به وقتِ سلیمانی‌ها

ارومیه- ایرنا-  انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی در صبح جمعه، سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸ همه را در بهت و شوک فرو برد و چند ساعتی نگذشت که همدردی ایرانی‌ها و غیرایرانی‌ها در اندوه ترور فرمانده سپاه قدس ایران منجر به سونامی در افکار عمومی و شبکه‌های اجتماعی شد.

به گزارش ایرنا، فرمانده سلیمانی فقط مرد میدان نبود؛ اگر وی را صرفا به دید یک نظامی بنگریم قطع یقین در حق او و تمامی انسان‌های آزاده که در برابر استکبار جهانی قد علم کرده‌اند، جفا کرده‌ایم؛ شهادت فرمانده نشان داد که تفکر سلیمانی یک مسیر است، مسیری که به آزادی ختم می‌شود و راهی که پوزه شیطان بزرگ را به خاک می‌مالد؛ فقط کافیست به هزینه چند هزار میلیارد دلاری استکبار جهانی طی یک دهه گذشته در شبکه‌های اجتماعی نیم نگاهی داشته باشیم؛ آن همه سال تهاجم فرهنگی و آن همه هزینه با هدف گمراه کردن جوانان ایران اسلامی از مسیر اصلی خود که با عروج یک شخص جای خود را به خودباوری و ایمان به راه مقاومت می‌دهد.

شهادت سلیمانی چنان اتحادی بین جبهه مقاومت و انسان‌های آزاده در سراسر دنیا ایجاد کرد که امپراطوری رسانه غرب را به زانو درآورد؛ آری شاید این نخستین بار پس از آغاز عصر شبکه‌های اجتماعی بود که استکبارجهانی با آن همه ادعای پوچ و واهی به ذلت کشیده شد و چاره‌ای جز سانسور سلیمانی‌ و سلیمانی‌ها نداشت.

 البته این ذلت به ناچاری در حذف و سانسور در شبکه‌های اجتماعی خاتمه نیافت! هنوز هم آن نفس‌های بند آمده ترامپ جنایتکار در سخنرانی پس از ترور شهید سلیمانی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود؛ سلیمانی کسی بود که نام او کافی است تا صدای رییس‌جمهوری جنایتکار آمریکا را نیز در نشست خبری‌اش به لرزه بیاندازد.

اما چگونه می‌شود در تاریخ ۱۰۰ سال گذشته ایران یک نظامی به این اندازه در داخل و خارج از کشور محبوب باشد؟ او چه کسی بود که اشک‌های رهبر معظم انقلاب بدرقه راهش شد؟ چگونه ممکن شد که از آن مرد و زن ۹۰ ساله تا نوجوانان دهه هشتادی، از منتقدان آبان‌ماه تا راننده تاکسی ناراضی، از آن روحانی مسجد تا همسایه غیرمذهبی برای این شهید فرمانده سوگوار شدند؟  

سردار دل‌ها با دوری از سیاست نشان داده بود که همواره در خط امام و رهبری است؛ او با وجود این همه محبوبیت در خودشیفتگی و تکبر غرق نشد و در عرصه سیاست گام نگذاشت؛ می‌توانست در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ موضع‌گیری کند ولی حتی حاضر به سکوت در برابر شبهه‌ها نیز نشد و طی بیانیه‌ای اعلام کرد که از هیچ نامزد انتخاباتی حمایت نمی‌کند.

وی از درگیری‌های سیاسی و جناحی ارتفاع گرفته بود؛ فرمانده سلیمانی حتی در روابط شخصی‌ هم درگیر جناح‌بندی‌ها نشد و همه این عوامل دست به دست هم داد تا عکس شهید سلیمانی هم در دفتر انجمن‌های اسلامی باشد و هم بر دیوار بسیج دانشجویی نصب شود.

وی فرماندهی بود که هم به پای درد دل انتقادی فرزندان این مرز و بوم می‌نشست و هم مورد اعتماد جوانان اصولگرای عدالتخواه بود؛ همه ایرانیان از هرنوع تفکری در سوگ از دست رفتنش و ادامه راه مقاومت به خیابان‌ها آمدند؛ ایرانیان او را وزنه‌ٔ تعادل و ضامن امنیت و صلح و منافع ملی می‌شناسند.

او را بی‌شک باید فرمانده صلح و نبرد دانست! فرمانده «سلیمانی» نه تنها در جنگ هشت ساله تحمیلی یک قهرمان ملی بود بلکه با نبرد علیه وحشی‌های داعشی نیز به یک قهرمان فراملی در اذهان مظلومان و ستمدیدگان جهان بدل گشت؛ او با وجود اینکه یک فرمانده جنگ بود در مسیر صلح و ثبات منطقه با بهره‌گیری از دیپلماسی و گفت و گو با سایر دولت‌ها و ارتش‌ها مهارت و شجاعت داشت؛ او در یک کلمه مرد میدان بود نه اهل شعار و تظاهر.

حتی دهه هشتادی‌های امروزی نیز او را می‌شناسند؛ تصویر سلیمانی امروز بر جلد دفاتر آنان و صدای قهرمان بر پیشواز خط همراهشان نقش بسته است؛ بی‌شک فقدان او ضایعه‌ای بزرگ است ولی آمریکای جنایتکار و حامیانش بدانند که از قطره‌قطره خون «حاج قاسم»، سلیمانی‌های دیگر در عرصه دیپلماسی و نظامی ظهور می‌کنند تا صدا و مشت مردم ستمدیده جهان و مسیر راه مقاومت باشند.

بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ در حمله موشکی پهپادهای آمریکایی، سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابومهدی المهندس معاون سازمان بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) و همراهانشان در فرودگاه بغداد به شهادت رسیدند.

این حمله جنایت‌کارانه با دستور مستقیم دونالد ترامپ رئیس جمهوری پیشین آمریکا صورت گرفت.

*خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ارومیه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha