سمت و سوی تحولات سیاسی و نظامی در افغانستان در چه مسیر و بستری در حرکت است؟ این پرسشی مهم پیش روی تحلیلگران روابط بین الملل و بازیگران منطقه ای و جهانی است.
با توجه به تاثیرگذاری بحران افغانستان بر تحولات منطقه و نیز امنیت بینالملل، کمتر قدرت بزرگی نسبت به مسیر تحولات در این کشور بی تفاوت است. برای آمریکا به عنوان کشوری که بیست سال حضور نظامی در افغانستان داشته و نزدیک به دو تریلیون دلار هزینه نظامی کرده و طبق گزارش هفته نامه نیوزویک فقط ۹۰ میلیارد دلار تجهیزات نظامی راهی افغانستان ساخته، آینده بحران در افغانستان اهمیت دارد.
برای اروپایی ها بی ثباتی در افغانستان مساوی با ورود موج جدید پناهندگان است. اروپایی ها هنوز هم نتوانسته اند موج پناهندگان سوری و لیبیایی را در درون جامعه سیاسی شان هضم و مدیریت کنند. از دید بسیاری از ناظران، این کشورها با توجه به همه گیری کرونا، ظرفیت ساماندهی موج جدیدی از پناهندگان را ندارند.
موضوع برای دو قدرت بزرگ شرقی یعنی چین و روسیه هم حائز اهمیت است. با اینکه در نگاه اول به نظر می رسد این دو قدرت از حضور طالبان در قدرت خوشحالند اما هر دو این کشور متوجه تبعاتی هستند که ممکن است براثر بیثباتی افغانستان دامنگیرشان شود.
همچنین ایران و پاکستان هم به سبب همجواری مرزی متاثر از تحولات در افغانستاناند. اگر بخواهیم یک مخرج مشترک نگرانی کشورهای منطقه را از تحولات افغانستان استخراج کنیم، مساله بی ثباتی و گسترش تروریسم و افراط گرایی از دورن این بی ثباتی در این منطقه است.
در همین خصوص در گفت و گو با «سیداحمد فاطمی نژاد» استاد روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد احتمال گسترش افراط گرایی و تروریسم را در منطقه با عطف به تحولات افغانستان جویا شده ایم؛
ایرنا: مساله گسترش افراط گرایی و تروریسم در منطقه با توجه به فضای بحران در افغانستان و حضور طالبان در سپهر قدرت این کشور تا چه حد جدی است؟
طبیعتا تروریسم و افراطی گری محصول بی نظمی است. با توجه به این نکته، طبیعی است که ادامه وضعیت فعلی افغانستان با توجه به جنبش اعتراضی زنان و شکل گیری حلقه مقاومت در پنجشیر و تسری آن به دیگر ولایت های افغانستان، می تواند با گسترش بی ثباتی و از دل آن افراط گرایی در منطقه کمک کند.
علاوه بر این باید در نظر داشته باشیم که اسلام گرایی و نارضایتی اقوام پیرامون افغانستان نیز زمینه را برای الگوگیری آنها از طالبان و فضای افغانستان فراهم می کند. به نظر می رسد بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان اعتماد به نفس بالایی به سایر گروه های افراطی منطقه داده است. طبیعتا طالبان نیز مستقیم و غیرمستقیم از این گروه ها حمایت خواهند کرد.
ما در روزها و هفته های اخیر شاهد بوده ایم که سخنگوی طالبان اذعان کرده که این گروه نمی تواند نسبت به وضعیت مسلمانان در کشمیر بی تفاوت باشد، این یعنی گسترش دامنه افراطی گری به کشمیر و درگیر کردن هند. با توجه به وضعیت دره فرغانه در آسیای مرکزی و فعالیت گسترده افراط گرایان در آن منطقه، طبیعتا طالبان در آنجا نیز اثرگذار خواهند بود. بنابراین در مجموع به نظر می رسد قدرت یافتن طالبان در افغانستان آثار غیرقابل انکاری در گسترش افراط گرایی و تروریسم در منطقه خواهد داشت.
ایرنا: از دیدگاه شما چه میزان احتمال دارد با تداوم بی ثباتی در افغانستان، این کشور ناخواسته به کانون عملیات تروریست ها تبدیل شود؟
این موضوع بستگی به نحوه مواجهه طالبان با مردم افغانستان و گروه های سیاسی در این کشور دارد. اگر طالبان رویه خشن و غیر مسالمت آمیز در پیش گیرد، ناخواسته بی ثباتی و تنش های داخلی در این کشور افزایش می یاید و همین امر زمینه را می تواند برای رخنه جریان های تروریستی فراهم سازد.
