این نقل قول مشهور از «آیسخولوس»، نخستین تراژدینویس یونان باستان که «در جنگ نخستین قربانی، حقیقت است» بر این پیشفرض بنیادی ایستاده که تا پیش از جنگ امور دنیا تماماً بر مدار راستی قرار گرفتهاند و این وقوع جنگ است که حقیقت را دستکم برای مدتی به مسلخ میبرد.
اما اگر ما با جهان موازی و وارونهنماییشدهای مواجه باشیم که در آن در مفاهیم و ارزشهای حقیقی قلب و تحریف صورت گرفته باشند آنگاه نسبت جنگ و حقیقت چگونه خواهد بود؟ آیا جنگ در دنیایی که مقاومت بر ضد اشغالگری برچسب «تروریسم» گرفته، به عملیات نظامی برای اشغال ۲۰ ساله افغانستان عنوان «آزادی ماندگار» داده شده، بمبهای اتمی بر سر شهروندان ژاپن کبوترهای سفیدی با بالهای صلح و آشتی تصویر شدهاند و... هم مطابق با همان معادله آیسخولوس عمل میکند؟
جنگ در اوکراین، دستکم یکی از مثالهایی است که نشان میدهد پاسخ به سوال فوق در برخی موارد میتواند منفی باشد. این جنگ، به واقع، برخی از حقیقتهایی را که کشورهای غربی سالها برای مخفی نگاه داشتن آن تلاش کردهاند را آشکارتر از همیشه مقابل دیدگان ناظران قرار داده و از جمله نشان داده جهان غرب به ارزشهایی که سالها تلاش کرده خود را پرچمدار آنها نشان دهد جز در سطح شعار و لفاظی و جز برای استفادههای ابزاری و سیاسی پایبند نبوده است.
این گزارش نگاهی است به مهمترین مقولهها و مفاهیمی در جنگ اوکراین که غرب در آنها به جای نشان دادن رفتارهایی در جهت ارزشهای ادعاشده خود به رفتارهایی متناقض و ضد آن ارزشها روی آورده است.
مقاومت و اشغالگری
از زمان اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی کشورهای غربی از یک سو به تقویت مالی، نظامی و سیاسی اشغالگران صهیونیست پرداختهاند و از سوی دیگر در مقام لفظ از تلآویو خواستهاند به اشغال سرزمین فلسطینیها پایان دهد.
بیانیه اعضای جامعه جهانی علیه اشغالگری صهیونیستها از همان ابتدا که کشورهای غربی علیرغم دم زدن از حقوق فلسطینیان عملاً راه را بر هر گونه اعمال فشار علیه رژیم اسرائیل را مسدود میکردند از همان ابتدا نمایشی مزورانه و سطحی به نظر میآمدند.
رسانهها و مقامهای غربی حملات رژیم صهیونیستی به رسانهها، پرسنل پزشکی و غیرنظامیان را «تلفات جانبی» غیرعمدی و یا نتیجه استفاده فلسطینیها از شهروندان به عنوان سپر انسانی جلوه میدهند. کشورها و رسانههای غربی معمولاً به طور کامل از عبارات خود اسرائیلیها برای توصیف مقاومت به عنوان اقدامات تروریستی استفاده میکنند. حتی به اقدامات دیپلماتیک فلسطینیها هم عنوان «ترور دیپلماتیک» داده شده است.
تا آنکه جنگ اوکراین پیش آمد. ناگهان، زنانی که کوکتلمولوتوف میساختند از نگاه رسانهها، مقامها و سازمانها و حکومتها قهرمان شدند. ارتش روسیه اشغالگر و جنایتکار جنگی نام گرفت و ایستادگی در برابر آن به تقلید از آنچه پارتیزانهای فرانسوی در جنگ دوم جهانی صورت دادند، «مقاومت» نام گرفت. «دیما خطیب»، خبرنگار ارشد فلسطینی در دوحه به پایگاه المانیتور میگوید: «به نظر میرسد اگر شما چشمآبی باشید مقاومت برای شما مجاز است.»
او میگوید: «به نظر میرسد ما [فلسطینیها] به اندازه کافی سفید نیستیم و چشمهایمان به حد کافی آبی نیست. حالا مقاومت مشروع شده و رژه رفتن مردم در خیابانها با سلاح نه تنها مجاز بلکه شایسته تمجید است. تنبیه متجاوز حالا منطقی مینماید. آه! ما هم اگر رنگ پوستمان فرق میکرد قهرمان لقب میگرفتیم نه تروریست.»
