به گزارش ایرنا، ورزش و در کلام خلاصهتر، فوتبال حرفهای شاخصههای خاص خود را دارد و به دلیل همان ویژگیهای منحصر به فرد است که قهرمانان و ورزشکاران زیر ذرهبین رسانهها و البته در کانون توجه مخاطبان و علاقهمندان به خود قرار می گیرند. ورزش و فوتبالی که متاسفانه با یک واژه دیگر هم عجین شده و آن بیاخلاقی و یا بداخلاقی در این صنعت پرسود است.
علی رغم اعتقاداتی که داریم و با توجه به تاکید بر اخلاقمداری و حفظ سنتهایی قدیمی که از فرهنگ پهلوانی ما نشات می گیرد، باید قبول کنیم که مدتهاست ورزش ما به بیراهه رفته و زنجیر اخلاق مداری ورزش از هم گسسته شده است.
اخلاق مداری فدای نتیجه گرایی
اگر در صفحات وب، جستجویی ابتدایی داشته باشیم در معنا و مفهوم اخلاق از بعد حرفهای آن به این کلمات میرسیم. اخلاق حرفهای مجموعهای از فرآیندهاست که براساس رفتارها و واکنشهای اخلاقی و بر مبنای منطق و عقل پایهریزی شده و هدف آن رسیدن به نتایج مطلوب است هر چند نیم نگاهی نیز به افزایش سطح روابط اجتماعی آن هم در عالیترین سطوح خود دارد.
به عنوان یک مخاطب و علاقهمند به ورزش باید به این نکته اشراف داشت که در زمان به اصطلاح گل و بلبل همه چیز خوب است و قابل کنترل. این که یک مدیر، مربی و ورزشکار بتواند اخلاق حرفهای را طبق همان اصولی که گفتیم رعایت کند به نظر ساده مینماید اما وقتی همین افراد درگیر حاشیه شده و به نوعی در فضای ملتهب و تنشزا قرار میگیرند آن روی سکه خودنمایی میکند و اتفاقات و تصاویری را میبینیم که شاید در نگاه اول باورش بسیار سخت باشد.
متاسفانه در ورزش نتیجه گرای ما فقط به یک مساله توجه شده است، برو و ببر. این که چگونه میبریم و از چه ترفندهایی استفاده میکنیم اصلا مهم نیست، مهم آن است که در کارنامه کوتاه مدت مدیران ورزشی ما فقط مهر قبولی و کسب نتایج پیروزی بخش حک شود.
بدون شک مهمترین دلیل این اتفاقات عدم آموزشهای صحیح و پایبندی به برخی از اصول اخلاقی و انسانی است. وقتی برای برون رفت از بحرانهای موجود و به اصطلاح برای فرار رو به جلو حاضریم پای دیگران را به نوعی وسط کشیده و آنها را برابر رسانهها و اهالی ورزش قرار دهیم حکایت از آن دارد که اخلاق حرفهای را رعایت نکرده و نمیکنیم. این موضوع در بخشهای مختلف ورزش تعابیر و درجات مختلفی دارد و هر چه آن رشته ورزشی مطرحتر، جذابتر و از گردش مالی بیشتری برخوردار باشد، طبیعی است که حاشیههای آن هم بیشتر باشد.
شاید در گذشتهای نهچندان دور فقط اتفاقات فوتبالی خانوادهها را نگران میکرد اما حوادثی که این روزها در سایر ورزشها هم روی میدهد باعث نگرانی خانواده ها شده است. خانوادههایی که در دنیای بیرحم کنونی تنها فضای امن را ورزش می دانستند اما امروز همین ورزش زمینه ساز بروز خشونت و مکتبی برای بیاخلاقی شده است.
