به گزارش ایرنا به نقل از تارنمای روزنامه نیویورک، تحرکات اخیر از جانب چین احتمالا می تواند نشانه تکرار تحولاتی شبیه تحولات دهه 50 میلادی باشد؛ تکرار آنچه که تحت عنوان جنگ کره رخ داد؛ جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده آمریکا و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق.
نیویورک تایمز در گزارش خود آورده است: هنگامی که «کوین راد» نخست وزیر پیشین استرالیا و کارشناس خبره مسائل چین، به تازگی به یک روزنامه آلمانی گفت که جنگ سرد میان پکن و واشنگتن "محتمل است"، اظهارات وی همچون بمب در کاخ سفید صدا کرد.
به عقیده مقامات آمریکا، چین در حال تبدیل شدن به یک دشمن راهبردی بسیار بزرگتر از اتحاد جماهیر شوروی سابق است و یک تهدید تکنولوژیکی، نظامی و رقیبی اقتصادی برای واشنگتن بشمار می رود. هرچند «جو بایدن» رئیس جمهوری آمریکا ماه گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اصرار داشت که "ما به دنبال جنگ سرد جدید یا ایجاد جهانی تقسیم شده به بلوکهای مختلف نیستیم".
با این حال، این سوال که آیا ایالات متحده وارد جنگ سرد جدیدی می شود، چیزی فراتر از یافتن واژه ای مناسب برای چرخش عجیب در سیاست های این ابرقدرت است.
به عقیده نویسنده این گزارش، دولت هایی که وارد ذهنیت جنگ سرد می شوند، ممکن است در مورد هر درگیری اغراق کنند، زیرا متقاعد شده اند که بخشی از یک مبارزه بزرگتر هستند. آنها ممکن است فرصت های همکاری را از دست بدهند، درست همانند موقعیت کنونی ایالات متحده و چین در مبارزه با کووید -۱۹ و حتی موضوع تغییرات اقلیمی.
و این مساله که آیا تنش های موجود میان پکن و واشنگتن جنگ سرد است یا چیزی کاملا متفاوت، درست در زیر آتش تنش های فزاینده بر سر راهبرد اقتصادی، رقابت در حوزه تکنولوژیکی و مانورهای نظامی زیر دریا، فضا و دنیای مجازی کمین کرده است.
نیویورک تایمز نوشت: بدون تردید، هفته های گذشته پژواک رفتارهای دوران جنگ سرد دهه ۵۰ میلادی طنین انداز شده است؛ چین با سرعت برنامه فضایی خود را گسترش می دهد، سه فضانورد دیگر را به ایستگاه فضایی خود می فرستد و آزمایش موشک های مافوق صوت را برای شکست دفاع موشکی آمریکا تسریع می کند. و آزادی یکی از مدیران ارشد هواوی در برابر دو زندانی کانادایی و دو زندانی آمریکایی بیشتر شبیه تبادل زندانیان میان دشمنان به نظر می رسد.
در همین بحبوحه آمریکا با بستن پیمان "آکوس" با انگلیس و استرالیا، اعلام کرد که فناوری زیردریایی هسته ای را در اختیار استرالیا قرار می دهد. با این چشم انداز که زیردریایی های آن امکان اکتشاف در سواحل چین را بدون امکان شناسایی شدن داشته باشند. چینی ها هم به خوبی آگاه هستند آخرین باری که ایالات متحده چنین فناوری را با یک کشور دیگر به اشتراک گذاشت، سال ۱۹۵۸ در بحبوحه جنگ سرد با شوروی بود و کشور مشتری این فناوری انگلیس. اقدام آن زمان واشنگتن به عنوان بخشی از تلاش آمریکا برای مقابله با گسترش زرادخانه های هسته ای شوروی و راکتورهای دریایی آن تفسیر شد.
از سوی دیگر، درست اندکی پیش از اعلام پیمان آکوس، عکس های ماهواره ای از میدان های موشکی هسته ای جدید چین خبر داد که پکن پیشتر توضیحی در مورد آنها نداده بود.
از طرفی تحلیلگران آمریکایی درباره مقاصد دولت چین مطمئن نیستند، اما برخی سازمان های اطلاعاتی آمریکا و پنتاگون می خواهند بدانند واقعا «شی جی پینگ» رئیس جمهوری چین تصمیم گرفته که ۶ دهه استراتژی "بازدارندگی حداقلی" چین را با وجود خطر آغاز یک مسابقه تسلیحاتی کنار بگذارد.
