به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، پل استر معروفترین رماننویس پست مدرن در آمریکاست. وی در سال ۱۹۴۷ در نیوجرسی آمریکا متولد شد و پس از دریافت مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود از دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۷۰ به پایتخت فرانسه مهاجرت کرد و در آنجا با ترجمه ادبیات فرانسوی روزگار گذراند. چهار سال بعد به آمریکا بازگشت و از آن زمان تاکنون شعر، مقاله و رمانهای متعددی منتشر کرده و همزمان به ترجمه آثار نویسندگانی چون استفان مالارمه و ژوزف ژوبر از فرانسه و به انگلیسی مشغول بوده است.
استر پس از چاپ اولین کتاب خود که کتاب خاطراتی با عنوان اختراع تنهایی (۱۹۸۲) بود، با نگارش سه گانه نیویورک (۱۹۸۷) به شهرت رسید. این سهگانه اگرچه به ژانر ادبیات کارآگاهی گریز میزند اما به هیچ وجه به داستانهای کارآگاهی که معمولا حول یک معما و چند سرنخ میچرخند، شباهتی ندارد. استر در این مجموعه از فرم ژانر کارآگاهی برای پاسخ به سوالات وجودی از جمله سوالاتی درباره هویت، فضا، زبان و ادبیات استفاده کرده و در این راه فرم پست مدرن مخصوص به خود را خلق میکند.
استر ۲۰ رمان و چند جایزه ادبی مهم در کارنامه دارد. از جمله دیگر آثار مهم این نویسنده ۷۴ ساله آمریکایی میتوان به مون پالاس (۱۹۸۹)، موسیقی شانس (۱۹۹۰)، کتاب اوهام (۲۰۰۲)، دیوانگی در بروکلین (۲۰۰۵)، نامرئی (۲۰۰۹)، سانست پارک (۲۰۱۰) و ۴۳۲۱ (۲۰۱۷) اشاره کرد. کتابهای این نویسنده به بیش از ۴۰ زبان از جمله فارسی ترجمه شدهاند.
پل استر در پروژه جدیدش کتابی غیرداستانی درباره استیون کرین شاعر و رماننویس فقید آمریکایی نوشته است. اگرچه کرین عمر کوتاهی داشت، در ۲۸ سالگی درگذشت و تمام آثاری که نوشته را میتواند در عرض یک آخر هفته خواند، کتابی که استر درباره این نویسنده نوشته یک کتاب قطور ۸۰۰ صفحهای است مشتمل بر زندگینامه و نقد ادبی. روزنامه گاردین به مناسبت چاپ این کتاب مصاحبهای با پل استر ترتیب داده است، که در ادامه با هم میخوانیم:
چرا تصمیم گرفتید درباره استیون کرین بنویسید؟
کم سن و سال و دبیرستانی بودم که از او چیزی خواندم. آنوقتها خواندن نشان سرخ دلیری برای بیشتر دانش آموزان دبیرستانی الزامی بود. اما پس از آن ارتباطم با کرین قطع شد و زیاد به او فکر نمیکردم. وقتی نوشتن رمان ۴۳۲۱ را تمام کردم خیلی خسته بودم و میدانستم برای مدتی نمیتوانم چیزی بنویسم این بود که چند ماهی کار را کنار گذاشتم تا تجدید قوا کنم. در آن مدت چیزهایی که تمام عمر میخواستم بخوانم را خواندم و دوباره به خواندن آثار کرین روی آوردم. اولین چیزی که از او خواندم، رمان کوتاه هیولا بود که تا آن زمان حتی نامش را هم نشنیده بودم. این که این داستان تا چه اندازه خوب، عمیق و اثرگذار بود، غافلگیرم کرد و ترغیب شدم دیگر آثار کرین را هم بخوانم. تحسینم برای این نویسنده هر بار بیشتر و بیشتر میشد. وقتی کار خواندن آثار او را تمام کردم، به تحقیق درباره زندگیش دست زدم و به عمق جذابیت آن پی بردم. در نهایت هم تصمیم گرفتم یک چیز کوتاه در قدردانی از کرین بنویسم.
کوتاه؟!
برنامهام این بود که چیزی در حد ۱۵۰ تا ۲۰۰ صفحه بنویسم اما آنچه گفتنی بود به درازا کشید. میدانم کتاب حجیمی است. کمی عجیب است درباره زندگی به آن کوتاهی چیزی به این بلندی نوشته باشم. اما این کتاب در زندگینامه کرین خلاصه نمیشود و شرح خوانش آثار وی هم هست: کتاب بین این دو موضوع به دو بخش نسبتا مساوی تقسیم شده است.
