به گزارش روز جمعه خبرنگار فرهنگی ایرنا، رویای بعدازظهر عنوان اثر نیلوفر مالک است که در انتشارات مهرک به چاپ رسیده و به تازگی در جایزه ادبی شهید اندرزگو تقدیر شد. این کتاب در رابطه با نوجوان ۱۰ سالهای است که در مشهد زندگی میکند. او به طور ناخواسته در زمان سفر و با خانواده مادری خود دیدار میکند.
مالک با نگارش این کتاب، برخی اتفاقات قبل از انقلاب را در مشهد به تصویر میکشد. رویای بعدازظهر قسمتی از رشادتها و فداکاریهای جوانان و نوجوانان را نشان میدهد. زنان و مردانی که یک صدا در مسیر پیروزی این انقلاب تلاش کردند. اما نکته قابل توجه در این کتاب سفر در زمان است. نویسنده با بهرهگیری از یک نوجوان امروزی تمام این وقایع را تشریح میکند.
کتاب رویای بعد از ظهر، از زاویه دید یک نوجوان به نام پارسا روزهای پرتلاطم انقلاب را روایت میکند تا نوجوانان را با آن دوره بیشتر آشنا کند. این کتاب در هشتمین جشنواره داستان انقلاب جایزه امیرحسین فردی به عنوان رمان برتر نوجوانان انتخاب شده است.
شخصیت اصلی این کتاب، به دنبال تعمیر یک چراغ مطالعه دچار برق گرفتگی میشود و وقتی به هوش میآید، خود را در یک فضای جدید و غریبه میبیند. تمام وسایل اتاق عوض شده و وسایل قدیمی جای آنها را گرفتهاند. این اتفاق باعث میشود او به سالهای قبل از انقلاب برگردد و در دل ماجراهای آن دوره قرار بگیرد.
با مالک در رابطه با نگارش این کتاب و نحوه تشریح موقعیتها صحبت کردیم و از او پرسیدیم که با توجه به تغییرات نسلی کودکان و نوجوانان، تا چه میزان متخصصان این حوزه در تولید محتوا به این مسئله توجه دارند.
او معتقد است اقدامات در زمینه کتابسازی خیلی بهتر شده است.
همچنین همکاران در این زمینه بسیار قوی کار میکنند. در نتیجه استقبال کودکان هم بیشتر شده است. حرکت در این زمینه رو به پیشرفت است. از حالتهای قدیمی و کلیشهای خارج شدیم. نویسندگان فکر شده قدم برمیدارند.
چه عاملی سبب نوشتن این کتاب شد؟ به صورت کلی به چه موضوعاتی علاقهمندید و چه موضوعاتی ذهن شما را درگیر و وسوسهتان میکند که دربارهاش بنویسید؟
در حوزه هنری جشنواره داستان انقلاب برگزار میشد. دوست داشتم کاری انجام دهم. به دنبال موضوعی بودم که تکراری نباشد و قبلا هم بر روی آن کار انجام نشده باشد. در اینترنت به دنبال اتفاقات و موضوعات مختلف، در زمان انقلاب گشتم. متوجه شدم واقعهای درست چند ماه مانده به انقلاب در مشهد رخ داده است. ساواکیها وارد حرم شده و چندین نفر را به شهادت رسانده بودند. همین موضوع پایه و اساس کار من شد. از طرفی هم دوست داشتم نوجوانی که به عنوان محور داستان است، نوجوان امروز باشد اما به نحوی با زمان انقلاب ارتباط برقرار کند.
تمام وقایع را از نزدیک مشاهده و درک کند. ولی برای نحوه ارتباط برقرار کردن و به گذشته رفتن این نوجوان راهکاری نداشتم. به طور اتفاقی یکی از اقوام دچار برقگرفتگی شد. همین موضوع من را به فکر انداخت که این دو موضوع را با هم تلفیق کنم. یعنی یک پسربچه با یک برقگرفتگی به زمان انقلاب پرت شود. ابتدا داستان با برقگرفتگی و پرت شدن به گذشته شروع شود. در انتها نیز با همین روش پرت شدن به زمان حال بازگردد. قصدم این بود پرت شدن انتهایی هم توسط یک ساواکی اتفاق بیفتد. بنابراین ابتدا و انتها را میدانستم. موضوع هم مشخص بود در نتیجه شروع به نوشتن کردم. در اصل داستان انقلاب برای من انگیزه نوشتن شد.
به نظر شما نوجوانان امروزی میتوانند با این کتاب ارتباط برقرار کنند؟
بله ارتباط برقرار کردند. حتی در حال حاضر از طرف مادرهای زیادی پیام دریافت میکنم. خیلی از بچهها این کتاب را دوست دارند. بچهها به کاری با این سبک خیلی علاقه دارند. پیامهایی که به صورت متعدد از مادران و یا فرزندانشان دریافت میکنم این است که چرا دوباره کتابی با این سبک نمینویسم. اتفاقات خندهداری که در میان داستان رخ میدهد برای کودکان جذاب است. بازخورد مثبت فراوان داشتم و دارم. با اینکه آخر داستان کمی غمناک است ولی بچهها دوست دارند.
این کتاب میتواند بر روی نحوه زندگی نوجوانان امروزی تاثیر بگذارد؟
فکر نمیکنم تاثیر به سزایی داشته باشد. اما در حد یک کتاب فانتزی که بخوانند و از آن لذت ببرند. شاید بعضی از بچهها نسبت به حوادث و اتفاقات قبل از انقلاب کنجکاو باشند که با خواندن این کتاب میتوانند اطلاعاتی بدست آورند.
آیا در داستان موقعیتی را تشریح کردهاید که تجربه درستی از آن نداشته باشید؟
صحنههای جنگ و جدال انقلاب. در زمان انقلاب من ۱۰ سال داشتم و چیزی خاطرم نیست. اما تمامی این موقعیتها را بر اساس شنیدهها از اطرافیانم نوشتم. مورد بعدی که در این زمینه من را یاری کرد فیلمهای مستندی بود که از صداوسیما پخش میشد. به صورت کلی هیچ تجربه واقعی نداشتم.
با توجه به تغییرات نسلی کودکان و نوجوانان، تا چه میزان متخصصان این حوزه در تولید محتوا به این مسئله توجه دارند؟
اقدامات در زمینه کتابسازی خیلی بهتر شده است. همچنین همکاران در این زمینه بسیار قوی کار میکنند. در نتیجه استقبال کودکان نیز بیشتر شده است. مثلا خانم مشایخ در یکی از آثارش از کودکان امروزی استفاده کرده و تمام دغدغهها، حرفها و ... این نسل را بررسی کرده است. به نظر من حرکت در این زمینه رو به پیشرفت است. از حالتهای قدیمی و کلیشهای خارج شدیم. نویسندگان فکر شده قدم برمیدارند.
دغدغه شما در رویای بعدازظهر چه بود؟
کتابی که کارشناسی و بعد مورد قبول قرار میگیرد در مرحله چاپ خیلی معطل میشود. همین موضوع سبب از بین رفتن انگیزه در نویسنده میشود. مخصوصا کسانی که برای اولین بار پا در این عرصه میگذارند بسیار مایوس میشوند. البته یک سری از این دلایل به علت گرانی کاغذ است.
نظر شما