برای یک بار هم که شده بسیاری از ما جمله " زگهواره تا گور بجوی " را شنیده ایم البته مفهوم این نیست که تا آخر عمر درس بخوانید و ادامه تحصیل بدهید. این جمله بیانگر آن است که تا آخرین لحظه زندگی برای ارتقای زندگی مان دست از تلاش و آموزش برنداریم و در هر تخصص و مقطعی از زندگی خود می توانیم با مطالعه و آموزش خودمان، زندگی یا کسب و کار را ارتقا دهیم.
آموزش در همه ارکان زندگی حرف اول را می زند. به ویژه با پیشرفت فناوری ها، دوام آوردن به عنوان یک کسب و کار در میان رقبایی با ایده ها و خلاقیت های نو، کار بسیار سختی است اما آنچه که صاحبان کسب و کار را سر پا نگه می دارد آموزش و ارتقای تخصص و مهارت هایشان در همه ابعاد فعالیت هایشان به حساب می آید.
بدون شک صاحبان کسب و کارها بدون آموزش به بیراهه می روند و نباید توقع رشد خود و مجموعه زیرنظر وی را داشته باشند. فرقی نمی کند مدیر نهادی خصوصی باشید یا دولتی. باید مدام در حال آموزش و ارتقای خودتان برای رسیدن به اهدافتان باشید.
مدیریت با تفکر خارپشتی
سارا شمس روانشناس سازمانی در گفت و گو با خبرنگار گروه علم و آموزش ایرنا در پاسخ به این سوال که چگونه می توانیم در سال جدید به سمت مدیریت و داشتن مجموعه ای موفق پیش برویم، اظهارداشت: برای رسیدن به سازمانی موفق، نیاز به داشتن مدیری خوش فکر و خلاق دارد. مدیر باید برنامه ای بلند مدت برای سازمان خود داشته باشد. این برنامه شامل تفکرات خارپشتی است.
وی در توضیح تفکرات خارپشتی یک مدیر موفق گفت: یعنی مدیر سازمان روی زمینه ای که می تواند بهترین باشد، تمرکز می کند حتی اگر به سمت تنوع حرکت کند اما همچنان روی موضوعی که از پیش فعالیت داشته تمرکز کرده و آن را رها نمی کند تا مردم بر اساس آنچه که آن برند یا سازمان را شناخته اند از یادشان نرود. در اصطلاح به چنین مدیری می گویند تفکر خارپشتی دارد.
این روانشناس سازمانی خاطرنشان کرد: اگر مدیری به دنبال این است که در سال جدید سازمان خود را موفق کند در ابتدا باید از خودش شروع کند. یعنی فرد روی رفتارهایش تمرکز کرده و با شناخت نقاط ضعف و قوت برای اصلاح خود تلاش کند. در واقع پس از توسعه فردی، در قدم بعدی بر روی توسعه جمعی کار کند.
شمس تصریح کرد: مدیر باید باور کند که موفقیت به تنهایی اعمال نمی شود و وقتی مدعی شود که کاری را خودش به تنهایی انجام و به ثمر رسانده، فرد مستبد محسوب می شود چون موفقیت یک مجموعه بر بال نیروهای آن مجموعه سوار و توسعه موفقیت وی در گرو تلاش های یک جمع بوده است.
وی تاکید کرد: یک مدیر سازمانی موفق باید بر روی چند هوش تمرکز داشته باشد. هوش تخصص گرا، ابعاد گرا، اخلاق گرا و احترام گذار. مثال هوش تخصص گرا این است که برای مثال فرد در سازمان یا حوزه ای مثل الکترونیک، هوش الکترونیک داشته باشد اما در بسیاری بخش ها شاهد این هستیم که فرد در جایگاه خودش نیست برای مثال فردی که در حوزه ورزش تخصص ندارد، مدیر مجموعه ای ورزشی می شود.
هوش ابعادگرا و احترام گذار
عضو انجمن روانشناسان ایران ادامه داد: در هوش ابعاد گرا یعنی مدیر بتواند در آن واحد همه موارد را در نظر داشته باشد تا هنگام بروز مشکل بتواند بهترین تصمیم را اتخاذ کند به همین دلیل نیاز است که مدیر اطلاعات و دانش خودو را در همه زمینه ها بالا ببرد. تصور کنید فردی تولید چای سازی با صرف هزینه بالا داشته اما وقتی اوضاع اقتصادی به هم می ریزد، فرد باید این توانایی را داشته باشد که با توجه به شرایط و نیاز جامعه محصولی اقتصادی که همه قادر به تامین و خرید آن باشد را روانه بازار کند. در واقع فرد باید روی هوش خلاق خود کار کند.
شمس با بیان اینکه مدیری مدیر باقی می ماند که هوش اخلاق گرا و احترام گذار داشته باشد، اضافه کرد: هوش اخلاق گرا یعنی اگر فرد قرار است پیشرفت کند این اوج گرفتن به قیمت زیرپا گذاشتن دیگران نباشد و اخلاق و رسالت اجتماعی را رعایت کند.
وی تصریح کرد: در واقع یک فرد وقتی رضایت قلبی به دست می آورد که حمایت دیگران را به همراه داشته باشد. تصور کنید فردی موفق دارای سازمانی با استاندارد و با کیفیت و چیدمان عالی است اما کارمندش با لباسی مندرس و کفش کهنه در محل کار حاضر می شود. فرد باید باور داشته باشد که رضایت خودش در گرو رضایت دیگران است و اینها همه مثل زنجیر به یکدیگر متصل هستند.