خبرگزاری فرانسه در شرح این عکس نوشته شمار زیادی از مردم داوطلب سلاح به دست گرفتهاند و به صفوف یگانهای دفاعی پیوستهاند. ناظران میپرسند اگر این سلاح دست یک فلسطینی بود از چه واژههایی برای توصیف آن استفاده میشد؟
در همین ارتباط، «ریزک عطونه»، فعال سیاسی و اجتماعی در شهر الخلیل در کرانه باختری هم به پایگاه خبری «ماندویس» گفت: «سرزمین ما فلسطینیها اکنون بیش از ۷۰ سال است که اشغال شده و ما هر روز از خانههایمان بیرون رانده میشویم ولی رسانهها به ما توجهی ندارند. در اوکراین از همان ابتدا به چنین رفتارهایی عنوان جنایت اطلاق شد.»
او اضافه میکند: «مقاومت اوکراین علیه روسیه فوراً قانونی شناخته شد. وقتی دیدم رسانهها از اقدام شهروندان اوکراین برای برداشتن سلاح و ساختن بمب تمجید میکنند باورم نمیشد. کودکان فلسطینی بابت انداختن سنگ هر روزه زندانی میشوند و همه دنیا سربازان مقاومت ما را تروریست میدانند، حال آنکه ما هم داریم در برابر اشغالگری مبارزه میکنیم.»
یک زن فلسطینی در ۷ مارس ۲۰۱۵ در نزدیکی رامالله در حال پرتاب سنگ به سمت پلیس رژیم صهیونیستی است.
این استانداردهای دوگانه زمانی به شکل روشنتری خودشان را نشان دادند که کاربران فضای مجازی فیلمی از یک دختر فلسطینی که در حال مقاومت در برابر سربازان رژیم صهیونیستی بود را به عنوان فیلم «مقاومت یک کودک شجاع اوکراینی در برابر سربازان روس» پخش و منتشر کردند.
فیلمی که کاربران فضای مجازی منتشر کرده بودند در اصل مربوط به سال ۲۰۱۲ بود، زمانی که «عاهد التمیمی»، دختر فلسطینیای که در آن زمان ۱۱ سال سن داشت بر سر سربازان اسرائیلی فریاد میزند و از آنها میخواهد که دست از اشغالگری بردارند.
فیلم دختر ۱۱ ساله فلسطینی در فضای مجازی به عنوان مقاومت دختر اوکراینی در برابر سربازان روس منتشر شد.
بسیاری از تحلیلگران به تفاوتها در توجه کاربران به این صحنه هنگامی که رفتار عاهد التمیمی «مقاومت اوکراین» نام بگیرد تا زمانی که مشخص شود که آن صحنه در واقع صحنهای از «مقاومت فلسطین» است اشاره کردهاند. سمپاتیها با «عاهد التمیمی» و نهضت او به محض آنکه مشخص میشود او نه یک اوکراینی بلکه یک فلسطینی است از بین رفته یا کاهش مییابند.
نژادپرستی و برابری انسانها
آنچه تا به حال گفته شد ادعای جهان غرب را در پایبندی به یکی دیگر از ارزشهای اصیل انسانی در معرض چالشهای جدی قرار میدهد. تا قبل از جنگ اوکراین، هیچگاه ادعای غربیها درباره اینکه ارزش انسانها را رنگ پوست، نژاد و مذهب آنها تعیین نمیکند زیر سوال نرفته بود.
از نخستین روزهای آغاز درگیریها شمار زیادی از خبرنگاران رسانههای غربی برای برجسته کردن تبعات جنگ اوکراین به این اشاره میکردند که درباره از دست رفتن زندگی مردم عراق، سوریه و یمن حرف نمیزنند، بلکه موضوع صحبتشان جان مردمان «متمدن» مردمانی است که سفیدپوستند، موهای بور و چشمهای رنگی دارند.
«چارلی دیآگاتا»، خبرنگار وبگاه شبکه خبری «سیبیاسنیوز» در نخستین روزهای آغاز جنگ در یکی از گزارشهای خود که به خاطر بیان صریح چنین افکار نژادپرستانهای بسیار مورد توجه کاربران منطقه غرب آسیا قرار گرفت گفت: «اما همانطور که میدانید اینجا عراق یا افغانستان نیست که شاهد چندین دهه درگیری بوده باشد. میدانید، اینجا یک شهر نسبتاً تمدنیافته و نسبتاً اروپایی است- باید در انتخاب لغتها دقت کنم-، جایی که آدم انتظار دیدن این صحنهها را ندارد یا امیدوار است که این صحنهها را نبیند.»
