این فیلم که شامگاه پنجشنبه در آخرین اکران خانه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد نه تنها آن گونه که پیشتر اعلام شده بود یک فیلم با سوژه اجتماعی و ملتهب نبود که بعضاً به دلیل نارساییهای بسیار در فیلمنامه، بازیها و ساخت باعث خنده و تشویقهای اعتراض گونه مخاطبان در سالن شد.
نمور به قدری ابتدایی و سطحی ساخته شده است و فیلمنامه آن به قدری بی گره، بی هیجان و معمولی نوشته شده است که یکسره چرایی انتخاب این فیلم از سوی هیئت انتخاب را به ذهن متبادر میسازد.
فیلمی که به جز بارانهای شهر انزلی تقریبا هیچ گونه تعلیقی ندارد و در روایت داستانش تقریبا از هیچ المان هیجانانگیزی بهره نمیگیرد. پررنگی این بی حاصلی در روایت قصه نمور تا بدانجا بود که در نشست خبری این فیلم یکسره از نارسایی و ناتوانی این فیلم سوال شد.
سوالاتی که البته با جوابهای عجیب و اغراقآمیز کارگردان، تهیهکننده و عوامل مواجه شد. مثلا در پاسخ به این پرسش که آیا اسپانسر اتومبیل برای این فیلم داشتید، تهیهکننده فیلم گفت: ماشین خودم بود و دوست داشتم که آن را در فیلم نشان دهم!
یا در جایی که یکی از خبرنگاران در نشست از نوع رابطه دلارام با نامزدش سوال کرد، نویسنده فیلم نوشین معراجی اعلام کرد ما معذوریتهایی در این مورد داشتیم که خیلی نمیشود توضیح داد و خودتان متوجه شوید!
بکی دیگر از مواردی که برای مخاطبان جای سوال داشت و پس از خروج از سالن در مورد آن صحبت میشد، حضور دو تن از مجریهای تلویزیونی، باربد بابایی و محمدرضا علیمردانی در این فیلم بود؛ البته صرف حضور یک مجری تلویزیونی در یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی نه موضوعی نو و نه عجیب است.
نکته اما درمورد بازی عجیب بابایی و علیمردانی و نقشهای یخزده ای بود که از خود ارائه دادند. اگرچه بازیگران و عوامل این فیلم همچون نسیم ادبی به ارائه بهترین خود اذعان داشتند اما تعریف بهترین قطعا آن چیزی نیست که خروجی آن چنین قصهای باشد.
نظر شما