مجری، هم اشعارش را خوب انتخاب کرده بود و هم حس و حال خاصی به مراسم بخشید به طوری که خودش هم از اینکه برخلاف برخی مراسم مشابه دیگر در دیگر استانها، هرچه به بخش گلریزان نزدیکتر میشدیم صندلیها خالی و خالیتر نمیشدند، تعجب کرده بود و می گفت: شماها چقدر درستید.
مراسم گلریزان طی شبانگاه بیست و پنجم خردادماه ۱۴۰۱ با جشن ۱۳ سالگی انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی یاس همراه بود که نقطه اوجهای زیادی داشت. شرح حال بیماران نیازمند، کلام خیرانی که در این مسیر کمک کرده بودند و اشعاری که برخی حاضران نیکوکار میسرودند؛ سرجمع همه جملات و شعرها که جمع می کردیم می شد یک واژه، زندگی و چگونه زندگی را دیدن، چگونه زندگی را زندگی کردن و مشخص کردن جای پول در زندگی.
از جمله نقاط اوج مراسم زمانی بود که مدیران انجمن از خیرانی تجلیل کردند که هرآنچه داشتند را در کمک به بیماران نیازمند گذاشته بودند؛ از جمله بیبی بختیاری ۹۱ ساله، بانوی کهنسال کرمانی که تنها داراییاش، سرپناه و خانهاش را در این راه داده بود و مسئولان انجمن هرچه گفته بودند برای زندگی روزمره از اقامتگاه مختص بیماران نیازمند در شهر کرمان استفاده کند، قبول نکرده بود.
بانویی که وقتی در مقابل حاضران قرار گرفت تا سخنرانی کند، با بُغضی که معلوم نبود از شادی است، غم یا چیز دیگری که ما یارای حسش را نداریم، تنها به یک جمله اکتفا کرد: خجالت میکشم؛ بعد با اصرار میزبانان قرار شد چند جمله بگوید که باز هم چیز زیادی نگفت؛ چند جمله که البته خیلی حرفها داشت. گفت: کاری نکرده است.
درواقع وقتی اصرارها بالا گرفت با همان لهجه و کلام خودمانیاش، زندگی را واژه واژه، ادا کرد و چه خوب بیان کرد؛ آنان که باید میگرفتند، گرفتند و درک کردند که درک از زندگی و داشتن داراییهای مالی تاکجاست و جایشان در زندگی کجاست.
بی بی، یک پسر داشته که فوت میکند و همه اموالش که خانه بوده و مقداری پول نقد را به انجمن خیریه یاس میبخشد برای کمک به بیماران سرطانی؛ همه داراییاش را.
معصومه خانی دیگر بانویی که در مراسم حضور نداشت اما نامش را بردند، هرچند برای جادوانگی نامش نیاز به اعلام پشت تریبونها نیست؛ او هم تنها داراییاش که یک خانه بوده را قبلا برای کمک به درمان بیماران هدیه کرده است.
یا در ادامه مراسم وقتی در کلیپی از وضعیت و ضرورت های کمک به بیماران سرطانی، ناقوسهای سرطان به صدا درآمدند و صدای دختری ۱۹ ساله از روی تخت های بیمارستان افضلی پور کرمان خطاب به حاضران پخش شد که از دیگر نقاط اوج مراسم بود. حاضران و خیران در مراسم چندین جا بیآنکه خودشان متوجه شوند اشک ریختند و نفهمیدند.
شاید همین فضای احساسی و اتفاق نظر بر شرایط سخت بیماران سرطانی هم بود که سبب شد کمک های میلیاردی خوبی هم جمع شود؛ حداقل اعلام و فراخوان برای اعطای کمک شود.
در اواسط مراسم بود که صدای دختر بیمار ۱۹ ساله مبتلا به سرطان که او را زهره معرفی کردند و از بیمارستان ضبط شده بود تا اینجا پخش شود، هرچند خلاصه و کوتاه اما حاضران را به خودشان آورد، مخصوصا که از درکمان از زندگی گفت و تصریح کرد که: زندگی آنقدرها هم طولانی نیست که مهربانی ها را برای فردا بگذارید.
باور کنید وقتی این جملات داشت پخش می شد خیلی ها حتی به فکر کمک کردن هم اگر نبودند به رفتارهایشان با دیگران فکر میکردند، اینکه مگر میدانیم تا کی زنده هستیم، حالا اگر دیگران را رنجانده باشیم، چکار کنیم؟
زهره از حمایت ها و کمک های خیران به انجمن یاس که به گفته متولیانش ارزش پروژه های عمرانی این نهاد خیریه کاملا غیردولتی و غیرسیاسی در زمان حاضر به ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان می رسد هم تشکر کرد؛ از اینکه کمک های آنان سبب شده بیماران نیازمند مثل او که اغلب از مناطق جنوب استان کرمان و حتی دیگر استان های همجوار به شهر کرمان آمده اند، در جای مناسبی برای درمان بستری شوند.
ارزش این جملات را بعد در جای دیگری از مراسم زمانی شنیدیم که یکی از اعضای هیات امنای انجمن خیریه یاس گفت نگرانی ها غیر از موضوع درمان بیماران سرطانی به جای نامناسب درمان بیماران هم معطوف بود که حالا با راه اندازی بخش های بستری و درمان، وضعیت کمی بهتر شده اما این مسیر همچنان نیازمند کمک و حمایت است.
دختر ۱۹ ساله سرطانی این مراسم با جملات آخرش همه را آتش زد، وقتی که گفت: مهربانی، شما را زیباترین آدم های دنیا کرده است.
وای از این جمله که خانم نیکراه، مجری مراسم را هم سر شوق آورد تا چندبار این جمله را پشت میکروفون بخواند و بخواند.
محل برگزاری مراسم در مکان و زمینی بود که داخل آن پروژه عظیم مرکز شیمی درمانی درحال ساخت است؛ این زمین را خانواده ملکی از خیران کرمان که فرزندشان را با بیماری سرطان از دست داده اند اهدا کرده اند.
مادر صفا ملکی وقتی به همراه دیگر پسرش پشت تریبون قرار گرفت، بیشتر، گریست و اشک ریخت تا بخواهد حرف بزند، هرچند همان چند کلامش هم دنیا دنیا حرف آوار کرد روی سر حاضران.
این مادری که معلوم نیست در فراق فرزند تازه دامادی که سرطان ادامه زندگی اش را گرفت چه سوگی را تحمل کرده گفت: پسرم برای شیمی درمانی خیلی اذیت شد و ما تصمیم گرفتیم اگر کاری از دستمان بر می آید انجام دهیم تا دیگر مریضان سرطانی آن دردها و زجرها را تحمل نکنند لذا اینجا را برای ساخت مرکز شیمی درمانی اهدا کردیم.
خانم اشرف گنجوری مادر صفا ملکی داشت می گفت که تازه کار خاصی انجام نداده اند و هرکس هرکاری می تواند درمسیر هموارتر کردن درمان سرطان باید انجام دهد.
مرتضی ملکی دیگر فرزند این مادر نیز پشت تریبون چند جمله ای گفت و حس و حالش را با جملاتش باران کرد و پاشید روی سر حاضران: شاید تقدیر برادرم این بوده که اینطور برود اما مطمئنم حالا حالش خیلی خوب است . نمی دانید الان که این کمک ها را در حمایت از بیماران سرطانی کردیم چقدر حالمان خوب است؛ کمک، حال همه را عوض می کند؛ ما تصمیم گرفتیم برای جاودانه کردن برادرمان.
مجری که پس از سخنان این افراد منقلب شده بود، گفت: آدم حسابی کم نداریم؛ شماها دیگر که هستید؛ پس چه می شود که برخی آدم ها خودشان را به خواب می زنند و تا ته عمرشان بیدار نمی شوند؟ مجری دوباره خطاب به حاضران و مردم کرمان گفت: چقدر درستید شماها. بعد ، دقایقی بعد که باز مراسم به نقطه اوج دیگر خود رسیده بود خانم نیکراه مصرعی از شعری که در ابتدای مراسم خوانده بود را با «موهات دوباره در میاد، گیس می شه» در وصف بیماران سرطانی که شیمی درمانی می کنند را خواند و تصریح کرد: جاهای دیگه (دیگر آیین های گلریزان) وقتی به انتهای مراسم و موعد گلریزان( اعلام کمک ها) می رسیم صندلی ها خالی و خلوت می شود، اما اینجا اینطور نیست.
حرف های زیادی در مراسم زده شد؛ اینکه اینجا(محل احداث مرکز شیمی درمانی) در زمینی به وسعت هشت هزار مترمربع قرار است بشود خانه امید بیماران نیازمند سرطانی در کرمان و استان های دیگر مانند سیستان و بلوچستان.
