به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، کتاب بوی دهان گنجشک مجموعه در قالب ٢٧ ناداستان و روایت، نگاهی دارد به زندگی شخصیتهایی که در کودکی نویسنده نقش داشتهاند و این جا در زمان و موقعیتی دیگر، مشغول نظاره سرنوشت خویشاند و شادکامی و خوشبختی آنها در پذیرش تنهایی و جبری است که آن ها را احاطه کرده است: پدربزرگی که ساعت های طولانی در جشن تولد هشتاد و نه سالگی اش در اتاق انباری حبس می شود تا سر موقع به جشن آورده شود اما فراموشِ خانواده می شود تا به جمع مهمانان بپیوندد، ننه رضا که همه دل مشغولی روزانه اش مراجعت پیاده به توالت عمومی محله و بازگشت به خانه است تا به این ترتیب تمام ساعات یک روز را سپری کند، ولد که تمام جوانی اش را روی رود کارون خوابیده و جایی جز آن جا برای زندگی ندارد، لاوی و گوهر که هر روز با یک بیوک اسکای لارک شکلاتی پنچر خیابان های جدید مشهد را زیر پا می گذرانند؛ این ها بخشی از آدم های این مجموعه اند.
کیارنگ علایی در بخشی از مقدمه کتاب نوشته است: این ها داستان نیستند، اما داستان آدم های واقعی اند که قرارناپذیری زمان از ذهن من پاک شان نکرد، همه جا حضور داشتند و چسبیده بودند به حال.
همیشه فکر کردهام غایت چیزها چیست؟ لغزیدن در روح آدمها؟ یا تخیل کردن زیستِ آنها وقتی دچار غیاب شدهاند. یک بار که برای خودکار روی میز بانک که جوهرش تمام شده بود و افتاده بود گوشه میز و دیگر خریداری نداشت، گریستم، تازه آنجا یادم افتاد که همه ما در شکم ماهی گیر افتادهایم و تنها عده کمی میتوانند پدر ژپتو شوند و از ته آن سیاهی بیایند بیرون.
پدر ژپتو غایت پدرهای دنیاست؛ انسان کامل، هنرمندی در انزوا و گمنامی کامل، کسی که تا سر حد ممکن در بازیگوشیها و بوالهوسیهای معشوق تنبیه شد و باز او را پذیرفت. رازی در پدر ژپتو است، رازی که عمق آن به اندازه نیکو داشتن صبر است؛ کنترل عاقلانه نفس در مقابل بیتابی و بازیگوشی مداومی که خاطر پریشان ما در مقابل هر رنج به ما دیکته میکند.
وقتی دنیا جایی پشت تخیلات ما باشد، دیگر هیچ تفاوتی نیست میان دقیقهها خیره شدن به یک لیوان، روی میز خاک گرفتهای در پایین خیابان مشهد یا تماشای آبشار نیاگارا در مرز کانادا و آمریکا، و فرقی ندارد زیر آسمان کجا بودن. شهود در کوچههای درکه و خیابان شانزلیزه به یک میزان قابل دریافت است، همانطور که قایقسواری روی تالاب روستای صراخیه خوزستان یا تالابهای ونیز به ما ادراکی یکسان از زندگی میدهد.
چیزی درون ما باید اتفاق بیفتد: لرزشی، تمنایی، فروریختنی تا قوه تخیل بتواند تا انتهای سرنوشت اشیا برود و حواس ما بیش از آن که به دنیای بیرون باشد، معطوف به درون خودمان باشد، به ماهیای که در شکمش گیر افتادهایم (ص. ۱۰ و ۱۱).
علایی عضو هیات علمی گروه عکاسی موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری مشهد است و جوایزی چند از جشنوارههای بینالمللی را در کارنامه هنری خود دارد.
هجدهمین اثر کیارنگ علایی کتاب بوی دهان گنجشک در ۱۶۳ صفحه و با شمارگان هزار نسخه به تازگی از سوی انتشارات آهنگ قلم در اختیار علاقمندان به ادبیات داستانی قرار گرفته است.
نظر شما