در این میان نباید درگیری های مداوم سایبری و سرقت فناوری را که منجر به بیانیه اخیر سازمان سیا شد از یاد ببریم. سازمان سیا در ماه جاری از ایجاد یک مرکز ماموریت جدید در مورد چین خبر داد تا به گفته «ویلیام جی برنز» مدیر این سازمان، آمریکا برای مهمترین تهدید ژئوپلیتیکی که در قرن بیست و یکم با آن روبرو است، آماده باشد.
با تمام این اوصاف، مشاوران ارشد بایدن می گویند که استفاده از واژه دوران جنگ سرد برای تفسیر اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، درست نیست و ممکن است همین بکار بردن واژه های نادرست منجر به تبدیل ذهنیت برخی به واقعیت شود. آنها استدلال می کنند که دو ابرقدرت باید با وجود تمامی اختلاف ها در زمینه آب و هوا و بسیاری موضوعات دیگر مانند زرادخانه کره شمالی همکاری داشته باشند.
بی تردید کاخ سفید هم از برچسب گذاشتن بر روی روابط بیزار است و درواقع شاید به همین دلیل بایدن از ارائه جزئیات لازم در خصوص رویکرد کنونی واشنگتن در قبال چین خودداری می ورزد.
اما اقدامات وی تا کنون به طور فزاینده ای شبیه اقدامات جهان رقابتی است که کمی گزنده تر از واژه "همزیستی مسالمت آمیزی" است که «نیکیتا خروشچف» رهبر وقت شوروی برای توصیف دوران جنگ سرد با آمریکا استفاده می کرد.
جالب اینجاست که پس از دیدار این ماه دیپلمات ارشد چین با «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا در سوئیس، این مقام چینی هم هرگونه توصیف روابط ایالات متحده و چین را تحت عنوان "رقابتی" برنتابید.
یکی از مشاوران ارشد دولت بایدن که نخواست نامش فاش شود در این خصوص گفت: «روابط حال حاضر چین و آمریکا چیزی شبیه به جنگ سرد نیست و تاکید کرد هیچ محک و معیاری برای صحبت دقیق در مورد روابط دو طرف وجود ندارد».
«کورت.ام.کمبل» مشاور ارشد بایدن در حوزه آسیا در ماه ژوئیه (تیرماه) هم ضمن رد بروز جنگ سرد گفت که این واژه بیش از آنکه وضعیت کنونی دو کشور را روشن کند، به ابهام آن می افزاید و به هیچ وجه به صورت ریشه ای چالش های ایجاد شده توسط چین را توصیف نمی کند.
به عقیده ناظران هم پیوندهای عمیق میان دو کشور در حوزه های اقتصاد، فناوری، تجارت و داده ها در جنگ سرد هرگز وجود نداشت. دیوار برلین که نمونه کامل بروز جنگ سرد میان شرق و غرب بود، نه تنها میان حوزه های نفوذ و آزادی مرز کشیده بود، بلکه ارتباطات و تجارت را هم متوقف کرد. در سال ۱۹۸۹ همزمان با سقوط این دیوار، ایالات متحده وشوروی در بحبوحه جنگ سرد، ۴.۳ میلیارد دلار کالا به اتحاد جماهیر شوروی صادر کرد و ۷۰۹ میلیون دلار وارد کرد، که برای هر دو اقتصاد بسیار ناچیز بود. (باتوجه به وضعیت کنونی دلار، این اعداد کمی بیش از دو برابر می شود.)
لذا در شرایط کنونی همه خطوطی که مبانی جنگ سرد را ترسیم می کند، مبهم هستند. چراکه از یک سو تجهیزات "هواوی" و "چینا تلکام" (شرکت مخابرات چینی) داده ها را از طریق کشورهای عضو ناتو اجرا می کنند و برنامه "تیک تاک" متعلق به چین در ده ها میلیون تلفن آمریکایی فعال است.
از طرفی با وجود همه فراز و فرودها و در شرایط همه گیری و تهدید به "جدایی"، ایالات متحده سال گذشته ۱۲۴ میلیارد دلار کالا به چین صادر کرد و ۴۳۴ میلیارد دلار واردات کرد. این امر چین را به بزرگترین تامین کننده کالا برای آمریکا تبدیل کرده و چینی ها هم پس از کانادا و مکزیک، سومین مصرف کننده بزرگ کالاهای وارداتی آمریکایی هستند.
کمبل در ماه ژوئیه به عنوان بخشی از استدلال خود در مورد اینکه چرا این برهه از روابط پکن- واشنگتن با جنگ سرد ۴۰ سال پیش تفاوت چشمگیری دارد، گفت: «اندازه و پیچیدگی روابط تجاری کمتر مورد توجه قرار می گیرد».