با این حال توجه به این موضوع هم قابل تامل است که طالبان امروز گروهی خودسر نیست. شواهد و سوابق متعدد نشان می دهد که طالبان تا حدود زیادی تحت هدایت ارتش پاکستان به ویژه آی اس آی است. سفر ژنرال فیض حمید رئیس آی اس آی پاکستان به عنوان اولین مقام برجسته به افغانستان پس از تسلط طالبان دقیقا این را نشان می دهد.
تحولات افغانستان و رفتار طالبان را باید از دریچه رویکردهای امنیتی و استراتژیک پاکستان تحلیل کرد. بعد از شکست پاکستان در جنگ ۱۹۷۱ از هند و جدا شدن بنگلادش (پاکستان شرقی سابق)، سران سیاسی و امرای ارتش پاکستان پی بردند که دیگر نمی توانند در جنگ کلاسیک حریف هند شوند. بنابراین به سمت راه های جایگزین رفتند.
تشکیل و حمایت از گروه های شبه نظامی یکی از این راه ها بود که با استفاده از آن به صورت نیابتی به هند ضربه می زنند. در دولت کرزی و غنی نیز به همین خاطر هند بیشترین تلاش را برای ثبات افغانستان داشت زیرا ثبات افغانستان مانع این می شد که پاکستان از این کشور به عنوان میدانی برای ضربه زدن به هند استفاده کند.
اکنون سرنوشت افغانستان در اختیار پاکستان قرار گرفته و احتمال اینکه این کشور تبدیل به کانون گروه های افراط گرای اسلامی به ویژه علیه دشمنان پاکستان شود، دور از انتظار نیست. البته این فرضیه هم مطرح است که طالبان به خصوص طیف میانه رو این جریان برای حفظ ثبات و پایداری قدرت و امنیت در افغانستان به سمت برقراری روابط متوازن در سیاست خارجی حرکت کنند. به هر روی این گروه امروز مدعی این است که دنبال آرامش و تعامل با بیرون است.
ایرنا: چه راهکاری را به کشورهای منطقه به خصوص ایران، پاکستان، چین و روسیه برای مدیریت بحران در افغانستان و جلوگیری از افزایش بی ثباتی در این کشور پیشنهاد می دهید؟
وضعیت کشورهایی که نام بردید با هم متفاوت است. طبیعی است که پاکستان از شرایط موجود در افغانستان و تسلط طالبان نفع می برد. دقیق تر بگویم، پاکستان در شرایط فعلی افغانستان بی رقیب است. بنابراین نگرانی از این شرایط موجود ندارد.
در مورد چین نیز باید در نظر داشت که با وجود آسیب پذیری از قدرتیابی افراط گرایان در افغانستان، اما فعلا تهدید اساسی احساس نمی کند. مادامی که چین و پاکستان روابط گسترده ای داشته باشند و پاکستان از چین منتفع شود، شمشیر طالبان علیه چین کارگر نیست. به همین خاطر است که چین کم و بیش از تسلط طالبان و ثبات احتمالی آینده در افغانستان راضی است.
در مورد روسیه نیز عوامل متعددی اثرگذار است. اولین عامل کشورهای آسیای مرکزی هستند که شرکای نزدیک روسیه می باشند. باید منتظر بمانیم و برخورد طالبان با کشورهای آسیای مرکزی را مشاهده کنیم. اگر طالبان تهدیدی برای این کشورها ایجاد کند طبیعتا منافع روسیه را تهدید می کند اما در غیر این صورت خیر. علاوه بر این، طی سال های اخیر شاهد گسترش مناسبات روسیه و پاکستان بوده ایم و این عنصر نیز روی وضعیت و رویکرد روسیه اثرگذار است. سومین عنصری که بر رویکرد روسیه در قبال طالبان اثرگذار است، دور شدن آمریکا از مناطق همجوار روسیه است. طبیعتا این مورد نیز باعث خوش بینی روسیه نسبت به طالبان خواهد شد.
اما در مورد ایران، وضعیت اساسا مبهم و نامشخص است. البته ایران طی سال های اخیر تماس هایی با طالبان داشته و مشابه گذشته دشمن همدیگر محسوب نمی شوند اما به نظر من، روابط ایران و طالبان نیز تابعی از مناسبات ایران و پاکستان خواهد بود. همچنین نوع رویکرد ایران نسبت به تاجیک ها، هزاره ها و شیعیان افغانستان نیز بر برخورد طالبان با ایران اثرگذار است.
نظر شما