کتاب جدیدتان به مخاطب میآموزد که چطور کرین را دوست داشته باشد. آیا شما خود را یک معلم میدانید؟
پنج سالی در کارگاههای نویسندگی دانشگاه پرینستون تدریس کردم و ازشان وحشت داشتم. پنج سال تدریس کردن و هنوز هم از نویسندگی خلاق میترسم. شما یا تخیل دارید یا ندارید، یا ذاتا در بازی با کلمات استعداد دارید یا ندارید. در نوشتن این کتاب بیشتر احساس میکردم یک پیرمردم که برای جوانترها درباره نگرش و هیجان خود در خصوص این نویسنده و آثارش صحبت میکند، البته نه در کلاس درس، بلکه سر میز شام.
آنطور که از ظواهر پیداست، بخشی از تحسین شما از کرین به این برمیگردد که نوشتن را جدی میگرفت. درست است؟
این تنها راهی است که از طریق آن نوشتن را درک میکنم. خودم تمام عمر نوعی شیفتگی و وسواس جنون آمیز به کار نوشتن داشتم و همه نویسندگانی که تحسینشان میکنم هم همینطور بودهاند. نمیدانم اگر جدی نباشید و وسواس نداشته باشید که هر بار کارتان را بهتر کنید، اصلا چطور میتوانید هنر خلق کنید.
کرین خیلی فقیر بود. آیا برای این که بتوانیم هنرآفرینی کنیم باید رنج بکشیم؟
برای آزاد کردن کار خوب، باید نوعی عدم توازن در شما وجود داشته باشد. حتما نباید مشکل مالی باشد، میتواند رنج احساسی یا عشقی باشد. منبع و دلیل هرچه که باشد، این مساله باید زندگیتان را تکان داده باشد. هنر زاییده رنج است.
دوران کرونا را چطور گذراندید؟
من برخلاف بیشتر مردم شاغل نیستم بنابراین کارم را از دست ندادم. من و همسرم هردو نویسنده هستیم بنابراین در این مدت به کارمان ادامه دادیم. فکر میکنم خیلی خیلی خوش شانس بودیم. بهار گذشته این جا در نیویورک ما در کانون شیوع کرونا بودیم. همه چیز خیلی ترسناک بود. تنها صدایی که از خیابان میآمد صدای آمبولانس بود. هیچ صدایی از جایی نمیآمد به جز صدای پرندههایی که در دوران قرنطینه گروهی بازگشته بودند. پرندههایی که برای دههها اثری ازشان نبود. به جز آن، شهر مرده و خاموش بود و تنها صدای آمبولانس به گوش میرسید.
کتابهایتان را چطور مرتب میکنید؟
به روشی عجیب و براساس سیستمی که طی سالها برای خودم راه انداختهام. کتابها همه جای خانه پخش هستند. در اتاق مهمان طبقه پایین کتابهای ورزشی، همه کتابهای جنایی و کتابهای فیلمم را چیدهام. با خودم فکر کردم این نوع کتابها برای کسی که شب را اینجا مانده جالب و سرگرم کننده خواهند بود. طبقه بالا، در اتاق بزرگی که کتابخانه صدایش میکنیم، کتابهای ادبی را چیدهایم. کتابهای هنری در یک دیوار کنار هم چیده شدهاند اما کتابهای حوزه ادبیات را به ترتیب تاریخ مرتب کردهام؛ با گیلگمش آغاز میشود و پس از کتابهای دوران یونان باستان و رم باستان به قرون وسطی میرسیم و هرکدام از این بخشها نیز براساس کشور تقسیم بنده شدهاند. طبقه بالا یک کتابخانه دیگر هم داریم که در اتاق همسرم است و پر است از کتابهای فلسفی و روانشناسی.
کدام رمان کلاسیک را به تازگی و برای اولین بار خواندید؟
به سوی فانوس دریایی نوشته ویرجینیا وولف. یکی از زیباترین و تکان دهنده ترین رمان هایی که در تمام عمرم خواندم.
اگر بخواهید به یک نوجوان ۱۲ ساله کتابی هدیه کنید، چه کتابی را انتخاب میکنید؟
آلیس در سرزمین عجایب. یک نوجوان ۱۲ ساله به اندازه کافی بزرگ شده که این کتاب را بدون نیاز به فیلتر بزرگسالان بخواند و شگفتانگیز، تخیلی و دیوانه کننده بودن آن را درک کند. مساله اصلی درباره معرفی کتاب به جوانان این است که باید لذت مطالعه را به آنها نشان دهید. نباید کتاب سنگینی باشد. اگر میخواستم به یک نوجوان ۱۵ ساله کتابی هدیه کنم، کتاب کاندید (نوشته ولتر) را انتخاب میکردم. خودم این کتاب را در همان سن خواندم و زندگیم را تغییر داد. خندیدم، شوکه شدم و الهام گرفتم. این همان کاری است که یک کتاب خوب میتواند در جوانی با شما بکند.
کتاب پسر در آتش: زندگی و آثار استیون کرین (Burning Boy: The Life and Work of Stephen Crane ) نوشته پل استر توسط انتشارات فابر منتشر شده است.
نظر شما