارشال، مایک پومپئو، جان کری، کالین پاول و وارن کریستوفر از افرادی هستند که با سابقه نظامیگری به خدمت در دستگاه دیپلماسی این کشور گماشته شدند و علاوهبراین، کشورهای مختلف از نوابغ نظامی خود بهمنظور بهرهبرداریهای مشاورهای و حتی عملیاتی استفاده میکنند. بر این اساس، میتوان چنین گفت که بدون وجود میزانی از قدرت سخت (نظامی)، مذاکره، دیپلماسی و سیاست خارجی با موفقیت همراه نخواهد بود و فعالیتهای سردار سلیمانی و سپاه قدس در جهت مبارزه با تروریسم و افراطیگری موجب افزایش قدرت سخت ایران شده است.
پژوهشگر در حوزه مطالعات اروپا و آتلانتیک
نظر شما