در یک مورد عجیبتر «کلی کوبیلا»، خبرنگار شبکه «انبیسی» در لندن در یک برنامه تلویزیونی درباره آوارگان جنگ اوکراین گفت: «اینها پناهندگانی از سوریه نیستند، پناهندگان اوکراین هستند. مسیحیاند، سفیدپوستند و بسیار به ما شبیه هستند. »
مواردی از این دست که مصادیق آن تنها محدود به این دو مورد نیستند نشان میدهند ذهنیت خودویژهپندار غربیها تا چه اندازه در صنعت روزنامهنگاری نفوذ کرده و موجب نهادینهشدن این دیدگاه در میان این خبرنگاران شده که شهروندان کشورهای غربی «متمدنتر» از مردم سایر قسمتهای جهانند و رنجشان شایسته توجه بیشتر. تناقض آنجا بیشتر نمایان میشود که دولتهای همین کشورهای غربی دغدغهای بیمارگون برای موعظه سایر کشورها جهت رعایت «حقوق بشر» دارند و مدعی هستند که شعار «انسانها برابر زاده میشوند» را سرلوحه مشی سیاستگذاریشان قرار دادهاند.
حقوق پناهندگان
هنگامی که بر اساس خطوط فکری تشریحشده در بالا از مردمان بخشی از جغرافیای دنیا «انسانزدایی» (dehumanize) شود نخستین سنگ بناها برای نادیده گرفتن رنج آنها و حتی در سطوح بالاتر ارتکاب جنایت علیه آنها گذاشته شده است.
هنگامی که دستگاه ذهنی بخشی از جهان بر اساس چنین کلیشههایی شکل گرفته باشد که انسانهای بخش دیگری از جهان، انسانهای نامتمدن هستند رنج آنها نیز عادی انگاشته خواهد شد؛ مسئلهای که طی این سالها در رفتار جهان غرب با جنگزدگان منطقه غرب آسیا دیده شده و وقوع جنگ اوکراین بر آن نوری تازه تابانده است.
تنها به فاصله چند روز بعد از حمله روسیه به اوکراین، اتحادیه اروپا طرحی اضطراری را به تصویب رساند که به هر شهروند اوکراین یا اعضای خانواده یک شهروند اوکراینی اجازه میداد به مدت سه سال در کشورهای عضو این بلوک زندگی و کار کنند. این طرح، پناهجویان اوکراین را از تمامی شرایط مربوط به اخذ ویزا و روند مطول ارائه تقاضا برای پناهندگی و سایر موانع دست و پاگیر بوروکراتیک معاف میکرد.
«محمد البدنان»، فعال فلسطینی اهل بیتلحم در گفتوگو با پایگاه «ماندویس» میگوید از دیدن اینکه کشورهای اروپایی که مرزهایشان را به روی پناهجویان سوریهای، آفریقایی و عربتبار بستند با چه آغوش بازی به استقبال پناهجویان اوکراین رفتند، متعجب شده است. البدنان میگوید: «ما با تمام کسانی که در شرایط جنگ زندگی میکنند و همه آنهایی که مجبور شدهاند پناهنده شوند همدردی میکنیم، اما امیدواریم که با همه پناهجویان مثل اوکراینیها رفتار شود.»
آخرین آمارهای «کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان» نشان میدهد تا پایان سال ۲۰۲۱ حدود ۶.۶ میلیون سوریهای به دلیل جنگ در کشورشان پناهنده شدهاند. در حال حاضر، نزدیک به ۳.۴ میلیون شهروند افغانستانی آوارهاند. همچنین طبق آمارهای «مرکز مطالعات راهبردی آفریقا» نزدیک به ۳۲ میلیون نفر در قاره آفریقا آواره هستند. موسسه غیرانتقاعی «کامیناندو» گزارش داده در سال ۲۰۲۱ میلادی ۴۴۰۴ شهروند غرب آسیا و خاورمیانه هنگام تلاش برای عبور از دریای مدیترانه و عزیمت به اسپانیا جانشان را از دست دادهاند.
