زوج جوانی با بازی صابر ابر و طناز طباطبایی قصد سفر و اقامت به کشور دانمارک را دارند اما چند روز قبل از سفر زنی به زندگی آنها ورود می کند و...این بخش اول فیلمنامه است اما اتفاق اصلی در پرده دوم فیلم رخ می دهد و مخاطب خود را در چالش اصلی و بحران عمیق هویتی کاراکترهای داستان فرو می برد.
فیلم قرار است یک درام رمز آلود و روانشناسانه را پی ریزی کند اما چیدمانش درست نیست، اساسا در این قسم از گونهی سینمایی، دوربین، زوایای آن، حرکت دوربین، چرخشها، میزانسن و دکوپاژ فیلم به گونه ای رقم می خورد که مخاطب از ابتدا با یک جنس متفاوت و غیر متعارفی از فیلمسازی روبروست اما در بی رویا تا نیمه اول هیچ نشانی از رمز آلودگی سناریو نیست جز سکوت زنی که پایش به ماجرا باز شده است و لرزش های گاه و بیگاه دوربین!
در نیمه دوم اما بی رویا، جان بهتری می گیرد، روایت به کلی متفاوت می شود و بحران هویت اصلی ترین مساله فیلم می شود، جای کاراکترها عوض می شود و قرار گرفتن آدمها در دنیایی که به آن تعلق ندارند بی شک از مهمترین چالش های فیلم است که به شدت مخاطب خود را تحت تاثیر قرار می دهد.
بی رویا از معدود فیلم های جشنواره چهلم است که صاحب ایده و پیرنگ قابل توجهی است، انسان هایی که معلوم نیست به کجا تعلق دارند و تردید در هویت آن ها از نقاط عطف فیلم است اما فیلمنامه در پرداخت نهایی با ضعف جدی روبروست، فیلم دارای چندین پایان است و به نظر می رسید سکانس آب دادن گلدان ها توسط رویا (طناز طباطبایی) در موقعیت جدید خود، بهترین پایان بندی برای فیلم باشد و سکانس های بعدی جز زیاده گویی حرف جدیدی برای فیلم نداشته باشد.
بی رویا میتوانست تجربه متفاوتی در سینمای ایران باشد به شرط آنکه ساختارش از بن مایه، درست پی ریزی می شد و شاخصه های یک اثر رمز آلود با پس زمینه های روان شناختانه در کل اثر جاری می شد نه اینکه در لحظاتی فقط مخاطب خود را به وجد آورد.
نظر شما