قصه‌ای که با دفاع مقدس شروع شد و با دفاع حرم پایان یافت

تهران- ایرنا- «زخم‌های نشمرده» خاطرات آزاده جانباز مدافع حرم، حاج «جعفر عباس‌نژاد» با قلم «حسین غفاری»، قصۀ رزمنده‌ای است که شروع قصیده‌اش با دفاع مقدس بود و پایانش با دفاع از حرم.

به گزارش گروه فرهنگی ایرنا، دوران پرافتخار دفاع مقدس، به منزلۀ گنجینۀ عظیم معنوی ایران اسلامی، در تمام طول تاریخ زنده و جاری است. ایثار و رشادت مرد و زن و پیر و جوان این مرز و بوم در دفاع از اسلام و میهن عزیزشان همیشه در یادها خواهد ماند.

کتاب زخم های نشمرده نوشته حسین غفاری خاطرات آزاده جانباز مدافع حرم، حاج جعفر عباس نژاد است که به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شده است.

جعفر عباس‌نژاد از آزادگان و جانبازان دوران دفاع مقدس در شهرستان ارومیه بود که در سال ۱۳۶۴ شمسی طی عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو به اسارت نیروهای بعثی درآمد. وی از مهر سال ۱۳۹۴ شمسی در قالب نیروهای مدافع حرم در سوریه حضور داشت و در اسفند ۱۳۹۸ شمسی به رحمت ایزدی پیوست.

حسین غفاری، رزمنده و محقق و نویسنده دفاع مقدس و از دوستان نزدیک حاج جعفر، جمع‌آوری خاطرات و زندگی‌نامه این شهید را آغاز کرد و طی تلاش پنج ‏ماهه و بیش از بیست ساعت مصاحبۀ انفرادی و گروهی با دوستان، آشنایان، اقوام، و هم‌رزمان حاج جعفر عباس‏ نژاد و البته تحقیقات جانبی در کنار تلاش‌های مسئولان ادارۀ کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‏‌های دفاع مقدس آذربایجان غربی برای مصاحبۀ اولیه در بخشی از خاطرات او این مجموعه مدون و آماده چاپ و انتشار شد.

روایت چند خاطره از دوران دفاع مقدس بر اشتیاق نویسنده برای ثبت و ضبط و تدوین خاطرات آنها افزوده بود؛ چون حضور این بزرگ‏مرد در هشت سال دفاع مقدس و در پی آن اسارت در عملیات والفجر۸ و بازگشت به میهن و حضور در صحنه‌های خدمت و نیز اعزام به سوریه بر اهمیت خاطرات او می‌‏افزود.

حاج جعفرعباس‌‏نژاد به لحاظ جسمی به دلیل جراحات و آثار سال‏‌های سخت اسارت همچنین حضور در جبهۀ سوریه به‏ شدت ضعیف شده بود؛ آن‏چنان که چند بار در بیمارستان بستری و تحت نظر بود. از این‏‌رو، شروع مصاحبه‌‏ها باید با لحاظ شرایط جسمی او صورت می‏‌گرفت اما این اتفاق هیچ گاه رخ نداد.

خبر درگذشت جعفر عباس‌‏‏نژاد، همۀ تلاش‌‏ها و امیدها را برای ثبت و ضبط خاطرات ایشان به یکباره به آه و افسوس و حسرت بدل کرد. وی در پی شدت گرفتن جراحات وارده در جنگ، به‏‌خصوص دوران اسارت و جبهۀ سوریه در سال‌روز وفات بانوی صبر و مقاومت و ایستادگی دعوت حق را لبیک گفت و بسیاری خاطرات همراه با او چهره در نقاب خاک کشیده شد.

مصاحبه، تحقیق، ثبت و ضبط خاطرات مرحوم عباس‌‏نژاد با همکاری آقایان محرم تیزکار، برادران مجید، حمید، حبیب و باقر نجف‏‌پیر، داود چکمه‏‌دوزی، ابراهیم عصمت‏لو، نادر فتورایی، جعفر جلیل‏‌پور، مرتضی سخی‌‏نیا، مرتضی خلیل‌‏زاده، کمال نعمتی، مهدی توتونچیان، و سرکار خانم ناهید نجف‏‌پیر (همسر مرحوم حاج جعفر عباس‌‏نژاد) انجام گرفته است.

