به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، نمایشنامه سفر بیسرانجام نوشته کامبیز حضرتی با عنوان فرعی «گلولهای سرگردان در یک نیمروز بلند تاریخی» اثری نمایشی و نمادین است که موضوع ترور ناصرالدین شاه قاجار در روز جشن پنجاهمین سالگرد سلطنتش را دستمایه روایت خود قرار دادهاست.
قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی در متون تاریخی و نسخههای تعزیه قاجاری طنینی از کشته شدن یک شاه مظلوم را به خود گرفتهاست، به طوری که در برخی از منابع تاریخی از او با عنوان شاه شهید نیز یاد کردهاند. در این نمایشنامه، دو سویه از تفسیر ماجرای قتل ناصرالدین شاه مورد تاکید قرار گرفتهاست. از یکسو این واقعه با عنوان کشته شدن یک شاه جبار در عرصه نمایش نشان داده شده و از سوی دیگر قتل مظلومانه شاهی حقجو در عرصه تعزیه بازنمایی شدهاست تا سفر جسم و روان شاه را در دو عالم فانی و باقی دنبال کند.
در این نمایشنامه کامبیز حضرتی با نگاهی به وقایع تاریخی سعی دارد چهره چند وجهی و نمادین این شاه قاجار را نشان بدهد. به همین دلیل نویسنده همراه با ناصرالدین شاه قاجار به دنیای دیگر سفر میکند تا مرگ شاه و فروگذاشتن کالبدش را نشان دهد، در حالی که جسم بیجان شاه درحال بازگشت از ری به دارالخلافه تهران است. تمهید درباریان قاجار آن است که مرگ ناصرالدینشاه را کتمان کنند و با زنده و حاضر نشان دادن شاه سعی دارند پیکر بیجان او را به سلامت به دارالخلافه برسانند.
این نمایشنامه، گذاری در تاریخ معاصر و حال و هوای تهران در قرن سیزدهم است اما به آن محدود نمیشود و از طریق تکیه دولت به سال ۶۱هجری و هنگام شهادت امام حسین(ع) گریزی نمایشی میزند تا پای کشته شدن این شاه را در زمان تاریخی و در زمان نمادین به عرصه نمایش باز کند.
در این اثر با چهرهای دوگانه از ناصرالدین شاه مواجه هستیم، از یکسو شاهی مرید امام سوم شیعیان را مشاهده میکنیم که خود را هم سرنوشت امام سوم شیعیان میداند و از سویی دیگر با شاهی قاتل و جابر روبهرو هستیم که دستش به خون بزرگانی چون امیرکبیر آغشته است. تناقض این دو چهره از شاهی قویشوکت است که «سفر بیسرانجام» را در تاریخ نسبتا طولانی پس از ترور ناصرالدین شاه آیینگی میکند.
قسمتی از متن کتاب
شاه: حالا همه اینها هست، فقط من نیستم. شاه را کشتهاند و مردم تماشا میکنند. تماشایی کلانتر از تعزیههای تکیه دولت. نمایندگان مخصوص هدیههای رؤسای دول خود را تقدیم خواهند داشت بیآنکه سلطان صاحبقرانی در کار باشد.
جیران: تو هیچ وقت در کار نبودی. هیچ وقت وجود نداشتی. شاه فقط یک اسم است. اسمی که باید تمام تشریفات را به نامش بنویسند. مرده و زندهاش هم به یک مقدار میارزد.
شاه: اینکه وصف بازار ماهیفروشان است. ماهی بودم مگر که زنده و مردهام به یک نرخ بیارزد؟
جیران: میبینی همه چیز حتی زندگی ماهیها به آب ربط دارد. درعوض اینجا تا دلت بخواهد دریا هست. عیب تهران این بود که دریا نداشت.
شاه: و حالا هم شاه ندارد.
کامبیز حضرتی، متولد ۱۳۶۵ و دانشآموخته فلسفه هنر است. او سابقه فعالیت در مطبوعات و رسانههای مختلف را دارد. پیش از این از او رمان دشت شوریده منتشر شدهاست.
این کتاب توسط نشر یکشنبه در تیراژ ۱۵۰ نسخه در قطع رقعی و ۴۲ صفحه در سال ۱۴۰۱ منتشر شدهاست.
نظر شما