«ایزابل الکساندر ناثانی»، فیلمساز، نویسنده و انسانشناس آمریکایی در یادادشتی درباره ملالتهای پناهجویان منطقه غرب آسیا و آفریقا نوشته است: «من به دلیل کارم از این موهبت بهرهمند بودهام که تجربههای سفر شمار زیادی از پناهجویان از سوریه گرفته تا جمهوری کنگو و تا ونزوئلا را پوشش دادهام. استقبالی که از این زنان و مادران در پایان سفرشان میشود را هم مستند کردهام. به جای آنکه از آنها استقبال شود، سر و کارشان یا با مرزبانان مسلحی است که آمادهاند آنها را بازداشت کنند و یا با شهروندانی در کشور مقصد که به ورود پناهجویان جدید اعتراض میکنند و پلاکاردهایی در دست دارند که روی آنها شعارهایی مانند "به خانهتان برگردید" یا "مرزهای ما را امن کنید" به دست دارند.»
رفتارهای دوگانه دنیا با پناهجویان اوکراین و مردمان غرب آسیا و آفریقا به اندازهای زیاد بوده که صدای «بیل فریلیک»، مدیر امور پناهندگان و مهاجران در سازمان دیدهبان حقوق بشر را هم درآورده است. او ضمن انتقاد از رفتار متقاوت دولت یونان با پناهندگان اوکراین و افغانستان گفت: «این استانداردهای دوگانه در حکم به تمسخر گرفتن ارزشهای ادعایی مشترک اروپاییها مبنی بر برابری انسانها، حاکمیت قانون و کرامت انسانها است.»
سانسور و آزادی بیان
تا قبل از آغاز جنگ اوکراین، اگر فردی میخواست با ارائه شواهدی نظیر ممنوعیتهای اعمالشده از سوی «اینستاگرام» و سایر غولهای فضای مجازی برای کاربرانی که عکس سردار «قاسم سلیمانی» را منتشر کنند به یک مخاطب خوشبین بقبولاند که رسانههای غربی ارتش نرم نظام سرمایهداری برای مبارزه با هر نظام فکری، ارزشی و شناختی رقیب هستند احتمالاً کار بسیار دشواری پیش رو داشت.
البته از جهاتی میتوان به «مخاطب خوشبین» حق داد. درست است که رسانههای غربی نهادهای ایدئولوژیک موثر و قدرتمندی در خدمت هدفِ «حفظِ نظام سرمایهگذاری» هستند و بر مبنای همین هدف کلی تصمیم میگیرند چه محتوایی را تبلیغ و چه محتوایی را سانسور کنند اما آنها تا آنجا که بتوانند مأموریتشان را جار نمیزنند و آن را به عیان در معرض دید و گوش مخاطب نمیگذارند بلکه بر عکس، آن را در انبوهی از لایههای ساختهشده از شعارهای جذاب و عوامفریب پیچیده و پنهان میکنند.
از همین روست که میبینیم سانسور و سرکوب آزادی بیان و عقیده در کشورهای غربی اولاً با آماری که بعید است تصادفی باشد دقیقاً منطبق با منافع نظام سرمایهگذاری اعمال میشود و ثانیاً به شکلی بسیار ظریف و مرموزانه در لفافه شعارهای فریبندهای مانند مبارزه با خشونت، جلوگیری از فعالیت سازمانهای خطرناک، جلوگیری از آسیب به دیگران، منع نفرتپراکنی، جلوگیری از توهین به دیگران و ... توجیه میشود.
مقام معظم رهبری، در یک سخنرانی در سال ۱۳۶۶ تعبیری از شکل سرکوب آزادی بیان در جهان غرب دارند که بسیار جالب توجه است و علیرغم گذشت ۳۵ سال از آن دربر دارنده حقایق زیادی درباره جهان امروز است. ایشان میفرمایند: «اگر بدقت نگاه کنیم، خواهیم دید که شعار آزادی اظهار عقیده و آزادی بیان در دنیای غرب هم یک شعار واقعی نیست. یک چیزی که در صورت و ظاهراً آزادی است، وجود دارد، اما در واقع آزادی به آن معنایی که ادعا میکنند، نیست، بلکه حتی سانسور و اختناق به شکل بسیار ظریف و موذیانهای در این کشورها وجود دارد.
