به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگی، روز شعر و ادب فارسی، فرصتی برای نگاه تازه به ادبیات فارسی است، فرصتی که گفت و گو با صاحب نظران در حوزه شعر و ادبیات فارسی آن را ارزشمندتر میکند. خبرنگار فرهنگی ایرنا در این روز به گفت و گو با یکی از مهم ترین ادب پژوهان ایران امروز پرداخته است، لیلا کردبچه، پژوهشگر، شاعر، ویراستار و منتقد ادبی، که او را جدیترین بانوی شعرِ امروزِ ایران میخوانند.
کردبچه، دکترای ادبیات معاصر خود را در سال ۱۳۹۰ در دانشگاه اصفهان گرفته است و آثار پژوهشی چون دوره سه جلدی زبان شعر امروز، سیر تحول زبان شعر مهدی اخوانثالث، نُتهای سپید (پژوهشی در موسیقی شعر سپید)، ساختار نحوی زبان شعر، پژوهشی در آثار حسین پناهی و مجموعه اشعار او با عناوین صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر، حرفی بزرگتر از دهان پنجره، کلاغمرگی، چراکه نبودی، غمزیستی، آواز کرگدن، نشت گاز در شبِ تنهایی، بخشی از آثار منتشر شده از این چهره ادبی هستند.
کدام ویژگی ادبیات فارسی منجر به ماندگاری آن و به دست آوردن مخاطب از سراسر جهان شده است؟
به عقیده من بخشی از ادبیات ما که در سطح جهان شناخته و مطرح شده است، بخشی است که بر اندیشه و تفکر خاصی تمرکز داشته و به طور ویژه بر عرفان. بدیهی است که ویژگی های زبانی شعر حافظ یا سعدی در ترجمه از دست می روند ولی محتوای اندیشگی و مضمون پردازی آثار در ترجمه از بین نمی رود و آن بخش از مضامین و آن طرز فکر و جهان بینی ما که جای خالی اش در ادبیات دیگر کشورها احساس می شده بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
بخشی از ادبیات ما در سطح جهان مطرح شده که ریشه در یک جهان بینی خاص دارد.
مجموعه ارزشمند زبان شعر امروز یک درسنامه در حوزه ادبیات فارسی است، چه روندی منجر به شکل گیری آن شد؟
چاپ سوم این کتاب در همین هفته منتشر خواهد شد. ریشه آن به دوران تحصیل من در مقطع کارشناسی ارشد برمی گردد که روی برجسته سازی در شعر، تمرکز کرده بودم و این موضوع نسبت به دیگر موضوعات برایم جذابیت بیشتری پیدا کرده بود.
متاسفانه پایان نامه ارشد من در این موضوع نبود اما از همان دوران، از کتاب هایی که می خواندم، در حوزه جلوه های زبان شعر، یادداشت برداری می کردم تا این که در دوره دکترا، موضوع بررسی نوآوری ها و کهن گرایی ها در شعر معاصر را برای رساله ام کار کردم که همان پایان نامه عملا نطفه این کار گسترده را شکل داد و یک کار ۲۵۰ صفحه ای در نهایت به ۱۴۰۰ صفحه تبدیل و در ۱۳۹۷ توسط نشر نگاه منتشر شد.
بخش بندی هایی که این مجموعه دارد، نوآورانه بوده است، این دسته بندی ها چگونه به وجود آمدند؟
اگر این امکان وجود داشت که این کتاب در پنج فصل مجزا منتشر شود، این تقسیم بندی خیلی بهتر و بیشتر به چشم می آمد و خود را نشان می داد، اما اگر این کار را انجام می دادیم، یک جلد ۴۵۰ صفحه می شد و بخش جلوه های نوشتاری ۷۰ صفحه می شد،بنابراین ناچار شدیم از انتشار در ۵ مجلد صرف نظر کنیم.
در این کتاب بخشی را برای کهن گرایی در شعر در نظر نگرفته ام چون کهن گرایی در تمام بخش های زبانی حضور دارد و تفکیک آن درست به نظر نمی رسد. در واقع در این کتاب برای هر بخشی، نمونه های ادبیات قدیم را در کنار نمونه های شعر معاصر به دست دادم و مثلا نشان دادم این ساختار نحوی که اغلب گمان می کنند دستاورد زبانی نیما یوشیج است یا دستاورد یدالله رویایی یا رضا براهنی است و یا ناصرخسرو یا سنایی هم آن را داشته اند.
به نظر من کهن گرایی ظلمی در حق نوآورانی است که در قرن چهارم، کارهای ویژه ای ارایه داده اند، کاری که در زمان خود فراروی شگفت انگیزی از زبان بوده است، ما مساله گذر زمان را در استفاده از واژگان نمی بینیم.
ما برای شعر امروز، ساختار نحوی قایل نیستیم اما شما یک جلد را به آن اختصاص داده اید.
