لامینور، در تمامی صحنههای خود، امضای مهرجویی را دارد. برخلاف قانون نانوشتهای که بسیاری از آثار متاخر کارگردانان نسلهای قبلی را در اندازههای آنان نمیدانند، لامینور اما اعتبار مهرجویی را حفظ میکند. مشکل اما جایی است که کارگردان با یک چرخش آشکار، آن پیچشهای دراماتیک را از لایههای زیرین روایت حذف کرده و به روایت صریح و بدون حشوی رسیده که نادی (پردیس احمدیه) را به عنوان قطب قصه، در یک چالش مهیب قرار داده و این چالش را در حد امکان، بدون آن پیچشهای مرسوم سینمای خود به تصویر میکشد.
اینکه مهرجویی در لامینور در ابتدای حیات نوینی از مواجهه با جامعه امروز ایران قرار دارد، گزاره دیگری است که در راستای همان سینمای همیشگی کارگردان و دغدغههای اجتماعی و فرهنگی او تفسیر میشود. مهرجویی در لامینور، خستهتر از آن است که به تقابل دو قطب خیر و شر داستان، به شکلی بنیادی حمله کند بنابراین تنها به ظواهر داستانی ورود میکند و چالشهایی کلاسیک چون تقابل تجارت با هنر یا خواستگار تحمیلی برای ازدواج را به تصویر میکشد.
لامینور، همان سینمایی است که در آستانه ششمین دهه فیلمسازی مهرجویی، از او انتظار داریم
اوج این هنرنمایی اما خود را در سکانس مهمانی نشان میدهد. سکانسهایی که علاوه بر محک فردیت قهرمان و مواجهه او با فضای مستقل و جدید، یک تمثال زیبا از موقعیت آدمهایی با زیرساختهای فرهنگی مختلف را به تصویر میکشد. این سکانسهای مهمانی، پاسخ درخوری به منتقدانی است که نبود شخصیتپردازی را یکی از پاشنههای آشیل این فیلم عنوان میکردند. در همین سلسله سکانسها است که فیلم، به وحدانیت مناسب و متواتری از شخصیتشناسی کاراکترهای اصلی خود دست یافته و هر یک از آنها را در دنیای جدید نادی محک میزند.
ازقضا، گردش دوربین به سمت نادی است و آدمهایی که به طرف او میآیند. فیلم، دست به معضلسازی نمیزند و برخلاف باور قدیمی مخالفت شرع با موسیقی، شالوده داستانی خود را بر این مبنا استوار نمیکند. دوربین به موازات پیشرفتهای محسوس نادی، با او همگام شده و در این مسیر، تنها به تلاطم آدمهای موافق و مخالفی که به نادی نزدیک میشوند، میپردازد. این مولفه، حسن بزرگ لامینور است که سبب شده تا فیلم به یک اثر کاسبکار و تجاری تبدیل نشده و بر همان ریل دغدغهمندی کارگردان نسبت به اجتماع خود و نسل جدید حرکت کند.
فیلم اما ارجاعات دوست داشتنی به برخی از فیلمهای قبلی مهرجویی دارد. داستان مهمانها و تاکید بر غذاها مخاطب را به یاد مهمان مامان، آن طوفانی شدن ناگهانی هوا، به یاد هامون، آن مهمانان خونگرم و فرودست به یاد بانو، تم موسیقایی اثر و مخالفت با موزیسین، به یاد سنتوری و دعوت از مهمانان ناخوانده برای شرکت در مهمانی، مخاطب را به یاد اجارهنشینها میاندازد. این کلاژ مبتکرانه و هوشمندانه، اگرچه لحظات دلنشینی را برای مخاطبش فراهم میآورد اما شاید از نگاهی دیگر، باید آن را نگرانکننده توصیف کرد. نگرانکننده از این جهت که این کلاژ میتواند حاصل انتقادهای بیرویه و غیراصولی باشد که در تمام این سالها، مهرجویی را به فاصله گرفتن از سینمای اصیل خود که دربردارنده فیلمهای خاطرهانگیز او است، متهم کرده و بهنوعی کارگردان جریانساز سینمای ایران را سرکوب کرد. مخاطب و طرفدارانی که در ظاهر، خواستار بازگشت مهرجویی به سینمای اصیل و کلاسیک خود هستند اما امروز و با وجود چنین نمادهایی، باز هم وی را به بازگشت به آن سینما دعوت کرده و این فیلم را نکوهش میکنند.
لامینور، همان سینمایی است که در آستانه ششمین دهه فیلمسازی مهرجویی، از او انتظار داریم. سینمایی متشکل از فردیت مستمر قهرمان و مسیری که وی را در مواجهه با هجمه مخالفتها، ثابتقدم نشان داده و آبدیده میکند. این، همان فرمول هامون، گاو، بانو، مهمان مامان و سنتوری است که حال به مقتضای جامعه روز، به چنین روایتی رسیده است. لامینور را باید فراتر از یک فیلم که داستانش را در سطح تعریف میکند، تلقی کرد. این، هنر مهرجویی است.
نظر شما