به گزارش ایرنا، این شهید آبانماه سال ۱۳۴۰ در شهرستان آبدانان دیده به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی و تربیت اولیه را در مکتب والدین خود در همین شهر سپری کرد.
وی کنار یاری رساندن به خانواده در تامین معاش زندگی دروس مدرسه را نیز تا مقطع دبیرستان در زادگاهش آبدانان گذرانید و رسماً وارد گردونه سخت زندگی شد.
شهید صیدمیرزایی دارای جمالی جمیل، بنیادی اصیل ، شمایلی شکیل و سایه ای ثقیل بود و حسن ظاهر و صداقت باطنش همچنان زبانزد دوستان و آشنایان است .
وی با توجه به ذوق سرشار فنی و مهارت بی مانند در این زمینه شغل رانندگی و ماشین داری سنگین انتخاب نمود و از همین راه امرار معاش میکرد.
این سروِ صنوبر بنا بر احساس تکلیف شرعی و اجتماعی سال ۱۳۶۲ در اوج حماسه آفرینیهای مردم ایران در دوران دفاع مقدس به خدمت سربازی و وظیفه عمومی اعزام و پس از طی دوره آموزشی و فراگیری فنون نظامی در لشگر ۸۴ لرستان به جبهه های نبرد حق علیه باطل در منطقه عملیاتی مهران و میمک اعزام و با نهایت اخلاص و امید به پاسداری از مرزهای عقیده و ایمان و تمامیت عرضی کشور عزیز خود پرداخت.
این شهید دلاور بعنوان راننده تانکرهای سنگین و نیمه سنگین مسئولیت آبرسانی به رزمندگان سلحشور لشگر اسلام در خطوط مقدم جبهه را پذیرفت و ماههای متمادی با خطر پذیری مطلق و فداکاری بی بدیل و فارغ از اوقات و استراحت زیر آتش مستمر دشمن آب مورد نیاز همرزمانش را تامین میکرد.
شهید صیدمیرزائی که در بین رزمندگان و سربازان و همسنگرانش بعنوان (سقای سنگرنشینان) لقب گرفته بود ، در راستای انجام ماموریت محوله که تامین آب شُرب جمع زیادی از ارتشیان در یکی از محورهای عملیاتی مهران بود، بارها در دید و تهدید آتش بارها و تیررس مستقیم یگان های دشمن بعثی قرار گرفته بود اما با تهوّر و مهارت منحصر به فرد از میان آتش سنگین و باران گلوله های آتشین بعثیان متجاوز بطور اعجاز انگیزی عبور میکرد و به مقصد میرسید.
یکی از همرزمان شهید صیدمیرزایی با اشاره به خصلت های نیکوی این سرباز مجاهد گفت: ایشان ضمن مهارت کامل بر حرفه رانندگی انواع ماشینهای سبک و سنگین و آشنایی با تعمیر آنان ، یک تیرانداز بسیار حرفه ای و زبردست و کم نظیر بود که همه فشنگ هایی که شلیک می کرد، به هدف اصابت میکرد.
بختیار دارابی افزود: شهید تقی صیدمیرزایی علاوه بر داشتن مقام نخست تیراندازی در سطح لشگر ۸۴ لرستان، در مسابقه سال ۶۳ نیروهای مسلح غرب کشور نیز حائز رتبه اول این مسابقات شد.
یکی دیگر از همسنگران این شهید اظهار کرد: در پایان دوره آموزشی سال ۶۲ و هنگامیکه عازم جبهه های نبرد بودیم، ایشان به بنده گفت که من حتما در این دوران سربازی به شهادت می رسم و به منزل بر نمیگردم.
سید حرمت الله موسوی مقدم افزود: بنده با نوازش و لبخند به این هم قطارم گفتم از این شوخی ها نکن و تو هنوز باید بمانی و به جامعه اسلامی خدمت کنید و تا شهادت راه زیادی در پیش است.
اما شهید صیدمرادی با یک نگاه کاملا عارفانه و تبسم زیبا تاکید کرد: شوخی در بین نیست و من شهید میشوم و خودکارش در آورد و دفترچه مرخصی بنده را باز کرد و با دست خود نوشت: اینجانب تقی صیدمیرزایی اعزامی از آبدانان شهید می شوم و با همان خودکار و عشق و علاقه و آرامش معنوی زیر این نوشته را امضاء کرد و دفترچه را به من داد.
بنده این دفترچه را تا سالهای زیادی بعد از شهادت ایشان نگهداری کردم و برای این همرزم شهیدم فاتحه میخواندم.
آری ؛ این سرباز مخلص و متدین ۲۰ اسفند ۶۳ در سن ۲۳ سالگی در بمباران شدید هواپیماهای رژیم بعثی صدام حین پاسداری از عزت ایران بزرگ و انقلاب اسلامی مورد اصابت مستقیم راکت قرار گرفت و به آرزوی دیرین خود رسید و به جمع همرزمانش همسنگران شهیدش پیوست.
نظر شما