اتفاقا این بخش بسیار هم گسترده است، در جلد دوم این مجموعه بخش ساختار نحوی، ضمیر بسیار مهم است یا صفت بخش مهمی از کتاب را تشکیل داده است. شاعران با دخل و تصرف در همین قواعد نحوی توانسته اند زبان را برجسته کرده اند و قواعد دستور زبان عملا امکاناتی در اختیار شاعر قرار می دهد که تنها شاعران آگاه به زبان می توانند از آن امکانات استفاده کنند. متاسفانه بی توجهی به امکانات نحوی در زبان شعر باعث شده است که ما به کاربرد حرف «زی» در شعر اخوان ثالث به عنوان یک کاربرد کهن گرای مهم اشاره کنیم، اما از کنار هنرنمایی در کاربرد حروف در این بیت از سعدی: «فرق است میان آن که یارش در بر/ یا دو چشم انتظارش بر در»، به سادگی بگذریم و به این حروف به عنوان یک عضو دستوری چقدر در برجسته سازی زبانی کارآمد است، بی اعتنا بمانیم. همین شیوه را در مورد ضمایر و صفات و... هم می بینیم.
کتاب سوم هم نمایش شعر و موسیقی است که جنبه های تازه ای از شعر فارسی بررسی شده است، این چه ویژگی مهمی بوده است؟
شعر همیشه جزیی از هنرهای شنیداری و خواندنی قلمداد شده است و در میان دیدنی ها و مکتوبات محسوب نشده است، شاعر با خودش خواننده و مطرب می برده که شعرش به خوبی ارایه (شنیده)شود.
این سهم عمده از لذت را برای گوش قایل بوده اند، البته در ادبیات قدیم داریم که بنای شعر بر دیدن بوده است نه بر شنیدن اما این نکته را فقط در حرف گرایی می بینیم. خال معشوق را به نقطه جیم و زلف را به حلقه ج تشبیه می کند. مواردی هم هست که اشعار مشجر، ساخته اند و شعر را به شکل درخت، پرنده یا دایره نوشته اند که البته این گونه ها تفننی هستند. امروز هم شاعرانی هستند که شعر را به شکل قفل یا پیپ نوشته اند اما اکنون هم این کار تفننی است. به جز این موارد بنای شعر فارسی بر مسموعات بوده و تا حد زیادی امروز هم همین طور است.
اما اتفاق خوشایندی که در شعر معاصر و تحت تاثیر توجه به جلوه های نوشتاری اثر روی داده، یکی برخورداری از امکان تقطیع سطرها در شعر نیمایی و سپید است که شاعر مجبور نیست برای پر کردن یک مصراع یا سطر، واژگان را در ادامه یکدیگر بنویسد. بلکه هر جا احساس نیاز می کند، برای ایجاد قافیه، معنا یا ضرباهنگ خاصی، سطرها را تقطیع می کند و عملا در خوانش شعر به مخاطب کمک می رساند، مخاطب می داند کجا باید مکث کند و کجا پشت سر هم بخواند.
این گونه است که فروغ فرخزاد می تواند بگوید:
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
و این گونه بلند بودن خیابان را به نمایش بگذارد، همین تقطیع ها، فضا را نشان بدهد و تصویر را پیش چشم بگذارد.
یا شاملو می گوید:
ای کاش می توانستم خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم تا باورم کنند
به گونه ای بنویسد که انگار خون در حال چکیدن است، این امکانی است که تقطیع نوشتاری در اختیار شاعر قرار داده است.
اما مهم تر از تقطیع پلکانی شعر کار بزرگتری صورت گرفته و آن پیوند شعر و نمایش است، یعنی این امکان را داده است که از امکانات هنر نمایش استفاده کند و ما شعر افسانه را ببینیم، به گونه ای است که هم می توان آن را دید و هم آن را خواند.
ما در ادبیات این گونه شخصیت های شعری را فعال ندیده ایم، در نهایت گفت و گو میان شخصیت ها بوده است، مثل مناظره خسرو و فرهاد، اما شعر ضیافت احمد شاملو را ببینید، هم دستور صحنه دارد، هم شخصیت ها یکی یکی معرفی می شوند، هم دیالوگ می گویند و از صحنه بیرون می روند، این یک نمایش است. هر چیزی را بگوییم که قبلا دیده شده است، این موارد نوآورانه است و شعر ما به آن نیاز داشته است، شعر معاصر از بیان کردن به سمت نشان دادن رفته است.