هرچند یکی دیگر از مشاوران بایدن اندکی بعد خاطرنشان کرد که روانشناسی در سیاست ابرقدرت به اندازه آمار اهمیت دارد. این مقام دولتی افزود: «رفتار دو کشور به گونه ای است که نشان می دهد چه بخواهند و چه نخواهند در یک جنگ سرد دست و پا می زنند». درواقع این استدلال اصلی کسانی است که ادعا می کنند یک جنگ سرد جدید که بسیار متفاوت از جنگ گذشته است به سرعت بر روابط واشنگتن با رقیب اصلی خود چیره می شود.
«پل هیر» یکی از مدیران پیشین سیا و از تحلیلگران با سابقه مسائل آسیا در این مورد گفت: «بسیاری اینگونه می اندیشند که تنها تعریف جنگ سرد، مدل ایالات متحده و شوروی سابق است».
او ضمن تائید گفته های مقامات کاخ سفید که می گویند پویایی جدید در روابط پکن- واشنگتن هرگز با یک تقابل اتمی یا مبارزه ایدئولوژیکی که تنها یک طرف در آن غالب باشد، تعریف نمی شود، معتقد است جهان خود را به اردوگاه های آمریکایی و چینی تقسیم نمی کند.
اما به گفته هیر عنصر اصلی جنگ سرد که همانا "تخاصم در درگیری مسلحانه" است به وضوح در روابط دو کشور که در پی قدرت و نفوذ هستند، پدیدار است.
هیر هفته گذشته در مصاحبه ای اظهار داشت: «دلایل خوبی وجود دارد که هیچ یک از دو طرف چینی و آمریکایی نمی خواهد آن را جنگ سرد بنامد. اما سیاست و رفتار آنها ذهن را به سمت بروز جنگ سرد می کشاند».
در واشنگتن، یکی از معدود موضوعاتی که بر اختلافات حزبی در کنگره غالب است، شبح رقابت چین می باشد به ویژه در زمینه های مهمی مانند نیمه هادی ها، هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی و همین امر سبب شد "لایحه چین" در مجلس سنای آمریکا با رای قاطع دو حزب به تصویب برسد.
در لایحه چین که در مجلس سنا به سرعت تصویب شد، ۵۲ میلیارد دلار برای توسعه تولید تراشه داخلی اختصاص می یابد که بسیار فراتر از مقداری است که ایالات متحده در مبارزه با سلطه تکنولوژیکی ژاپن در بیش از ۳۰ سال پیش در نظر داشت. هرچند امروز شاهد هستیم که سهم ژاپن از فروش جهانی تراشه به حدود ۱۰ درصد کاهش یافته و دیگر در صنایع آمریکا اثری از بیم و هراس نسبت به چیرگی فناوری ژاپنی نیست.
اما فارغ از تمامی کسانی که مخالف نامیدن جنگ سرد بر روابط کنونی پکن- واشنگتن هستند، دلایلی نگران کننده وجود دارد که شانس درگیری را بیشتر از گذشته نشان می دهد.
«جوزف.اس.نای» که بیشتر به خاطر مقاله هایش در مورد استفاده از "قدرت نرم" در رقابت های ژئوپلیتیک مشهور است، قیاس جنگ سرد را رد کرده و خاطرنشان می کند در حالیکه بسیاری در واشنگتن "درباره" جداسازی کلی "دو اقتصاد بزرگ جهان صحبت می کنند، تصور اینکه ما می توانیم اقتصاد خود را کاملا از چین بدون هزینه های هنگفت اقتصادی جدا کنیم، اشتباه است.
اما نای که زمانی شورای اطلاعات ملی را اداره می کرد، گروهی که مسئول ارائه ارزیابی های طولانی مدت تهدیدات علیه ایالات متحده است، نسبت به خطر آنچه که او "سندرم خوابگردی" چین خواند هشدار داد. وی تشریح کرد که همین سندروم خوابگردی بود که در سال ۱۹۱۴ میلادی دنیا را به سمت جنگ جهانی اول سوق داد.
نای ادامه داد: «این نظریه که استفاده از واژه جنگ سرد برای وضعیت کنونی آمریکا و چین به عنوان یک راهبرد نتیجه معکوس می دهد، نمی تواند بروز جنگ سرد جدید را منتفی کند و درواقع ممکن است ما ناگهان خود را در میانه آن ببینیم».
نظر شما