از اوایل اسفندماه پارسال که بحران اوکراین آغاز شد، بلافاصله مقامها و کارشناسان در گوشه و کنار جهان نسبت به خطر جنگ جهانی سوم هشدار دادند؛ پرسشی که بعد از مدتی رنگ باخت و اینک که حدود چهار ماه از بحران میگذرد، این بحث دیگر همانند روزها و هفتههای نخست پررنگ نیست. اگر چه هنوز هم برخی این سناریو را محتمل میدانند.
چند روز پیش «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری قبلی آمریکا در یک گردهمایی در وایومینگ با بیان اینکه درگیری کنونی در اوکراین میتواند منجر به جنگ جهانی سوم شود، تاکید کرد که تمام تلاش ها باید در جهت انجام مذاکرات برای پایان دادن به آن باشد.
البته ترامپ نیز همانند بسیاری از مقامهای غربی همچون «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نوک پیکان اتهامات را به سمت غرب نشانه رفت و گفت: «اوکراین اکنون ویران شده است و دلیل آن حرفها و کارهای احمقانه ما است. حرفها و کارهایی که میکنیم، ممکن است به جنگ جهانی سوم ختم شود.»
امکانسنجی وقوع جنگ سوم جهانی
کارشناسان حوزه روابط بینالملل میگویند: اگرچه دو جنگ جهانی اول و دوم نیز قابل پیشبینی نبود اما در نهایت اتفاق افتاد، بحران اوکراین نیز حتی در صورت تبدیل نشدن به یک جنگ جهانی، از پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک بحران فراگیر و طولانیمدت برخوردار است.
اگرچه دو جنگ جهانی اول و دوم نیز قابل پیشبینی نبود اما در نهایت اتفاق افتاد، بحران اوکراین نیز حتی در صورت تبدیل نشدن به یک جنگ جهانی، از پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک بحران فراگیر و طولانیمدت برخوردار است
«عماد موسی» تحلیلگر و محقق معتقد است که با ورود جنگ اوکراین به ماه چهارم، امیدها برای حل وفصل این بحران رنگ باخته است. با تغییر سریع زمین بازی و واقعیتهای ژئوپلیتیک جدید، بیشتر پیشبینیهای اولیه منسوخ شدهاست و رسانههای حامی هر یک از دو طرف بیش از بیان واقعیات، تمایلات درونی و منافع سیاسی و جناحی را مدنظر دارند.
این مسائل بینالمللی، وجود و تداوم این دو روایت را نشان دهنده یک بنبست خطرناک میداند که منجر به حلناپذیری درگیری خواهد شد که برای مدتی طولانی میتواند به عنوان یک بحران جهانی باقی بماند.
روایت اروپایی محور، این گونه القا میکند که به لطف کمکهای میلیارد دلاری ناتو به ارتش اوکراین در قالب سلاح و تجهیزات، وضع بیش از ۶ هزار تحریم علیه روسیه و نیز برنامه الحاق فنلاند و سوئد به ناتو، روسیه در اوکراین ناکام ماندهاست. روایت روسی نیز بر کنترل کامل ماریوپل از سوی ارتش این کشور، ایجاد یک کریدور زمینی میان دونباس و کریمه و همچنین شکست تحریم و بهبود ارزش روبل تاکید میورزد.
«عباس سروستانی» کارشناس مسائل اروپا نیز در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا اظهار کرد: حمله روسیه به اوکراین برای نخستین بار پس از فروپاشی شوروی، گرچه گمانهها درباره خطر شروع جنگ جهانی سوم را افزایش دادهاست اما به چند دلیل این گمانهها نمیتواند به واقعیت تبدیل شود. اگر تاریخ را به مثابه آزمایشگاه علوم سیاسی و روابط بینالملل قلمداد کنیم ملاحظه میکنیم که هیچ یک از شرایطی که منجر به وقوع جنگهای خانمان سوز شد در شرایط فعلی وجود ندارد که منجر به یک جنگ تمام عیار میان شرق و غرب شود.