غفاری پیش تر درباب این کتاب در گفت و گو با رسانه‌ها بیان کرده بود:

اگر بتوانیم در روایت خاطرات شخصیت فرد را به‌طور کامل شرح دهیم همین موضوع به نویسندگان رمان کمک بسزایی می‌کند. البته نگارش باید در قالب خاطره باشد. باید تمام عواطف و احساسات و افکار آن شخص به‌طور کامل تفسیر شود. در این کتاب افکار، تصمیمات، ترس‌ها و... عباس‌نژاد به خوبی بیان شده ‌است.

همان‌طور که در بخشی از کتاب می‌خوانیم {یک جایی توی همان معبر یکی از مجروحان چسبید به پای من. به ما گفته بودند که اصلا کاری به کار مجروحان و شهدا نداشته باشیم. امدادگرها خودشان به مجروحان می‌رسند.

از ترس پایم را هی می‌کشیدم و می‌گفتم: «الان امدادگر می‌آید، ما باید برویم جلو.» گفت: «یک لحظه برگرد.» برگشتم دیدم یک خشاب توی دستش گرفته. گفت: «تو را جان امام اینها را عوض من شلیک کن» گریه‌کنان خشابش را گرفتم و خشاب خودم را درآوردم و آن را گذاشتم توی کلاش.} در این قسمت یکی از دغدغه‌های او را می‌خوانیم. بیان این قبیل مسائل، تصویر کامل‌تری از شخص برای ما ایجاد کرده و به رمان‌نویسان کمک می‌کند.

وی در تاکید استمرار ادبیات پایداری هم گفته بود: من رزمنده بودم و در جبهه جنگ حضور داشتم. خیلی از این افراد از دست رفتند و اطلاعات و خاطرات آنان نیز از بین رفته است. خاطره‌های شهدا و رزمندگان را جمع‌آوری کنیم قبل از اینکه آنها و کسانی که در اطراف‌شان بودند از میان ما بروند.

این افراد کم‌کم فوت می‌کنند. یک‌سری ساختارها در زمان جنگ اتفاق افتاد که هیچ‌گونه سابقه‌ای از آنها نیست. تا اطلاعات در دسترس است و هنوز نابود نشدند به آنها بپردازیم. این اطلاعات تاریخچه کشور برای آیندگان هستند. لازم است افراد و یگان‌هایی که در آن زمان حضور داشته و درحال حاضر نیز بین ما هستند، تخلیه اطلاعاتی شوند و کتاب‌های بیشتری در این زمینه منتشر شود.

در بخشی از این کتاب آمده است:

ما را مثل قدیس ها تبرک و زیارت می کردند. به سر و رویمان دست می کشیدند و بعد همان دستشان را به رویشان می کشیدند. ما هم گریه می کردیم. همه را سوار اوتوبوس کردند و بردند. دلمان می خواست پیاده شویم و خاکمان را ببوسیم. دو نفر سپاهی ما را در اتوبوس همراهی می کردند. آن قدر اصرار کردیم که بالاخره کنار جاده نگه داشتند و ما پیاده شدیم. روی سرمان خاک ریختیم و روی زمین غلتیدیم و گریه کردیم و به خاک افتادیم. خاک را می بوسیدیم. 

سینه خیز می رفتیم و شکر می کردیم و می گفتیم: «خدایا، الان دیگر آرزویی نداریم». غوغایی به پا شده بود. به سختی ما را دوباره داخل اتوبوس کردند (ص.۱۴۶).

کتاب زخم‌های نشمرده؛ خاطرات آزادۀ جانباز مدافع حرم حاج جعفر عباس‌نژاد، نوشتۀ حسین غفاری در ۲۴۰ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه به تازگی از سوی انتشارات سورۀ مهر منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha