به گزارش روز چهارشنبه ایرنا، فارینافرز در گزارشی مفصل در مورد ناتو و ضرورت پرهیز آن از گسترش بیشتر، به تاریخچه تاسیس این سازمان نظامی از سال ۱۹۴۹ و آغاز جنگ سرد پرداخت و نوشت: ائتلاف ناتو برای اروپای قرن بیستویکم اصلا مناسب نیست؛ نه به این دلیل که ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه این حرف را می زند یا خواستار چنین چیزی است. بلکه به این دلیل که ناتو با نقصی جدی در طراحی روبروست؛ دستیازی عمیق به کشورهای آشفته شرق اروپا، بیش از حد بزرگ، با تعریف ناقص و تحریکآمیز حتی برای تحقق اهداف خود.
ناتو برای تسهیل اهداف راهبردی و بهبود توانایی های دفاعی اش باید صریح و آشکار از عضویت اعضای جدید خودداری کند. این ائتلاف باید روشن نشان دهد که مرحله طولانی گسترش آن پایان یافته است. با آنکه اجرای پایان سیاست درهای باز برای عضوگیری مستلزم دقت زیاد است؛ زیرا به معنای اجرا و واکاوی ساختار امنیتی اروپای مرکزی و شرقی و نه به معنای تسلیم در برابر پوتین است. بر عکس برای قدرتمندترین ائتلاف قرن بیستم به منظور شکوفایی و ثمردهی در قرن حاضر لازم است.
این گزارش سپس به سه کاربرد اصلی ناتو اشاره کرد و آن را دفاع از متحدان در زمان اتحاد جماهیر شوروی، حفظ امنیت اروپای غربی و در نهایت مشارکت آمریکا در ارتقای امنیت اروپا می داند و می افزاید: ناتو طی سال های ۱۹۴۹ تا ۱۹۸۹ همه این اهداف را محقق کرد.
اما در ادامه دوران بازتعریف این ائتلاف فرارسید و در ریاست جمهوری بیل کلینتون (۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱) و جرج بوش پس (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹) سیاست ناتو بر دو فرض بنیاد نهاده شد. اول این که ناتو بهترین وسیله برای تضمین صلح و امنیت در اروپاست و دوم روحیه آشتی فرانسه-آلمان قابل تعمیم در کل ناتوست؛ بر اساس این تفکر خطر مالکیت تسلیحات هسته ای توسط کشورهای اروپایی غیرمتعهد به ناتو ناچیز شمرده و در همین راستا گسترش ناتو به منزله مانعی در برابر روسیه دیده شد.
فرضیه دیگر برای گسترش ناتو از باورهایی در مورد نظم جهانی و تغییرات در روسیه یا کشورهای دیگر ناشی میشد و در برخی مقاطع تاریخی وزارت امور خارجه آمریکا حتی قصد داشت روسیه را به عضویت ناتو دعوت کند.
هر دو این فرضیات مبنای توسعه ناتو نادرست بود. ساختاری که اواسط قرن بیستم آنهم برای اروپای غربی طراحی شده بود، برای دوران بعد از جنگ سرد و اروپای شرقی چندان مفید نبود.
ناتوی اصلی به دلیل وجود مفاهیم و واقعیاتی مانند پرده آهنین، جغرافیا و سیاست، حد و مرز مشخصی داشت. اما ناتوی گسترش یافته به شکل کاملا متفاوتی در اروپای شرقی عمل می کند. امروز و در سال ۲۰۲۲ دیگر پرده آهنین وجود ندارد و جغرافیای شرق اروپا گسترش ناتو را محدود نمی کند. این ائتلاف در عوض به شکل نادرست و بیهدف در شرق اروپا گسترش یافت.
این گزارش سپس با بیان مواردی از گسترش ناتو تا نزدیکی مرزهای روسیه در منطقه بالکان می نویسد: خطرهای پیشبینی نشده گسترش ناتو در شرق اروپا با سیاست درهای باز همراه شده است که باعث می شود مرزهای شرقی این ائتلاف مبهم باشد. اعلام ناتو در سال ۲۰۰۸ مبنی بر اینکه اوکراین و گرجستان روزی به عضویت این سازمان درمیآیند در بهترین حالت آرزوی دستنیافتنی و در بدترین حالت ریاکارانه بود.
خطر دیگر گسترش ناتو نظم جهانی پیرامون آن است. روسیه به جای پیوستن به ناتو به عنوان نظم تحت هدایت آمریکا در اروپا می خواهد نظمی را خود بنیان گذارد.
فارین افرز نتیجه میگیرد: ناتو باید صریح و آشکار روش خود را تغییر داده و از عضویت هر عضو جدیدی خودداری کند. همچنین آمریکا به راهبرد جدیدی برای تعامل با روسیه در شرق اروپا نیاز دارد، راهبردی که فقط بر ناتو استوار نباشد. ناتو برای دفاع از اعضایش در اروپا حضور دارد و بستن درهای آن می تواند به این هدف کمک کند. بدون تردید پایان گسترش ناتو مستلزم توسل به دیپلماسی سخت است، به معنای تناقض وعدههای بارها تکرار شده آمریکا به مقامات شرق اروپاست.
اما ائتلافی که نتواند منافع خود را تامین کند و بر اساس گمانه زنی های نادرست پیش برود از درون ضعیف خواهد شد. بازسازی ساختاری و نهایی کردن اعضای ناتو رویکردی درست و هماهنگ با پیچیدگی های فعلی منطقه (شرق اروپا) و نظم جهانی است که در آن مدل غربی برتری ندارد، همچنین با روسیه تحت رهبری پوتین نیز در یک راستاست.
نظر شما