سروستانی در تبیین دیدگاه خود دو موضوع را جداگانه بررسی کرد؛ بخشی به وضعیت دشوار اقتصادی و سیاسی روسیه برمیگردد و بخشی هم به هراس غرب و افکار عمومی ضدجنگ شهروندان آنها مربوط میشود.
- شرایط داخلی و بینالمللی روسیه امکان جنگ فراگیر را نمیدهد
این کارشناس مسائل بینالملل به خودداری بازیگران مختلف جهان در حمایت از حمله روسیه به اوکراین اشاره کرد و به واکاوی راهبرد چین و هند در این زمینه پرداخت و گفت: این دو کشور به عنوان دو شریک استراتژیک روسیه، در راستای سیاست خارجی سیال خود و منطق قدرت اقتصادی تمایلی به ورود به مسائل نظامی ندارند. پکن و دهلینو نه تمایلی برای دور کردن روسیه از خود دارند و نه منافع استراتزیکی در جنگ اوکراین برای خود تعریف کردهاند تا بخواهند یک جبهه واحد تشکیل دهند. به علاوه این دو کشور در صورت همراهی با روسیه نگران تحریمهای ثانویه غرب نیز هستند. مساله دیگر این است که اقتصاد روسیه نمیتواند یک جنگ تمام عیار را تامین مالی کند و این اقتصاد با تحریمهای غرب بیشتر تضعیف شدهاست.
- لیبرال دموکراسیهای غربی از جنگ جهانی سوم وحشت دارند
به گفته این کارشناس مسائل اروپا، نگرانی شهروندان غربی و هراس اروپا و آمریکا از تبعات جنگ جهانی سوم، دلیل دیگری است که امکان وقوع آن را دور از ذهن و حتی غیرممکن میسازد.
سروستانی در این باره تاکید کرد: لیبرال دموکراسیهای غربی بعد از جنگ خانمانسوز دوم که آثار و تبعات آن هنوز هم تداوم دارد کمتر تمایل به درگیری نظامی دارند و اقناع افکار عمومی آنها برای ورود به یک جنگ جهانی دیگر کاری به غایت سخت و تا حدی نشدنی است. خروج نیروهای غربی از افغانستان و عراق نتیجه فرسوده شدن همین تفکرات جنگطلبی است ونشان دهنده این است که افکار عمومی دیگر قانع نمیشود که مالیات جنگهایی را بپردازند که در دستاوردهای آنها تردید وجود دارد.
لیبرال دموکراسیهای غربی بعد از جنگ خانمانسوز دوم که آثار و تبعات آن هنوز هم تداوم دارد کمتر تمایل به درگیری نظامی دارند و اقناع افکار عمومی آنها برای ورود به یک جنگ جهانی دیگر موضوعی به غایت سخت و تا حدی نشدنی است
در این مدت شاهد نگرانیها و اعتراضاتی در غرب نسبت به وقوع جنگ جهانی سوم بودیم به عنوان نمونه، مردم آلمان که خاطرات تلخ دو جنگ جهانی را در خاطر دارند و حالا هم با مشاهده تحولات جاری در اوکراین، نگران وقوع جنگ جهانی سوم هستند، اردیبهشتماه با تهیه طومار و جمع آوری دهها هزار امضا، از دولت برلین خواستار توقف ارسال تسلیحات نظامی به اوکراین با هدف جلوگیری از تشدید آتش جنگ شدند.
به علاوه کشور اوکراین عضو رسمی ناتو نیست که کشورهای عضو ناتو بتوانند در قالب ماده ۵ این پیمان وارد درگیری نظامی با روسیه شوند و فعلا دو طرف تلاش میکنند تا از هرگونه اقدامی که موجب تحریک طرف مقابل برای شروع یک جنگ گسترده شود پرهیز کنند. غرب اما تلاش خواهد کرد تا با مجازات سیاسی و اقتصادی سنگین، مانع از پیشبرد برنامههای نظامی مسکو شود.
راههای برونرفت از بحران و گرهای به نام آمریکا
نقطه ثقل و کلیدواژهای که در سازوکار برونرفت بحران اوکراین به چشم میخورد، «دیپلماسی» است؛ راهی که از نگاه ناظران اگرچه موثر خواهد بود اما موانعی در این مسیر وجود دارد که تا به امروز مورد استفاده قرار نگرفتهاست.
