صدها سال قبل با همه گیری طاعون در اروپا، این قاره سبز یکی از سیاهترین دوران خود را پشت سر گذاشت. زمانی که مشخص شد موشها عامل اصلی شیوع و انتقال این بیماری هستند راههای مختلفی برای از بین بردن این جوندگان موذی و یا دور کردن آنها از شهرها پیشنهاد و بهکار گرفته شد. یکی از این روشها استفاده از نوعی ساز بادی چوبی با فرکانس صدای زیر بود که موشها را جذب میکرد.
پس از پایان بحران کرونا این ساز که امروز ساختاری شبیه ساز تین ویستل (ساز بادی بومی منطقه بریتانیا) دارد کماکان یادآور روزهای سیاه طاعون اروپاست. حتی جنگ جهانی اول و دوم هم در خلق آثار هنری و تغییر روند هنر در سیر تاریخی خود تاثیرات انکارنشدنی گذاشت که اپرای پارسیفال اثر ریچارد واگنر و خیل عظیم آثار سینمایی گواه این مدعاست.
طاعون اروپا هم تاثیر ژرفی در هنر زمان خود گذاشت. چه در دوران شیوع و چه در دوران ریشه کن شدن آن که از آن میان میتوان به استفاده از این ساز در گروههایی مانند هاگارد و آثاری نظیر از مرگ سیاه و طاعون در موسیقی اشاره کرد. هرچند این تاثیر در سایر هنرها مانند نقاشی و گراوور (طرحهای حکاکیشده) هم در حافظه تاریخ هنر جهان ثبت شده است.
اینک و در حالیکه به پساکرونا نزدیک میشویم این سوال به ذهن متبادر میشود که آیا تاثیری که کرونا بر ذهن زیبایی پرداز هنرمندان خواهد گذاشت و یا بگوییم گذاشته سرمنشا خلق آثاری نظیر آنچه در اروپای بعد طاعون بودیم خواهد شد یا خیر؟
این سوال و موضوعات در پی آن، خبرنگار فرهنگی ایرنا را بر آن داشت تا با امیر بکان استاد موسیقی دانشگاه و آهنگساز به گفتوگو بنشیند.
پرسشی که خود یک موضوع شد
این آهنگساز در ابتدا گفت: مایلم به این موضوع کمی از زاویه نگاه فلسفی پاسخ بدهم و به سوی سه سرفصل چیستی، چرایی و چگونگی متمایل بشوم تا ببینیم این سوال شما آیا جدای از یک پرسش اصولا قابلیت استحاله در فرم یک موضوع را هم دارد؟ اصولا چرا باید چنین موضوعی مطرح شود و در نهایت چگونه اجرا گردد.
وی افزود: این پرسشی است که هر کنشگری باید از خود بپرسد و موضوعیت آن را برای خود حل کند. در قرون وسطی و رنسانس اغلب سازهایی مانند ساز مورد اشاره شما تین ویستل نوعی هویت نشانه شناسی داشتند. در عین حال به واسطه نبود رسانه مواجهه اغلب مردم با این پدیده گنگ بود. چون آگاهی عمومی با تعریف امروزی در سطح بسیار پایینی بود.
تا امروز موسیقیهای دوران کرونا جنبه مصرفی داشتند
این مدرس دانشگاه در ادامه افزود: عالم گیری طاعون کمتر از ۶ سال طول کشید، امروز هم کرونا با همه پیشرفتها و دستاوردهای علمی اینهمه دردسر ایجاد کرده و بعید میدانم تا سه سال آینده شاهد ریشه کنی کامل آن باشیم.
وی افزود: ولی در کنار همه این موضوعات اجتماعی، هنر کماکان از هنوز تا همیشه خواهد بود و هنرمند در مواجهه با موضوعات اجتماعی، فجایع و بحرانها بسته به درک و دریافت خود به خلق اثر خواهد پرداخت.
بکان ادامه داد: تا امروز و بعد از شیوع کرونا اکثر آثار موسیقی تولیدشده جنبه عوامفریبانه و کارکردی مصرفی در یک بازه زمانی مشخص داشتند. این امر صرفا محدود به ایران نبود. در این دوران اجرای موسیقی برای تقدیر از کادر درمان و حتی تلطیف اذهان عمومی بسیار شایسته تقدیر و بجا بود اما موضوع موسیقی کرونا از این موارد جداست.
آیا کرونا، یک سبک موسیقی خواهد شد؟
وی افزود: اینکه کرونا به صورت یک موضوع، سبک و شیوه موسیقی تبدیل شود سوالی نیست که بتوان ساده به آن پاسخ داد. باید بسیار عمیق بررسی و واکاوی شود. کرونا یک فاجعه است. اما سوال اینجاست که هنر در مواجهه با این واقعه چه فرایندی را میتواند و باید طی کند.
آیا باید متمرکز بر آگاهیبخشی باشد؟ آیا باید احساسی باشد و احساست را برانگیخته کند یا اذهان را تلطیف و استرس را دور و در نهایت به تقویت سیستم ایمنی کمک کند؟ چون به هر شکل انبساط و انقباض روح و ذهن در مجموع دریافتهای عموم از اثر هنری است.
امیر بکان ادامه داد: موسیقی خود یک رسانه و قادر است پیامی را به صورت بسیار تاثیربخش منتقل کند. گر نخواهم بدبینانه نگاه کنم هم حتی باید پذیرفت کرونا تنها دستاورد تلخ قرن ۲۱ نخواهد بود. کافیست به روند رو اتمام منابع طبیعی روی زمین نیم نگاهی بکنیم.
امیر بکان در خاتمه گفت: اینکه کرونا در آینده به عنوان یک سبک هنری دارای نشانه شناسی یا شیوه، مطرح شود و نیازمند طراحی سازهای حدید یا ارکستر خاصی باشد، با توجه به شرایط اجتماعی و سبک زندگی متحول شده ما به علت کرونا، سوالی نیست که بتوان از اکنون به صورت قطعی به آن پاسخ داد. این موضوع سرفصلی، بسیار نیازمند اندیشه و تفکر است.
نظر شما