چه چیزی شاعرانگی را در شما شکوفا می کند؟
شعرهای من فضای متفاوتی دارند و هر کدام مسیر جداگانه ای را برای خلق شدن طی کرده اند،مثلا شعری هست که تحت تاثیر اندوه شدیدی سروده شده که عملا نمی توانستم با دیگران درباره این اندوه حرف بزنم و چاره ای جز نوشتن آن نداشتم، این نوع شعرها برای من عزیزتر هستند. اما شیوه دیگری هم برای سرودن هست که برای اغلب شاعران کارآمدتر است و آن رسیدن به یک کشف تصویری است و پس از آن نشاندن آن تصویر در کنار تصاویر دیگر و پس از آن سر و سامان دادن آن تصاویربرای رسیدن به یک شاکله نظام مند. این شعرها تحت تاثیر ساختارگرایی است، ایرادی هم از آن نمی توان گرفت و درست هم نوشته شده اند ساختمند و بی عیب و نقص اند. اما در نهایت شعری که تحت تاثیر احساسات نوشته شده باشد، برای من اصیل تر است. من شعری دارم تحت تاثیر یک احساس شدید و در لحظه خاص نوشته شده است:
ساعت ۴ نیمه شب است
و می دانم این جمله شروع مناسبی برای یک شعر عاشقانه نیست
اما طوری از خواب پریدم
که ناچارم بگویم «دوستت دارم»
که ساعت چهار نیمه شب است
که «هیچ وقت، هیچ کجای دنیا، هیچ ساعتی
به این شدت ۴ نیمه شب نبوده است»
این متکی بر کشف شگفت انگیزی نیست اما لحظه ای است که بایدثبت می کردم تا هیجالن عاطفی ام تعدیل و آرام شود.
فعالیت همزمان در مسیر سرودن شعر و پژوهش، دشوار نیست؟
افرادی که شعر می گویند و تحصیلات آکادمیک ادبی هم دارند، دچار نوعی دوگانگی می شوند که یکی از آن طرفین به هر حال طرف دیگری را زمین می زند، من تا کنون بسیار تلاش کرده ام که طرف شاعرانگی زمین نخورد و امیدوارم در آینده هم زمین نخورد.
به طور جدی و پیگیر در فضاهای پژوهشی قرار گرفتن، ذهن خیال باز شاعر را از کار می اندازد وقتی ذهن من بسیار آکادمیک و منطقی و نظام مند باشد، دیگرنمی توانم بگویم پاییز از راه رسید و برای سرودن از تو چند انگشت اضافه درآورده ام. اما وقتی ذهنم رها و خیال پرداز باشد،دیگر هر چیزی ممکن است.
شعر فارسی امروز چه نقطه ضعفی دارد که اگر برطرف شود، شعر بهتری می خوانیم؟
کارهای زیادی می شود کرد که البته اغلب آن ها به دلایل اقتصادی، عملی نمی شوند. فکر می کنم نیاز نیست که توضیح بدهم وضعیت شعر خوب نیست، مخاطب به شعر بی اعتماد است، ناشران در حق شاعران بی انصافی می کنند یا هر که فکر می کند شاعر است و کتاب چاپ می کند.
اما می خواهم بگویم که این کار قابل اصلاح است، اگر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار نهادی که می آید و کلمات را جست و جو می کند و انتشار اثر را به حذف کلمات خاصی مشروط می کند، می تواند در نوع آن نیز تغییر ایجاد کند.
کسانی که این کار را انجام می دهند، بی دانش نیستند و اتفاقا شاعرند، تمام ممیزهای ما در حوزه شعر، شاعر هستند و شاعران توانایی هم هستند، در کنار ممیزی، شعرها هم باید به لحاظ کیفیت و سطح بندی بررسی شود و کتاب های دل نوشته تحت عنوان شعر منتشر نشود.
بسیاری از ناشران ما، بنگاه اقتصادی هستند و از ناشر هزینه چاپ هزار کتاب را می گیرند و ۵۰ نسخه منتشر می کنند و به دست او می دهند و می گویند باقی را پخش می کنیم. برای نفع بنگاه های اقتصادی، جلوگیری از انتشار هر اثری به عنوان شعر ممکن نیست، همان طور که لغو کنکور به خاطر منافع اقتصادی چند نهاد وابسته به آن نظیر کلاس ها و کتاب های کمک آموزشی، تا کنون ممکن نشده است.
اگر ناشر بیاید و روی همان کتاب که می داند شعر نیست و متن ادبی یا دل نوشته است، عنوانی متفاوت از شعر بگذارد، غربال کیفی روی کارها اتفاق می افتد. همان طور که می توان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار اصلاح عقیدتی و مذهبی، ویرایش کتاب را هم در نظر گرفت و بدون ویراستاری اجازه انتشار کتاب صادر نشود. به این ترتیب هم بخش مهمی از فارغ التحصیلان ادبیات ما می توانند شغلی داشته باشند و هم این بی اعتمادی که امروز گریبان مخاطب ما را گرفته است، تا حد زیادی از بین خواهد رفت، البته این موضوع زمان بر است و اگر همین امروز اقدام شود، ۱۰ سال دیگر به نتیجه خواهیم رسید.
چرا این کتاب ها که فقط برای چرخه اقتصادی نشر منتشر می شوند، تنها در حوزه شعر و روانشناسی زرد هستند؟ در حوزه داستان، تاریخی یا پزشکی این اتفاق نمی افتد و انگار فضای شعر بسیار مظلوم واقع شده است. من هم می گویم این کار انجام بدهید اما عنوان آن را شعر نگذارید، شعر هنر ملی ماست و نباید ساحت آن این گونه لکه دار شود.
امیدوارم فضای شعر بهتر شود و واقعا امیدوارم هم شرایط کشور، هم شرایط نشر و هم شرایط شعر هم بهتر خواهد شد.
نظر شما