بنابراین راه حل بحران اوکراین نیازمند دیپلماسی نوآورانه است؛ موضوعی که «رمزی عزالدین رمزی» سفیر سابق مصر و مقام ارشد سازمان ملل نیز بر آن تاکید میکند و در یادداشتی آوردهاست: مشکل اصلی آمریکا آن است که کسب بیشترین امتیاز را دنبال میکند به ویژه زمانی که احساس کند در موقعیت برتر قرار دارد همانند آنچه در کره، ویتنام، افغانستان و عراق اتفاق افتاد.
ممکن است غرب نگرانی خود را این گونه توجیه کند که تصرف اهداف کوچک از سوی روسیه، اشتهای مقامات کرملین را برای تصرف سایر بخشهای اروپای شرقی بیشتر خواهد کرد، در حالی که روسیه نسبت به الحاق کامل اوکراین به غرب نگران است.
بنابراین حفظ ساختار امنیتی اروپا میتواند هدف نهایی و تامینکننده منافع هم برای غرب و هم روسیه باشد. آنها در دهه ۱۹۷۰ یعنی حدود ۲۵ سال پس از جنگ سرد، از طریق پیمان هلسینکی، ضرورت ایجاد یک سیستم امنیتی را درک کردند و امروز نیز باید آن را احیا کنند. بنابراین راهحل نهایی بر پایه یک توافق خواهد بود.
آنچه در این توافق به ظاهر گنجانده میشود به روسیه و اوکراین ارتباط مییابد اما در واقع آمریکا و اتحادیه اروپا و روابط آنها با مسکو در این سازش حائز اهمیت است. بنابراین باید مواضع آمریکا در این باره روشن بیان شود. اگر استراتژی آمریکا تضعیف روسیه از طریق کشتار و خون ریزی در اوکراین است که توافق، توهمی بیش نیست اما اگر صلح و ثبات در اروپا ملاک باشد، میتوان به توافق احتمالی دلخوش بود.
اگر استراتژی آمریکا تضعیف روسیه از طریق کشتار و خون ریزی در اوکراین است که توافق، توهمی بیش نیست اما اگر صلح و ثبات در اروپا ملاک باشد، میتوان به توافق احتمالی دلخوش بود
البته تاثیر مسائل داخلی آمریکا را نمیتوان در تداوم یا توقف بحران اوکراین نادیده گرفت. انتخابات میان دورهای کنگره در ماه نوامبر امسال برگزار خواهد شد و احتمال اینکه دموکراتها اکثریت را در دو مجلس سنا و نمایندگان از دست بدهند، وجود دارد. بنابراین در حوزه سیاست خارجی، آنها تلاش خواهند کرد تا آمریکا در مقابل روسیه ضعیف ظاهر نشود از این رو هر گونه مصالحه دستکم تا آن زمان دور از ذهن است.
بسیاری از صاحبنظران همزمان با اینکه راه حل سیاسی- دیپلماتیک را برای برونرفت از بحران اوکراین تجویز میکنند اما مانع اصلی را ایالات متحده میدانند.
«سی. ساراچند» استاد گروه اقتصاد در کالج ساتیاواتی دانشگاه دهلی هند معتقد است آمریکا همواره در صدد مهار دوگانه روسیه و چین برآمده است. پس احتمال آنکه اوکراین به محلی برای جنگ نیابتی تبدیل شود، بالاست. متاسفانه گسترش جنگ نظامی و اقتصادی علیه روسیه، اقتصاد جهانی را نیز به دردسر خواهد انداخت؛ اقتصادی که به شدت به دلیل شیوع کووید ۱۹ آسیب دیدهاست.
https://english.alaraby.co.uk/opinion/russia-ukraine-war-prelude-world-war-iii
https://english.aawsat.com/home/article/۳۶۶۵۲۱۱/ramzy-ezzeldin-ramzy/solution-ukraine-crisis-demands-innovative-diplomacy
https://www.newsclick.in/possible-political-diplomatic-solution-ukraine-conflict
نظر شما