اینکه مادری که اینجا را هدیه کرده، فرزندی از دست داده اما تصمیم گرفته مادر دیگری درد و رنج مرگ فرزند سرطانی را تحمل نکند. وضعیت کرمان در ابتلای سرطان از متوسط کشوری بالاتر است و موارد دیگر در ضرورت های راه اندازی انجمنی خیریه که به این تنومندی رسیده که پروژه چندصد میلیاردی در دست اجرا دارد.
در این مراسم از خیران زیادی تجلیل شد؛ از عده ای نام برده شد و عده ای هم یا فرصت نبود و مجال یا خودشان نخواسته بودند اما تاکید شد کسانی که کمک می کنند، اولا میزان کمکشان در درجه اهمیت بعدی است زیرا نشان می دهند که بی تفاوت نیستند.
مجری داشت می گفت: آنان بی تفاوت نیستند، بلد هستند محبتشان را با تمام قلبشان انتقال دهند.
وقتی خیرانی که هرچه داشته اند را داده اند، حتی اگر آنچه داشته، مثلا قیمت میلیاردی نداشته باشد، آیا می توان گفت که کار کوچکی انجام شده است؟
در ادامه مراسم بود که از جوانانی که به صورت خیرخواهانه با انجمن یاس همکاری می کنند و عموما هم ۲۰ تا ۳۰ ساله هستند تجلیل به عمل آمد؛ کسانی که بعضی هایشان به قول مجری شاید در تهیه پول توجیبی یا تشکیل زندگی مشترکشان هم مشکل داشته باشند اما وقت و دانش و تخصصشان را اینجا در انجمن آورده اند و کمک می کنند. یا در طول هفته برای کودکان سرطانی برنامه اجرا می کنند و آموزش می دهند.جوانانی که با کوله پشتی هایشان از مدرسه یا دانشگاه یکراست به بیمارستان ها می روند پیش بچه های سرطانی تا برایشان قصه بگویند یا کارهای دیگر انجام دهند تا این کودکان سرطانی کم نیاورند.
مجری مراسم در ادامه از بولدوزر و پارو هم گفت؛ گفت که اینکه آمده اید آواری از پیش پای بیماران سرطانی نیازمند بردارید مهم است؛ حالا با بولدوزر یا پارو، مهم نیست؛ مهم بی تفاوت نبودن است.
در این مراسم البته بعضی مسئولان انجمن یا دانشگاه علوم پزشکی کرمان هم سخنرانی کردند که جزییات بیشتر آن را از طریق لینک خبر خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) به شرح زیر می توانید بخوانید:
مدیرعامل انجمن خیریه یاس درخواست حمایت کرد
۴۰ میلیارد تومان نیاز ۲ پروژه بزرگ درمان بیماران سرطانی جنوب شرق ایران در کرمان
اما برخی حاضران نکاتی گفتند که جالب بود؛ از جمله علیاکبر حقدوست از موسسان و رییس هیات مدیره انجمن یاس که البته سابقه معاونت وزارت بهداشت نیز در گذشته داشته است.
این پزشک از جرقه شکل گیری انجمن خیریه یاس گفت؛ از اینکه در گذشته وقتی برای طبابت تحصیل می کرده، در بیمارستانی در قرچک تهران، پیرمردی را می بیند که حتی پول آوردن دخترش را تا بیمارستان نداشته و پای آسیب دیده دختر در گذشت زمان، همانطور نامناسب جوش می خورد و زمانی به بیمارستان می آوردندش که کار از کار گذشته بوده است.
از چله نشینی عارف مسلکی که به او الهام می شود به جای چله نشینی برای رسیدن به کمالات و فهم از هستی، برود در میان بازار و می رود و چطور می بیند که یک مسگر با خرید چندبرابر قیمت دیگ مسی خانمی نیازمند به او کمک می کند تا در جامعه دچار مشکل نشود. فردی که می گوید درواقع دیگ مس را نخریدم؛ آبروی زن را خریدم تا روز دیگر قالی و دیگر وسایل را برای درمان فرزندش نفروشد.
حقدوست از تلاش ها برای راه اندازی انجمن خیریه یاس گفت که وقتی چندنفری دورهم به استانداری برای مجوز می روند، مواجه می شوند که طرف های دیگری هم با همین نیت اقدام کرده بودند و در هماهنگی و همکاری با آنان، انجمن در سال ۱۳۸۸ شکل می گیرد و به اینجا می رسد که حدود ۶ هزار نفر بیمار سرطانی نیازمند زیرپوشش حمایتی دارند که غیر از حمایت در درمان، سایر نیازهای معیشتی آنان را نیز تامین می کنند.
