در ادامه یادداشت روزنامه ایران به قلم حمیدرضا غلامزاده کارشناس مسائل بینالملل در چهارشنبه یکم دی آمده است: مهمترین تفاوتی که در این دوره نسبت به شش دوره قبل این مذاکرات اتفاق افتاد این بود که برخلاف ادوار گذشته که مذاکره بر سر متن پیشنهادی از سوی کشورهای غربی انجام میشد در این دوره متن از سوی ایران پیشنهاد شد. در نتیجه اولاً ابتکار عمل در دست طرفی قرار میگیرد که متن را پیشنهاد میدهد و در ثانی از آنجا که اعمال تغییر در متن مورد مذاکره اغلب مستلزم رد و بدل شدن امتیاز میان طرفین است این پیشنهاددهنده متن است که برگ برنده بیشتری در این بده و بستان در اختیار دارد و منطق خودش را حاکم میکند.
نکته مهمی که تیم مذاکرهکننده به ریاست آقای باقری در تهیه متن پیشنهادی خود در نظر داشت این بود که این متنی روبهجلو و در عین حال در امتداد گفتوگوهای پیشین بود. چنین رویکردی گارد اولیه طرفهای غربی که تصور داشتند یا دست کم اینگونه تبلیغ میکردند که مذاکرات در دولت سیزدهم متوقف میشود و تیم علی باقری فضا را رو به انسداد خواهد برد، شکست.
آنها که انتظار رویکرد مذاکراتی را از این تیم نداشتند، در ادامه سعی کردند این روایت را جا بیندازند که این متن، متفاوت از گفتوگوهای پیشین است، مستدل نیست و منطق ندارد، اما در این مرحله هم واقعیت اینکه اسناد ارائه شده از سوی ایران مبتنی بر گفتوگوهای شش دوره قبل و با محاسبه و اعمال تغییرات جدیدی است که خواست ایران را به لحاظ عملیاتی و کاربردی شدن توافق پیگیری میکند، آنها را در اثبات روایتشان ناکام ساخت.
افزون بر این دو اتفاق، پافشاری بر اینکه ایران خواستار رفع همه تحریم هاست و به دنبال متوقف کردن مذاکرات نیست، دست برتر و ابتکار عمل را برای ایران ایجاد کرد. مجموعه این مسائل فضا را به سمتی برد که میتوان آن را به نوعی خلع سلاح طرفهای غربی مذاکرات ارزیابی کرد. این خلع سلاح تا آنجا بود که آنها نخست تلاش کردند به بهانه تعطیلات سال نوی میلادی مذاکرات را تا بعد از تعطیلات متوقف کنند و برای اینکه با اتهام ایجاد تأخیر در مذاکرات مواجه نشوند، شایع ساختند که این خواست هیأت ایرانی است.
شایعهای که تکذیب شد و در نهایت این روایت درست توفق یافت که طرفهای اروپایی به دنبال خرید زمان بودهاند تا برای مواجهه با شرایط جدید همفکری نموده و از این فرصت برای اعمال فشار و محدودیت علیه ایران و خالی کردن دست ایران در مذاکرات استفاده کنند. آنچه دست پر ایران در مذاکرات تلقی میشود، پافشاری منطقی بر اساس برجام و احیای توافق ۲۰۱۵ بر ضرورت انتفاع اقتصادی ایران از برجام و برداشته شدن تحریمها بهصورت کامل است. این موضع منطقی را تنها با منطق میتوان پاسخ داد و نه با ادعای بیبنیاد و مواضع رسانهای صرف.
حال آنکه در این مدت کوتاه مشخص شده که طرف غربی تلاش جدی و واقعی برای رفع تحریمها و احیای برجام نداشته است و رویکرد غالب این بوده که حداکثر امتیاز را از ایران گرفته و حداقل امتیاز به ایران داده شود تا برنامه هستهای ایران حتی محدودتر از چیزی شود که در ۲۰۱۵ شد.
نکته مهم در این مذاکرات علنی شدن وجود جنگ روایتهاست. بدین معنا که چه کسی چه روایتی را زودتر و بیشتر جا میاندازد و ریلگذاری و رویکرد مذاکرات را هدایت میکند؟ این واقعیتی است که در مقاطع مختلف در مباحثی همچون تعیین زمان مذاکرات، تعداد اعضای تیم ایران، اسناد پیشنهادی و ایجاد تأخیر در ادامه مذاکرات مشاهده شد.
از این جهت نیز باید تیم مذاکره کننده ایران را تحسین کرد، چرا که در این جنگ روایتها علیرغم اینکه تیم مذاکرات ایران از عِده و عُده رسانهای کمتری برخوردار است، اما توانسته با مذاکراتی که با روسیه و چین داشته از موضعگیری و رویکرد آنها نیز برای شکلدهی به روایتهای منطبق بر واقعیت در عرصه جهانی کمک بگیرد و در صورتبندی نهایی روایت مذاکرات موفق عمل کند.
نظر شما