سانسوری که در کشورهای غرب هست، تقریباً از جهاتی شبیه هست به همان سانسور و کنترلی که در دوران ظهور اسلام در مکه نسبت به افکار انقلابی رسول خدا (ص) وجود داشت. قرآن از قول کفار نقل میکند که میگفتند: "و قال الّذین کفروا لاتسمعوا لهذا القران و الغوا فیه لعلّکم تغلبون"؛ به هم توصیه میکردند که گوش به سخن قرآن ندهید، ندای پیغمبر را نشنوید و هنگامی که پیغمبر مشغول تلاوت آیات قرآن بود، ولوله میکردند، هلهله میکردند و یک جنجال و غوغائی به وجود میآوردند که صدای قرآن و صوت کلام الهی از حنجرهی پیغمبر شنیده نشود. آنی که امروز در رسانههای غرب وجود دارد، تقریباً چنین چیزی است.
درست است که قانوناً کسی را از بیان کردن مانع نشدند؛ اما آن جنجال و غوغای تبلیغاتیای که به راه میاندازند، امکان و مجال این را نمیدهد که غیر از همان چیزی که آنها اراده میکنند و میخواهند، صدایی به گوش کسی برسد. همان طور که در یکی از بحثهای همین سلسله مباحث شاید در سال گذشته عرض کردم، رسانههای گروهی عمدهی دنیا امروز به وسیلهی دستگاههای صهیونیستی اداره میشوند و هر چند در آن موارد و مطالبی که به مصالح آنها ربطی ندارد آزادی عمل میدهند؛اما درست در آن بزنگاهها، در آنجایی که مصالحشان به خطر میافتد، رسانهها با کمال ظرافت حقیقت را میپوشانند و یک باطلی را به صورت حقیقت به خورد ذهن مردم میدهند.» (۱۳۶۶/۰۲/۰۴- خطبههای نماز جمعه تهران)
جنگ اوکراین، اما یکی از آن بزنگاههایی بوده که فرصت این ظریفکاریها را از کشورهای غربی گرفت و آنها را وادار کرد پنهانکاریهای سال گذشته را کنار گذاشته و با برداشتن نقاب از چهره به حذف سیستماتیک کوچکترین صدا و روایت مخالف با روایت غرب در این جنگ روی بیاورند.
حذف رسانههای روسیهای از «اپاستور»، مسدود کردن نمایش رسانههای روسیه در فیسبوک و اینستاگرام، مجاز کردن انتشار پیامهای خشونتآمیز علیه نظامیان روسیه در فیسبوک، توقف خدمات نمایش آگهی برای رسانههای روسیه توسط گوگل حذف دامین دات RU توسط بعضی از شرکتهای نگهداری دامین آمریکایی و اروپایی و ... تنها بخش کمی از اقداماتی هستند که نهادهای ظاهراً غیرسیاسی غرب برای خاموش کردن صدای رسانههای روسیه به کار بستند.
اما دامنه سانسور فقط محدود به رسانههای روسیه نبود چرا که حتی تحلیلگران و فعالانی در آمریکا هم که نظری غیر از روایت کشورهای غربی ارائه میدادند، مشمول اقدامات قهری میشدند. در یکی از موارد اخیر، توییتر حساب کاربری «اسکات ریتر»، بازرس تسلیحاتی اسبق سازمان ملل و افسر اطلاعاتی پیشین نیروی دریایی آمریکا را به دلیل آنکه بعد از ارائه مستنداتی درباره نقش پلیس اوکراین در کشتار مردم در شهر «بوچا» بایدن را با لحنی غیرمستقیم «جنایتکار جنگی» خوانده بود، معلق کرد. توییتر اعلام کرده پیام ریتر را خلاف قوانین خود در زمینه عدم آزار دیگران تشخیص داده، در حالی که این اقدام را هرگز علیه کاربرانی از جمله مقامهای آمریکایی که برای «ولادیمیر پوتین» از لفظ «جنایتکار جنگی» استفاده کنند، انجام نمیدهد.
اقدام جالبتر در این زمینه هنگامی بود که شرکت «مِتا» اعلام کرد برای کاربران فیسبوک و اینستاگرام «در برخی کشورها» انتشار محتوای خشونتآمیز علیه مقامهای روسیه و سربازان روسی از جمله شعار «مرگ بر پوتین» و «مرگ بر متجاوزان روسی» آزاد است! علاوه بر امکان انتشار شعار خشونتآمیز علیه ولادیمیر پوتین شرکت متا به کاربران خود اجازه داد علیه «الکساندر لوکاشنکو»، رئیس جمهوری بلاروس، هم شعارهایی مشابه منتشر کنند!