از فرهنگ دهداری تا ناکجا آباد اخلاقی
شاید اگر کسی تاریخچه تمدن و فرهنگ سرزمین بزرگی چون ایران را نشناسد به خود حق بدهد در مورد این مسایل به راحتی قضاوت کند اما ما مردمی هستیم با عقبه تاریخی بسیار ارزشمند که همواره از بابت آن به خود میبالیم هر چند متاسفانه در گذر زمان بسیاری از این منشهای انسانی و اخلاقی را فراموش کردهایم. هر ساله در سوم آذرماه نام مردی را میشنویم که از او به عنوان اسطوره اخلاق در ورزش و البته فوتبال نام برده میشود. زنده یاد «پرویز دهداری»، فردی که به زعم دوست و دشمن اسطوره اخلاق در ورزش بود و به معلمی در فوتبال تبدیل شد که حتی برای حفظ شئونات ورزشی ریشه بازیکن سالاری را خشکاند آن هم مقابل جوِ آن زمان و رسانههای آن دوران، اما ایستاد و کوتاه نیامد تا امروز پس از سالها همچنان نامش سر زبانها باشد.
حضور دهداری بر روی نیکمت تیمهایی از جمله پرسپولیس و فعالیتش به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران همواره با یک کلام همراه بود، «اگر فوتبالیست خوبی نشدی، مهم نیست اما انسان خوبی باش».
به اذعان همه شاگردان آن مرد بزرگ، او مانند یک پدر همواره به دنبال تربیت اخلاق فرزندان و شاگردان خود بود و رقابت در مرحله بعدی برنامههایش قرار داشت و این همان حلقه گمشده در ورزش ایران و فوتبال مدرن آنهم در دهه کنونی است. فراموش نکنیم هر چند مرحوم دهداری در بحث اخلاق سخت بود و خیلی از بازیکنان نامدار آن زمان را به دلیل همین بیاخلاقیها کنار گذاشت اما این مربی، بازیکنان بزرگی به فوتبال ایران معرفی کرد که سالها برای فوتبال کشورمان افتخارآفرین بودند. از زنده یاد «سیروس قایقران» گرفته تا دروازهبانی شجاع به نام «احمدرضا عابدزاده» و بسیاری از بازیکنان دیگر که سالها برای فوتبال ما بازی کردند و اثرگذار بودند.
اما چه شد که پس از گذشت نزدیک به ۳۰ سال از درگذشت او هنوز نامش به عنوان فردی اخلاقمدار برده میشود. فردی که چشمش را به روی تمام مادیات بست و تا آخر عمرش به اخلاقیات وفادار ماند.
موفقیت به هر قیمت و وجدانی که بیدار نیست
متاسفانه ورزش و فوتبال به اصطلاح حرفهای ما مدتهاست مسیر خود را گم کرده و در بیراهه سیر میکند. از زمانی که با واژهای به نام بازی جوانمردانه آشنا شدیم برخیها این را به غلط معنی کردند و به هر شکلی که خواستند از آن بهره بردند. وقتی یک تیم برای کسب پیروزی به هر کاری دست میزند و عملا روح ورزش را آزرده خاطر میسازد باید گفت دیگر چیزی به عنوان اخلاق حرفهای، منش پهلوانی یا وجدان انسانی وجود ندارد.
این مساله را به دفعات در لیگ برتر و فوتبال ایران دیدهایم؛ در یک قاب تصویر بارها دیده ایم بازیکنانی که مانند برگ خزان روی زمین پهن می شوند و بعد از دقایقی سرحال و قبراق به دنبال توپ و بازیکن حریف سبک بال همچون آهو میدوند یا اینکه یک مربی یا بدتر از آن یک مدیر باشگاه که راس و متولی یک تیم ورزشی است در آستانه دیداری حساس به خود اجازه میدهد به تیم مقابل، کادر فنی و اجرایی و ... عیب و ایراد گرفته و آنها را با بیانیههایی تند مورد تفقد قرار دهد تا شاید با حاشیهسازی بتواند به اهداف غیرورزشی خود برسد.
