پادشاه پرسید: «من چطور میتوانستم افراد ناشایست را تشخیص بدهم و به کار نگیرمشان؟» منسیوس در جواب گفت: «حکمرانان باید اساس کارشان را بر شایستگی و لیاقت قرار دهند. گاه، اگر چاره نباشد، باید افرادی از فرودستان را بر اشراف ترجیح دهند و حتی خویشاوندان دور را بر نزدیک مقدم دارند. البته آسان نباشد این کار. چنانچه همه اطرافیان بگویند فردی قابل و داناست، کفایت نمی کند. چنانچه همه اشراف و وزرا بگویند فردی قابل و داناست، کفایت نمی کند. چنانچه مردم جملگی بگویند فردی قابل و داناست، آنگاه باید لیاقت و شایستگی او را آزمود و سپس وی را به خدمت گرفت. چنانچه اطرافیان جملگی بگویند فردی شایستگی ندارد، کفایت نمی کند. چنانچه اشراف و وزرا بگویند فردی شایستگی ندارد، کفایت نمی کند. چنانچه مردم جملگی بگویند فردی شایستگی ندارد، آنگاه باید شایستگی وی را آزمود و اگر به واقع چنین بود او را کنار گذاشت....» (ص.۲۷)
منسیوس، مهمترین فیلسوف مبلغ کنفسیوسگرایی در نظر گرفته میشود. وی که نوه کنفسیوس بوده احتمالاً در سال ۳۷۱ قبل از میلاد متولد شده و همانند جد خود چهل سال سراسر چین را به قصد پند و اندرز پادشاهان پیمود.
منسیوس به دلیل فقدان پدر در کودکی، توسط مادری پرورش یافت که نمونه مثالی یک زن نمونه در فرهنگ چینی محسوب میشود؛ او به رغم فقر شدید سه بار نقل مکان میکند تا فرزندش در محیطی مناسب رشد کند.
گفته میشود منسیوس یک بار در کودکی از مدرسه فرار میکند، مادرش در واکنش به این عمل لباسی را که خودش بافته بوده با قیچی پاره می کند تا به او نشان بدهد کاری را که شروع کرده نباید نیمه کاره رها کند و در هر کاری باید ثباتقدم داشته باشد. منسیوس بسیار تحت تأثیر این رفتار مادرش قرار می گیرد و با جدیت به راه خود ادامه می دهد. (ص.۶) «منسیوس در دوره «کشورهای جنگنده»، میان سالهای ۳۱۹ و ۳۱۲ ق.م، یکی از مسئولان و اعضای آکادمی جی شیا در ایالت چی بود» (ص.۵).
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
منسیوس گفت: «تصور کنید کسی انگشت سبابهاش کج و از صاف کردن آن ناتوان است، اما نه دردی دارد و نه از انجام دادن کارهایش عاجز است. او به محض اینکه میشنود دیگرانی هستند که میتوانند انگشت سبابهشان را راست کنند، حتی چنانچه آنان جای دوری مانند یو یا چو باشند، پیشان میرود. آدمی از تفاوت انگشتش با دیگری و عیب آن احساس ملالت میکند، ولی چنانچه در درستی و راستی همانند همان دیگری نباشد نه. این بدان معنی است که انسان از شناخت اولویتهایش عاجز است.» (ص.۱۳۹)
منسیوس پس از مرگ مادر برای ادای حق فرزندی سه سال از کارها و مناصبی که در ایالت چی داشت کناره گیری کرد. وی همچنین پس از این که دید پادشاهان تمایلی به تغییر در نحوه اداره مملکت و رفتارشان با مردم ندارند از کارهای دولتی نیز به کلی کناره گرفت.
کتاب منسیوس با ترجمه و مقدمهای کوتاه احسان دوستمحمدی در ۱۳ باب ماجرای گفتوگو و پند اندرزهای منسیوس با حکام و پادشاهان در سراسر چین و سخنان حکیمانه اوست. انتشارات ققنوس این کتاب را در ۱۸۲ صفحه و شمارگان ۷۷۰ نسخه وارد بازار کتاب کرده است.
نظر شما