جدایی ورزش و سیاست
فوتبالیست اهل مالی به دلیل حمایت از فلسطین جریمه شد
سال ۲۰۰۹، فدراسیون فوتبال اسپانیا یک مهاجم اهل مالی («فردریک کانوته») را به دلیل نشان دادن تیشرتی زیر پیراهنش که روی آن نام «فلسطین» نوشته شده بود حدود ۴۰۰۰ دلار جریمه کرد. در جریان بازی هم فردریک کانوته بابت نشان دادن این پیام از داور کارت زرد گرفت. کانوته، این اقدام را برای حمایت از مردم غزه در برابر حملات رژیم صهیونیستی که به شهادت بیش از ۷۰۰ تن منجر شده بود انجام داد، اما فدراسیون فوتبال اسپانیا میگفت رفتار این فوتبالیس بر خلاف اصل جدایی ورزش از سیاست بوده است.
در همان سال، «محمد ابو تیکرا»، فوتبالیست مصری بعد از آنکه تیشرت خودش را که روی آن پیام «با غزه همدردی کنید» نوشته شده بود را نشان داد از فیفا هشدار رسمی دریافت کرد مبنی بر اینکه صدور پیامهای سیاسی در جریان مسابقات ورزشی ممنوع است.
چند سال پیش هم «حمادی احمد»، بازگین ملیپوش تیم نیروی هوایی عراق پس از گلزنی برای تیمش در دیدار مقابل «السماوه» برای همدردی با مردم فلسطین جمله «القدس لنا» را که روی پیراهن خود حک کرده بود مقابل تماشاگران و دوربینهای تلویزیونی نشان داد. اقدام او هم به دلیل نقض قوانین فیفا با جریمه نقدی از سوی کمیته انضباطی فدراسیون عراق روبرو شد.
در اینجا هم بروز جنگ اوکراین تعریف جدیدی از نقش سیاسی سازمانهای بینالمللی ورزشی نشان داد. کمیته بینالمللی المپیک و فدراسیونهای جهانی دست به کار شده و تحریمهای شدید و سختی را علیه روسیه به کار بستند. نخستین واکنش رسمی و تند ورزشی که بلافاصله یک روز بعد از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین از سوی اتحادیه فوتبال اروپا (یوفا) صورت گرفت؛ نهاد حاکم بر فوتبال اروپا که در بیانیهای رسمی امتیاز میزبانی فینال فصل جاری لیگ قهرمانان اروپا را از روسیه سلب کرد و آن را به فرانسه داد
یوفا در بخشی از بیانیه خود اضافه کرد که بنا به تصویب کمیته اجرایی در جریان جلسه فوقالعاده، باشگاههای و تیمهای ملی روسیه و اوکراین حاضر در رقابتهای تحت پوشش این نهاد اروپایی، ملزم هستند تا اطلاع ثانوی دیدارهای خانگی خود را در زمین بیطرف برگزار کنند.
همچنین فدراسیون بین المللی فوتبال(فیفا) که در بیانیهای مشترک با یوفا تصمیم خود را اعلام کرد، تیم ملی روسیه از پلیآف جام جهانی کنار گذاشته شد و تمام باشگاههای فوتبال این کشور نیز از تورنمنتهای اروپایی اخراج شدند. فیفا پیش از این تصمیم، اعلام کرده بود که دیدارهای تیم روسیه باید در کشوری بیطرف و بدون برافراشته شدن پرچم روسیه یا پخش سرود ملی این کشور برگزار شود که متعاقبا اعتراض روسیه را به همراه داشت.
این بیانیه مشترک، با حمایت برخی از فدراسیون های ملی همراه شد؛ رییس فدراسیون فوتبال فرانسه هم در گفتوگویی با نشریه «لو پاریسین» گفت که روسیه به دلیل حمله به اوکراین باید از جام جهانی ۲۰۲۲ کنار گذاشته شود.
سوال اما اینجاست اگر همانطور که غربیها مدعی هستند ورزش از سیاست جداست، چرا اثری از این جدایی در ماجرای اوکراین دیده نمیشود و اگر میتوان از پتانسیل ورزش-در مواقعی که ضرورت ایجاب میکند- برای جلوگیری از جنگ کمک گرفت چرا استفاده از این ابزار برای نشان دادن مصائب جنگ یمن، جنگ سوریه و تجاوزگری صهیونیستها مجاز نیست؟
نظر شما