آموزشهایی که مورد توجه قرار نمیگیرد
چه بخواهیم باور کنیم و چه نکنیم، ورزش و فوتبال حرفهای ما نیازمند اخلاق مداری و نگاه حرفهای است، آن هم نه به اختیار بلکه به اجبار. چرا که اگر اختیاری نتیجه بخش بود امروز دیگر نباید شاهد تکرار چنین تصاویری آنهم از قاب دوربین های خبری بودیم. اگر تربیت و اخلاق مناسبی وجود نداشته باشد راه به بیراهه ختم میشود و این ماهیت همه انسانهاست. انسان دوست دارد دیده شود، از هم نوع خود پیشی بگیرد و در یک کلام حس برتری جویی در او موج میزند. اینها خصلت بدی نیست چرا که باعث پیشرفت بشر هم می شود اما اگر با حصار اخلاقیات مهار نشود، میتواند زمینهساز مشکلات و معضلات بسیاری باشد و این همان چیزی است که این روزها زیاد میبینیم.
اگر تا چند وقت اخیر فقط فوتبال بود امروز در سایر رشته های دیگر نیز بی اخلاقیهایی را می بنییم هر چند نباید از انصاف گذشت که همه بخش های ورزش این سرزمین درگیر اتفاقات بد نشده و هنوز امید داریم شاید با تدابیر مسئولان و خانواده ها بتوان به راهی بازگشت که از آن خیلی دور شده ایم.
با نسل امروز و امید فردا چه می کنیم
بسیاری از نوجوانان امروز و به تعبیری دیگر نسل این دهه، آیندهسازان سرزمینی هستند که به امانت قرار است آن را به نسل دیگری برسانند. همین نسلی که امروز از ورزشیها الگو گرفته و تمام رویا و آرزوهایشان با قهرمانان و چهره ای مطرح ورزشی گره خورده فردا روزی سکان هدایت بخشی از جامعه را بر دست خواهند گرفت و باید پرسید وقتی امروز تصاویری حاوی بداخلاقی، بد لحنی و ... را میبینند و ضبط میکنند آیا فردا روزی میتوان از آنها انتظار رفتاری در حد و چارچوب عرف و قانون داشت؟
امروز خواسته یا ناخواسته نسلی را تربیت میکنیم که شاید درونش آکنده از بیاخلاقی، تنش، قانونگریزی و آشوب است. او یاد میگیرد برای گرفتن حقش داد بزند، کنار زمین بیاید و داور را که حکم قاضی میدان را دارد هل بدهد. به همه ایراد بگیرد و خودش را از همه چیز مبری کند. توهین کند و هر جا کم آورد بیانیه بنویسد و همه را مورد لطف و تفقد خود قرار دهد و جای تاسف است که در تیم های پایه و رده های سنی هم شاهد این اتفاقات ناگوار هستیم. اتفاقاتی که از توهین به داور بازی گرفته تا هجوم تماشاگران به داخل زمین و ضرب و جرح سایرین و باید پرسید چه بر سر ورزش آورده ایم که این گونه بی محابا همه به هم می تازند!
اخلاق صفر، حاشیه ۲۰
در این میان نکته مهم دیگری وجود دارد که جای تعامل و البته تاسف دارد. در صفحات مجازی به دفعات دیدهایم یک مطلب علمی یا نوشتهای فرهنگی شاید در بهترین شرایط به اندازه روزهای یک ماه بازدید کننده داشته باشد اما یک عکس نامتعارف، فیلمی با محتوی بی اخلاقی، فحاشی دو انسان به اصطلاح متمدن به هم و مواردی از این دست چنان دست به دست میشود که در کوتاهترین زمان در بین پربازبیننده ترین تصاویر و فیلمهای دنیای مجازی قرار میگیرد و این نشان می دهد نسلی که در حال رشد و بالندگی است درگیری های ذهنی دارد که برای من و شما قابل فهم نیست و باید از این همه اختلاف و تعارض ترسید.
نظر شما