عضو انجمن روانشناسان ایران به هوش احترام گذار اشاره و تاکید کرد: در این حالت افراد باید به پذیرش برسند. مدیری که موفق باشد اما هوش احترام گذار پایینی داشته، پیشرفت نخواهد کرد، برای مثال این مدیر دوست نداردفردی از منطقه خاصی را در محل کارش استخدام کند یا نگاه جنسیتی دارد و با تصور اینکه زنان توانایی لازم برای انجام کارهای سازمان را ندارند از استخدام یا دادن حقوق بیشتر به آنها پرهیز می کند. همه این خصلت ها نشان دهنده این است که فرد مدیر هوش احترام گذار ندارد.
استعداد کمک طلبی از دیگران
شمس افزود: افراد باید در نظر داشته باشند که میان مدیر بودن و مدیر ماندن تفاوت بسیاری است، مدیرانی که در زمینه های گفته شده هوش پایینی دارند به طور معمول از کمک طلبی سرباز می زنند و این را نوعی ضعف می دانند اما داشتن روحیه کمک طلبی، استعداد است، اینکه فرد بداند در چه نقطه بحرانی از چه فردی و چگونه کمک بگیرد به استعداد کمک طلبی یک مدیر بازمی گردد.
وی خاطرنشان کرد: نکته مهم دیگر آن است که فرد مدیر سعی کند انتقادهای خود را با الفاظ و کلمات مودبانه و نرم تر بیان کند، صرفا به خاطر جنسیت فرد یا اینکه فردی داخل مجموعه اش پشتوانه مالی و فردی داشته باشد با افراد رفتار نکند.
این روانشناس سازمانی همچنین گفت: مثلا وقتی می بیند که فردی پشتوانه مالی یا فردی دارد وی را به چالش نمی کشد یا از او انتقاد نمی کند تا دلخور نشود اما به راحتی دیگران را سرکوب می کند. این رفتارها باعث می شود که به مرور سازمان به بیراهه برود.
آقا و خانم نداریم، همه با هم برابریم
شمس با بیان اینکه فرهنگ مردسالاری در سازمان ها و نهادها باید اصلاح شود، اظهارداشت: وقتی کارمندان زن در محیط کار امنیت شغلی و برابری حقوق داشته باشند در محیط کار روحیه بالایی خواهند داشت و این در عملکرد سازمانی تاثیر بسزایی دارد و باعث رشد و موفقیت یک سازمان می شود.
وی اضافه کرد: تصور کنید یک خانم از نظر کاری با یک کارمند آقا فعالیت هایش برابری می کند اما حقوق کارمند آقا بالاتر از وی است. چون مدیر معتقد است کارمند زن نان آور اصلی خانه نیست. این رفتارها برگرفته از نگاه جنسیتی مدیر به کارمندانش است.
عضو انجمن روانشناسان ایران تصریح کرد: مدیران می توانند برای داشتن مجموعه موفق در سال جدید تصمیم بگیرند، پرداخت حقوق و مزایا را بر اساس سابقه کار و توانایی های همه کارمندانشان در نظر بگیرند. مدیر باید برای داشتن سازمانی موفق از هزینه کردن نترسد، سعی کند تخصص هایی که باعث رشد مجموعه اش می شود را به کارمندانش در طولانی مدت بیاموزد برای مثال اگر کارمندی فرصت یا هزینه یادگیری زبان را ندارد این وظیفه سازمان است که برای کارمندانش برای یادگیری زبان کلاس برگزار کند و بدون شک روزی نتیجه این سرمایه گذاری را در پیشرفت مجموعه اش خواهد دید.
روی صندلی چرخان بشین
شمس خاطرنشان کرد: مدیران باید ذهن خود را در راستای اهدافشان منظم کنند. یعنی باید بدانند چه می خواهند و به بیراهه نروند. در اصطلاح روی صندلی چرخان بنشینند تا با چرخش روی صندلی همه اطراف خود را ببینند. هم کار و کارمندانشان را و هم رقبای خود را آنالیز کنند. باید در رسیدن به اهدافشان صبر و تحمل داشته باشند تا با نبوغ خود در بحران بهترین مدیریت را خود را به نمایش بگذارد.
وی با یادآوری اینکه در اداره ها و سازمان های دولتی مدیریت نیاز به هوش بالاتری دارد، افزود: در بعضی از مواقع می بینیم فرد نه تخصص دارد و نه خلاقیت. کارمند متوجه ضعف مدیر می شود و شروع به لجبازی با وی می کند. البته عده ای از کارمندان نیز واقع گرا نیستند و تصور می کنند مدیر بودن کاری ندارد اما این را در نظر نمی گیرند فردی که مدیر شده تلاش خود را برای رسیدن به این جایگاه کرده است. زمانی که تمرکز کارمند در جای دیگری بوده، مدیر وی برای رسیدن به جایگاه امروزش در تلاش برای یادگیری و تخصص بوده است.
عضو انجمن روانشناسان ایران ادامه داد: به همین دلیل گاهی می بینیم کارمند ۶۰ ساله از مدیر ۳۰ ساله تبعیت نمی کند اما معیار سن در مدیریت اهمیتی ندارد. این مهارت و تلاش افراد است که تعیین کننده عملکرد آنها است و فرد مدیر با دارا بودن هوش و خلاقیت می تواند در سال جدید اتفاقات ارزشمندی را برای مجموعه اش رقم بزند.
نظر شما