انجمنی که هر ماه فقط ۴۰۰ میلیون تومان هزینه درمان و حل مشکلات معیشتی بیماران نیازمند زیرپوشش خود را می دهد؛ دهها ساختمان و تجهیزات درمانی تاکنون ساخته و تحویل دانشگاه علوم پزشکی داده است.
همچنین هتل آپارتمانی ذیل انجمن برای همراهان بیماران نیازمند ساخته شده تا رایگان با دو وعده غذای رایگان در کنار بیمارانشان طول درمان را طی کنند و حالا البته برای بهره برداری مرکز رادیوتراپی و نیز مرکز شیمی درمانی به حمایت خیران همچنان نیازمند حمایت هستند چون شمار بیماران روبه کاهش نگرفته و کاستی ها و کمبودها نیز زیادند؛ عددی که در این مراسم برای راه اندازی این دو پروژه اعلام شد و نیاز است حدود ۴۰ میلیارد تومان بود که البته بخش عمده کارها و هزینه های رادیوتراپی با صرف ۷۰ میلیارد تومان تاکنون انجام شده است و حالا با حدود ۳۰ میلیارد تومان دیگر به بهره برداری می رسد.
از جمله دیگر سخنرانان محمدعلی گلابزاده مورخ و رییس مرکز کرمان شناسی بود که او هم در ستایش کار خیرخواهانه افراد در کمک از بیماران سرطانی خاطراتی بیان کرد.
و پایان بخش مراسم هم غیر از بریدن کیک تولد ۱۳ سالگی انجمن خیریه، اعلام برخی کمک ها بود؛ همان جشن گلریزان که چون مراسم طول کشیده بود مجری گفت که دیگر بقیه کاغذ ها و اعلام کمک ها را بعد جمعبندی و یکجا اعلام کنند چون وقت گذشته است.
آقای انتظاری (یک شهروند ایرانی) از آلمان دو میلیارد تومان کمک کرده بود که در تماس تلفنی در مراسم به چرایی کمک کردنش آن هم پس از بازدید از مراکز درحال احداث انجمن پرداخت.
آقای دیگری به نام نیک اندام یک میلیارد تومان کمک کرد. پزشک ایرانی دیگری که در هلند زندگی می کند چندی پیش ۴۵۰ هزار یورو برای تامین تجهیزات پزشکی در ذیل انجمن یاس کمک کرده بود و این کمک اینجا اعلام شد.
آقای عالم زاده از خیران کرمانی که در این مراسم بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود بالای سن رفت و ضمن خواندن چند شعر از خودش و نیز یک قطعه آواز گفت که تا پایان سال پنج میلیارد تومان به انجمن کمک خواهد کرد.
سایر کمک ها هم همینطور تا یک جایی از مراسم اعلام شد؛ از چند میلیارد تومان تا چند میلیون تومان. محمدرضا بهرامی مدیرعامل انجمن هم خودش در این مراسم گفت که یک میلیارد تومان برای دو پروژه مهم انجمن کمک خواهد کرد و کمک های اعلامی بیشتر بود که قرار شد به علت کمبود وقت در جلسه، بعدا اعلام شود.
مراسم داشت تمام می شد؛ استاد ایرج(حسین) خواجه امیری هم که فردای آن شب در کرمان کنسرت داشت به مراسم دعوت شده بود تا یکی از کارهای معروفش (من یه پرندهام) را بخواند و خواند؛ در میان سوت و کف و استقبال دوستداران و حاضران در مراسم.
و مراسم اینچنین تمام شد؛ دیگر شب به نیمه رسیده بود که کیک را بریده بودند، عکس های یادگاری هم گرفته بودند و حاضران یا شامشان را داشتند می خوردند یا با خود می بردند تا داخل ماشین میل کنند.
در انتهای مراسم راه های اهدای کمک های مردمی خیران اعلام شد؛ چندین شماره حساب که روی نشانی اینترنتی انجمن خیریه یاس وجود دارد و نیز شماره تماس هایی که علاقه مندان می توانند راهنمایی بگیرند.
در خنکای شبانگاه پرستاره کرمان؛ وقتی نسیم داشت به طوفان کویری دیار کریمان طعنه می زد، محل مراسم را در خیابان ۲۲ بهمن که محل احداث مرکز شیمی درمانی است ترک کردیم و به خانه بازگشتیم اما خوشحال بودیم از بودن در کنار کسانی که برای بی تفاوت نبودن به آنجا آمده بودند؛ چه آنان که وسع کمک کردن مالی را داشتند و کمک کردند و چه آنان که شاید وسع مالی هم نداشتند اما طور دیگری کمک می کردند.
نظر شما