معجزه عشق در اسارت

تهران- ایرنا- فیلم «ملاقات خصوصی» با لحنی عاشقانه آغاز می‌شود، از خشونتی عریان گذر می‌کند و دوباره بر بستر عشق آرام می‌گیرد. مثل گلی شاداب و باطراوت که پژمرده می‌شود و دوباره جان می‌گیرد.

«ملاقات خصوصی» یک فیلم حال خوب کن است. فیلمی که بعد از تمام شدنش می‌توانی یک نفس راحت بکشی و خوشحال باشی از این که در یک تجربه عاشقانه سهیم شده‌ای. پروانه (با بازی پریناز ایزدیار) خلاصه داستان را در قالب یک دیالوگ خطاب به فرهاد می‌گوید: این چه طور دوست‌داشتنیه که برای رسیدن به هم باید خلاف کنیم؟

فیلم با لحنی عاشقانه آغاز می‌شود، از خشونتی عریان گذر می‌کند و دوباره بر بستر عشق آرام می‌گیرد. مثل گلی شاداب و باطراوت که پژمرده می‌شود و دوباره جان می‌گیرد. این‌گونه لذت تماشای صحنه‌های عاشقانه پایانی دوچندان می‌شود. وقتی می‌دانی که دو نفر برای چشیدن یک جرعه آرامش به قول حضرت حافظ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل را تحمل کرده‌اند.

اگرچه سکانس‌های خارج از زندان زیبایی بصری مناسبی دارند (مثلا راه رفتن فریبا در گلزار و لمس گیاهان رنگارنگ دارویی)؛ ولی زیباترین سکانس‌های فیلم در فضای بسته زندان رخ می‌دهد. خواندن خطبه عقد در زندان و جشن کوچک پس از آن یکی از همین سکانس‌هاست. موسیقی که در آن لحظه فضا را همراهی می‌کند، پس‌زمینه‌ای ترسناک دارد که خبر از یک بحران می‌دهد. عاشقی که زندانی شده یا زندانی که عاشق شده یادآور آن بیت از اشعار بهروز یاسمی است که: عاشقی جرم قشنگی‌ست در انکار مکوش.

شخصیت پیچیده فرهاد ( با بازی هوتن شکیبا) حاصل ترفند هوشمندانه کارگردان است. روایت در دادن اطلاعات دقیق درباره این شخصیت خساست به خرج می‌دهد و بارها مخاطب را به اشتباه می‌اندازد. فیلم تا آخرین دقایق راه را بر دو تحلیل و تفسیر باز می‌گذارد و در نهایت معما را حل می‌کند. بر اساس آنچه دیده‌ایم فرهاد هم می‌تواند عاشق باشد و هم کلاهبردار. کارگردان این دوگانگی را در پایان‌بندی هم لحاظ می‌کند. خوشبختانه فیلم در دام پایان باز نمی‌افتد و سرنوشت آدم‌ها مشخص می‌شود. فیلم می‌توانست ده دقیقه زودتر با یک پایان دیگر به اتمام برسد. ولی پایان‌بندی فعلی به شدت مناسب‌تر است و با لحن عاشقانه اثر تطابق بیشتری دارد.

ملاقات خصوصی در پرده میانی از موضوعی کمتر گفته شده سخن می‌گوید. کسانی از اتفاقات جزیی و ریز داخل زندان با خبرند که خلافکار باشند و طعم حبس را چشیده باشند. افرادی که گذرشان به زندان نیفتاده نمی‌دانند که زیر سقف این چاردیواری چه می‌گذرد. فیلم علاوه بر آن که قصه‌ای عاشقانه را گرم و گیرا تعریف می‌کند، روایتی مستندگونه از ابعاد اعتیاد و قاچاق مواد مخدر دارد و هشداردهنده و آگاهی‌‎بخش است. اگر محدودیت‌های ساخت نبود، کارگردان می‌توانست حقایق بیشتری را بازگو کند و اطلاعات بیشتری راجع به فاجعه در حال وقوع بدهد.

فیلمنامه اگر برای برخی اتفاقات پشتوانه منطقی‌تری طراحی می‌کرد، باورپذیری شخصیت‌ها بیشتر می‌شد. به عنوان مثال پروانه بدون هیچ تحقیقی به خواستگاری یک زندانی جواب مثبت می‌دهد. او بعدها متوجه می‌شود که فرهاد بابت چه جرمی به زندان افتاده و در زندان چه می‌کند. حتی پدر پروانه که از همه چیز باخبر است، این موضوع را با او در میان نمی‌گذارد.

هوتن شکیبا و پریناز ایزدیار که هر دو در سال‌های اخیر سیمرغ جشنواره را تصاحب کرده‌اند در این فیلم زوج موفقی را تشکیل داده و بده و بستان خوبی دارند. در سکانس پایانی که آرزوهایشان را تحقق می‌بخشند هر دو درخشان ظاهر شده‌اند. آنها معجزه عشق را به نمایش می‌گذارند که می‌تواند هر جهنمی را به بهشت بدل کند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha